پاسخ اجمالی:
بیشتر مورخین و محدثین از اهل سنت در مورد مکر و حیله گری معاویه مطالبی را آورده اند. او می گفت: من با صد هزار نفر با علی مى جنگم که در میان آنان کسى نیست که شترِ ماده را از نر تشخیص دهد. بر اثر همین سیاست بازی و عوام فریبی ها، تبعیت شامیان از معاویه به حدی بود که نماز جمعه را در روز چهارشنبه برایشان به جاى آورد و آنان برای او سر و جان می دادند و لعن على(ع) را سنّت قرار دادند.
پاسخ تفصیلی:
بیشتر مورخین و محدثین از اهل سنت در مورد مکر و حیله گری معاویه مطالبی را آورده اند که ما در اینجا به نمونه های اشاره می کنیم:
مسعودی در مروج الذهب می نویسد: معاویه در سیاست بازی و جذب دل هاى خواص وعوام، بدان جا رسید که مردى از کوفه به هنگام بازگشت شامیان از صِفّین، با شترى نر(بَعیر)، وارد دمشق شد. مردى از اهالی دمشق او را گرفت و گفت: این ناقه (ماده شتر) از آنِ من است. چرا که در صفّین از من به غارت رفته است.
نزاع بینشان بالا گرفت، آنان را نزد معاویه بردند. معاویه به ضرر مرد کوفى داورى کرد و دستور داد تا شتر را به مرد دمشقى تحویل دهد.
مرد کوفى گفت: خداوند، تو را اصلاح کند! این، شترِ نر است، نه شترِ ماده (بعیر است، و نه ناقه).
معاویه گفت: این، حکمى است که صادر شده است و راه برگشت ندارد، آنگاه پس از پراکنده شدن مردم، به طور پنهانى مرد کوفى را حاضر کرد و از او قیمت شترش را پرسید و دو برابر آن را به او داد و به او گفت: به على بگو که من با صد هزار نفر با او مى جنگم که در میان آنان، کسى نیست که شترِ ماده را از نر تشخیص دهد!
بر اثر همین سیاست بازی وعوام فریبیها، میزان پیروى شامیان از معاویه بدان جا رسیده بود که به هنگام حرکت به سوى صفّین، نماز جمعه را در روز چهارشنبه برایشان به جاى آورد و آنان، سر و جان خود را در اختیار معاویه گذاشتند و نیز اطاعت و پیروى آنان تا بدان جا رسید که لعن نمودنِ على(علیه السلام) را سنّت قرار دادند و خردسالان آنها بر آن سنّت، رشد یافتند و پیرمردان آنها با آن از دنیا رفتند.(1)
همچنین در تاریخ طبری از جندب ازدى نقل است که می گوید: على(علیه السلام) به سپاهیانش گفت: « معاویه و عمرو بن عاص اهل دین و قرآن نیستند، من آنها را بهتر از شما مى شناسم، از کودکى آنها را دیده ام در بزرگى نیز با آنها بوده ام، بدترین کودکان بوده اند و بدترین مردان، و مردمی که اکنون قرآن را بالا برده اند نمى دانند در آن چیست؛ آن را به خدعه و نفاق و حیله گری معاویه و عمروعاص بالا برده اند.(2)
یعقوبی در تاریخ خود می نویسد: معاویه با اینکه مردى بخیل و ممسک بود، ولی از راه مدارا و فریبکارى مال را بی دریغ مى بخشید. و سعید بن عاص می گوید: هر گاه خبرى نامطلوب از مردى به معاویه مى رسید، زبانش را با بخشش قطع مىکرد و بسا که او را فریب مى داد، و بیشتر کار معاویه مکر و حیله بود.(3)
ابو الفرج اصفهانی مى نویسد: حسن بن على(علیه السلام) بعد از صلح با معاویه به مدینه بازگشت و آنجا اقامت گزید و معاویه مى خواست براى پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد و مشکل او در انجام این کار، شخصیت حسن بن على و سعد بن ابى وقاص بود، پس به مکر و حیله آن دو را زهر داد و کشت.(4).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.