پاسخ اجمالی:
محدّثان، حدیثى را نقل مى کنند که فضیلتِ بزرگى را از مالک اشتر، نشان مى دهد و آن فضیلت؛ گواهى پیامبر(ص) به مؤمن بودن اوست. چرا که پیامبر(ص) به ابوذر گفته بودند تو را گروهی مومن دفن می کنند و بنابه گواهی تاریخ یکی از آن گروه مالک بن حارث اشتر بود. پس بنابر فرمایش رسول خدا(ص) «مالک اشتر» از جمله مؤمنان است.
پاسخ تفصیلی:
محدّثان، حدیثى را نقل مى کنند که فضیلت بزرگى را از مالک اشتر، نشان مى دهد و آن فضیلت، گواهى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مؤمن بودن اوست [که ابوذر را دفن خواهد کرد]. این حدیث را ابن عبد البَر در کتاب الاستیعاب (حرف جیم ، باب «جُندَب») آورده است.
وى مى گوید: چون وفات ابوذر در رَبَذه نزدیک شد، همسرش اُمّ ذر به گریه افتاد. ابوذر به او گفت: چه چیزى تو را به گریه انداخت؟
گفت: چگونه نگِریم، در حالى که تو در بیابانى بى آب و علف، در حال جان دادنى و من لباسى که اندازه کفن تو باشد ندارم و ناچار باید به غسل و کفْن و دفن تو بپردازم؟
ابوذر گفت: خوش حال باش و گریه مکن که من شنیدم پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «لا یَموتُ بَینَ امْرَأَینِ مُسلِمَینِ وَلَدان أو ثَلاثَةٌ، فَیَصبِرانِ ویَحتَسِبانِ فَیَرَیانِ النّارَ أبَداً»؛ (هرگاه پدر و مادر مسلمانى دو یا سه فرزند خود را از دست بدهند و بر آن صبر کنند و پاداش را از خدا بخواهند، هرگز روى آتش را نمى بینند) و سه فرزند از ما مرده است.
نیز شنیدم که پیامبر خدا به عدّه اى ـ که من هم در میان آنها بودم ـ مى فرمود: «لَیموتَنَّ أحَدُکُم بِفَلاة مِنَ الأَرضِ یَشهَدُهُ عِصابَةٌ مِنَ المُؤمِنینَ»؛ (یکى از شما در گوشه اى از بیابان بى آب و علف مى میرد و گروهى مؤمن در آن جا حاضر مى شوند) و هیچ یک از آن گروه نمانده، و همه آن افراد یا در آبادى و یا در میان جمعى مرده اند. پس تردیدى ندارم که من، آن یک نفرم .
به خدا سوگند، نه دروغ مى گویم و نه به من دروغ گفته شده است. به جادّه، خوب بنگر!
اُمّ ذر مى گوید: گفتم کجا را بنگرم؟ حاجیان رفته اند و راه ها گسسته شده است!
گفت: برو و خوب بنگر.
اُمّ ذر مى گوید: من به سختى از توده شنْ بالا مى رفتم و از بالا نگاه مى کردم، و سپس باز مى گشتم و از او پرستارى مى کردم. در همین حال، ناگهان دیدم که مردانى پاى در رکاب و به سرعت مى تازند و شتابان به سوى من مى آیند. نزد من ایستادند و گفتند: اى کنیز خدا! در چه حالى؟
گفتم: مردى از مسلمانان در حال جان دادن است. او را کَفَن مى کنید؟
گفتند: او کیست؟
گفتم: ابو ذر است .
گفتند: صحابى پیامبر خدا؟
گفتم: آرى.
پس گفتند: پدر و مادر ما به قربانش و شتابان به سوى او آمدند و وارد شدند. ابوذر به آنان گفت: مژده باد شما را که شنیدم پیامبر خدا به گروهى ـ که من هم در میان آنها بودم ـ مى فرمود : «بى گمان ، مردى از میان شما در گوشه اى از بیابان بى آب و علف جان مى دهد، در حالى که گروهى از مؤمنان، نزد او حاضرند» و همه آن گروه ، جز من، در آبادى و میان مردم جان داده اند و به خدا سوگند، نه دروغ مى گویم و نه به من دروغ گفته شده است.
اگر پارچه اى از آنِ خود یا همسرم داشتم که به اندازه کفنم بود، نمى خواستم در پارچه دیگرى کفن بشوم. شما را سوگند مى دهم که هریک از شما که امیر، قَیِّم(1) و یا پیک و یا نقیب(2) است، مرا کفن نکند.
امّ ذر مى گوید: در میان آن گروه ، هیچ کس نبود که یکى از اینها نباشد، جز جوانى از انصار که به ابوذر گفت: اى عمو! من تو را با این روپوشم کفن مى کنم و نیز با دو پارچه اى که در این کیسه دارم و بافته مادرم است.
ابو ذر گفت: تو مرا کفن کن.
پس جان داد و آن جوان انصارى او را غسل داده و کفن کرد و گروهى که حاضر بودند، بر او نماز خواندند و به خاکش سپردند، و همه آنان یمنى بودند.
ابن عبد البَر، پیش از نقل این حدیث و در آغاز باب «جُندب» مى گوید: مسافرانى که به طور اتّفاقى به هنگام جان دادن ابوذر در رَبَذه حضور داشتند، گروهى بودند که از زمره ایشان، حُجْر بن اَدْبَر و مالک بن حارث اشتر بودند.(3)
پس بنابر فرمایش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) «مالک اشتر» از جمله آن مؤمنان است.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.