پاسخ اجمالی:
اسکافی در پاسخ کسانی که اسلام علی(ع) در کودکی را بعید می شمارند ، به ویژگی هایی از آن حضرت و شواهدی تاریخی استناد می کند که دلالت بر اسلام و بلوغ و رشد فکری علی از همان کودکی دارد. شواهدی مانند: سپرده شدن آشپزی و دعوت از مردم به آن حضرت در ماجرای یوم الدار، حضور علی در ردیف مردان و کهنسالان عاقل و انتخاب او به وصایت و خلافت در ماجرای یوم الدار که نشان از شایستگی او برای مکلف شدن او به این مقام دارد، هم بازی نبودن علی با هم سالانش پس از اسلام که نشان از شناختی متفاوت برای او دارد و... .
پاسخ تفصیلی:
وى (در پاسخ کسانى چون عثمانیّه و جاحظ که اسلام امیر المؤمنین(علیه السلام) در کودکى را بعید مى شمارند، به حدیث انذار عشیره استناد مى کند، و) پس از اینکه حدیث را ذکر مى کند، مى نویسد:
آیا غذا پختن و دعوت کردن قوم به عهده کودکى غیر ممیّز و جوانى خام و بى تجربه گذاشته مى شود؟! و آیا کودک پنج یا هفت ساله بر راز نبوّت امین شمرده مى شود؟! و آیا در میان پیرمردان و کهنسالان جز شخص عاقل و فرزانه دعوت مى شود؟! و آیا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دست خود را در دست او مى گذارد و با دست دادن، برادرى و وصایت و خلیفه بودن را براى او قرار مى دهد، جز آنکه او براى این مسؤولیـّت شایسته باشد و به تکلیف رسیده باشد و بتواند ولایت خدا و دشمنى دشمنانش را به دوش بکشد؟! و این طفل چگونه بود که با هم سنّ و سال هاى خود مأنوس نبوده، به نزد همسانان خود نمى پیوسته است و پس از اسلام آوردن در بازی هاى کودکان با آنها دیده نشده در حالى که وى (به حسب ظاهر) کودکى بیش نبوده و در معرفت و شناخت مانند برخى از آنها بوده است؟! چگونه در ساعتى از ساعاتِ خود، به سوى آنها نرفت؟! تا گفته شود: کودکى و خواسته هاى دنیوى او را فرا گرفته و غفلت و کم سنّ و سالى او را بر آن داشته که در بازى هاى کودکانه شرکت کند و با آنان همبازى شود!، بلکه ما او را نمى بینیم مگر اینکه بر اسلامش محکم و در کارش مصمّم بود و گفته خود را با عمل ثابت کرد، و با عفّت و زهد خود، اسلامش را تصدیق نمود و در بین آنها که در حضور رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودند، به آن حضرت تقرّب پیدا کرد، و امین و مایه انس او در دنیا و آخرت بود، و بر شهوت خود غالب بود، افکار و خواسته هاى دنیوى را از خود دور کرده بود، و خود را بر این کار شکیبا کرده بود؛ زیرا به رستگارى در عاقبت و ثواب آخرت امید داشت، و او در کلمات و خطبه هاى خود ابتداى حال و آغاز امر خود را ذکر کرده، آنگاه که اسلام آورد، زمانى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درخت را فراخواند و او زمین را شکافت و جلو آمد و قریش گفتند: او جادوگرى است ماهر و زبردست.
پس على(علیه السلام) گفت: «یا رسول الله! أنا أوّل من یُؤمن بک، آمنتُ بالله ورسوله وصدَّقتُک فیما جئتَ به، وأنا أشهدُ أنَّ الشجرة فعلَتْ ما فعلَتْ بأمر الله، تصدیقاً لنبوّتک، وبُرهاناً على دعوتک»(1)؛ (اى رسول خدا! من نخستین کسى هستم که به تو ایمان مى آورد، به خدا و رسولش ایمان آوردم و تو را در آنچه آوردى تصدیق مى کنم، و من گواهى مى دهم این درخت به امر خدا و براى تصدیق پیامبرى تو و براى اینکه دلیلى بر دعوت تو باشد این کار را انجام داد).
پس آیا ایمانى هست که صحیح تر از این ایمان بوده و مطمئن تر و محکم تر از آن باشد؟! لکن غضب و خشم عثمانی ها وتعصّب جاحظ و انحراف وى، چیزهایى هستند که هیچ چاره اى براى آنها نیست.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.