پاسخ اجمالی:
اولا: روایات داناترین بودن عمر به قرآن، مرسل و بدون سند است. ثانیا: چطور عمر داناترین مردم به قرآن بود درحالیکه فقط یادگیرى سوره بقره 12 سال طول کشید؟ ثالثا: به اعتراف علماى اهل سنت، او نسبت به برخى از کلمات قرآن جاهل بوده و یا احکامى از او صادر شده که کاملا با آیات قرآن در تعارض است از جمله: حکم به ترک نماز جُنُبی که آب براى غسل ندارد. حکم به سنگسار زنى که شش ماهه زایید. ندانستن معناى أبّ در آیه «و فاکهة و أبّا» و... رابعا: خود او بارها، دیگران، حتی زنان عجوزه را از خود داناتر دانسته.
پاسخ تفصیلی:
برخى براى اثبات برترى عمر در علم و آگاهى او نسبت به قرآن به روایاتى تمسک کرده اند; بطور مثال: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «اُمرت أن أقرأ القرآن على عمر»(1)؛ (مأمور شده ام که قرآن را بر عمر بخوانم). و نیز از ابن مسعود نقل شده است : «کان عمر أتقانا للربّ ، وأقرأنا لکتاب الله»(2)؛ (عمر پرهیزگارترین ما نسبت به خدا و از همه ما به قرائت قرآن داناتر بود) .
و محبّ طبرى به نقل از على بن حرب طائى ، از طریق ابن مسعود ذکر کرده است: ابن مسعود به زید بن وهب گفت : «إقرأ بما أقرأکه عمر؛ إنّ عمر أعلمنا بکتاب الله وأفقهنا فی دین الله»(3)؛ ( آنچنان که عمر بر تو مى خواند و به خواندن وا مى داشت، بخوان؛ همانا عمر داناترین ما به قرآن و فقیه ترینْ فرد در دین خداست).
در پاسخ مى گوییم: اولاً: این روایات مرسل و بدون سند بوده و اعتبارى ندارند، ثانیاً: اگر خلیفه اعلم مردم نسبت به کتاب خدا بود بایستى در فهم و ضبط و حفظ آن از همه مردم برتر باشد و معانى آن را بهتر درک کند در حالى که وى تنها براى یادگیرى سوره بقره دوازده سال وقت صرف نمود! ثالثاً: از طرفى به اعتراف علماى اهل سنت، خلیفه دوم نسبت به برخى از معانى و مفاهیم کلمات قرآن جاهل بوده و یا احکامى از او صادر شده که کاملا با آیات قرآن در تعارض است از جمله:
1 ـ حکم به اینکه جُنُب در صورتى که آب براى غسل کردن ندارد، نماز را ترک کند(4) غافل از سخن خداوند در سوره نساء(5) و مائده(6).
2 ـ حکم به سنگسار زنى که شش ماهه زایید(7)، در حالى که در برابرش آیه: «وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً»(8)؛ (ودوران حمل و از شیر بازگرفتنش سى ماه است )، و آیه «وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ»)(9)؛ (مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مى دهند) ، قرار دارد و این دو آیه مى رساند که مى تواند دوران حمل یک زن شش ماه باشد.
3 ـ ندانستن معناى «أبّ»(10) در آیه «و فاکهةً و أبّا»(11)
4 ـ دستور به سنگسار زنى که از روى ناچارى و در حال اضطرار زنا کرده بود، در حالى که در قرآن آمده است: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغ وَلاَ عَاد فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ»(12)؛ ( آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست) (13).
5 ـ تجسّس درباره صدایى که او را به شکّ انداخت و روى دیوار رفت و وارد خانه شد و سلام نکرد و توجّهى به این سه آیه نداشت: الف: «وَلاَ تَجَسَّسُواْ»(14)؛ (و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید ) .
ب: «وَأْتُواْ ا لْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا»(15)؛ (و از درب خانه ها وارد شوید) .
ج: «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُواْ»(16)؛ (و هنگامى که داخل خانه اى شدید ، سلام کنید) (17).
6 ـ ندانستن معناى کلاله (18).
7 ـ نهى از حجّ تمتّع(19).
رابعاً: او در بسیارى از مواضع، دیگران را از خود داناتر و آگاه تر مى داند، مانند آنجا که گفت: «کل واحد افقه منک حتى العجائز یاعمر»؛ (اى عمر همه از تو داناترند حتى پیره زنان) (20) با این وصف چگونه مى توان او را از همه مردم به کتاب خدا داناتر دانست.(21)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.