پاسخ اجمالی:
ایمان على(ع) در نوجوانی با دعوت پیامبر(ص) و تحقیقى بود و دعوت پیامبر(ص) بیهوده و از روی جهل نبوده؛ زیرا 1- پیغمبر(ص) على(ع) را قابل و آماده می دانسته که او را به اسلام دعوت نموده است .2- شرط سنى براى امور عقلانى وجود ندارد و قرآن درباره عیسی و یحیی(ع) این مطلب را بیان می کند. 3- اگر ایمان آوردن سه خلیفه اول از ایمان آوردن على(ع) افضل می بود نباید پیامبر(ص) ایمان علی را برتر می دانست.
پاسخ تفصیلی:
گاهی پرسیده می شود که با وجود این که على(علیه السلام) اولین کسى است که اسلام آورد. ولى چون ایشان کودک نابالغى بود، ایمان آوردنش تقلیدى بوده است. اما بقیه خلفا که پیرِ ورزیده و جهان دیده و صاحب عقل کامل بوده اند به طور تحقیقى ایمان آورده اند. آیا ایمان تحقیقى آنها افضل از ایمان تقلیدى على(علیه السلام) نیست؟
در پاسخ می گوییم: در تاریخ آمده است که على(علیه السلام) به دعوت پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) لبیک گفته و اسلام آورده است. این نقل قول، مورد قبول همه فرقه هاى اسلامى چه شیعه و چه سنى است.
حال باید بررسى نمود که آیا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می دانسته است که بر نوجوان نابالغ تکلیفى نیست؟! چنانچه نمی دانسته است، پس نسبت جهل به حضرت پیامبر داده ایم. و اگر با وجود اینکه می دانسته، تکلیفى بر نابالغ نیست او را به اسلام دعوت کرده است، پس کار بیهوده و عبثى انجام داده است. در این صورت، نسبت لغو و عبث به ایشان داده ایم.
بنابراین در هر دو حالت مرتکب کفر شده ایم، زیرا در قرآن مجید آمده است: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى»؛ (پیامبر خدا به هواى نفس سخن نمی گوید: آنچه می گوید: وحى است که به او رسیده است).(1)
پس قطعاً پیغمبر(صلی الله علیه وآله) على(علیه السلام) را لایق، قابل و آماده دعوت می دانسته و زمینه ایمان را در او دیده است که او را به اسلام دعوت نموده است. اگر این زمینه در دیگران بیشتر و بهتر بود، چه بسا آنها را زودتر به اسلام دعوت می کرد.
از طرف دیگر، نه تنها خردسالى و کم سن و سال بودن، با کمال عقل و اراده منافاتى ندارد، بلکه بلوغ سنى فقط براى احکام شرعیه لازم است و براى امور عقلانى شرط سنى وجود ندارد. بدیهى است که ایمان آوردن نیز از امور عقلانى است. بنابراین ایمان آوردن على(علیه السلام) در خردسالى از فضایل آن حضرت به شمار می رود. همان گونه که قرآن مجید از زبان عیسى بن مریم- طفل تازه به دنیا آمده- می فرماید: «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا »(2)؛ (به درستى که من بنده خاص خدا می باشم و خداوند کتاب آسمانى و شرف نبوت را به من عطا فرموده است). در آیه دیگرى از همان سوره درباره حضرت یحیى می فرماید: «یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»؛ (در کودکى به حضرت یحیى مقام نبوت را بخشیدیم).(3) پس آیا می توان اعطاى این فضیلت و مقام به یحیى و عیسى را قبل از رسیدن به سن بلوغ، تقلیدى و تلقینى و فاقد اعتبار دانست؟ یقیناً این گونه نیست، زیرا مطابق آیات قرآن براى آنها فضیلت محسوب می شود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ایمان آوردن در خردسالى براى امام على(علیه السلام) نیز فضیلت می باشد.
از طرف دیگر، چنانچه ایمان آوردن سه خلیفه اول از ایمان آوردن على(علیه السلام) افضل و برتر می بود از پیامبر خدا به دور و بعید است که در مجلسى که ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح در آن حاضر بودند دست بر شانه على(علیه السلام) زده و فرمود: «اى على تو اولین مؤمنى هستى که ایمان آوردى و اولین مسلمى هستى که مسلمان شدى و تو براى من، به منزله هارون نسبت به موسى هستی »؟ (4) پیامبرى که همه معتقدیم بجز وحى سخنى نمی گوید.
«وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی» و چون حضرت هارون خلیفه بلا فصل حضرت موسى بوده منظور پیامبر(صلی الله علیه وآله) این بوده که حضرت على(علیه السلام) خلیفه بلا فصل پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.
طبرى در تاریخ خود به نقل از سعد ابن ابی وقاص، در پاسخ سؤال پسرش می نویسد: «ابوبکر پس از آنکه بیش از پنجاه نفر اسلام آوردند، مسلمان شد. عمر نیز پس از اسلام آوردن 45 مرد و 21 زن مسلمان شد».(5)
بنابراین می توان گفت که اسلام على(علیه السلام) از «فطرت»، و اسلام آنها از «کفر و شرک» بوده است. یعنى آنها از کفر و شرک و بت پرستى بیرون آمده و به اسلام گرویده اند، در حالى که على(علیه السلام) حتى لحظه اى تمایل به کفر و شرک نداشته است.
به همین دلیل، پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «برترین مرد عالمیان در زمان من على(علیه السلام) می باشد»(6). این حدیث را میر سید على همدانى- فقیه شافعى- در کتاب «مودة القربى» نقل کرده است. همچنین محمد بن یوسف گنجى شافعى در باب 24 کتاب کفایة الطالب از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) چنین نقل می کند: «سبقت گیرندگان همه امت ها در ایمان و توحید سه نفر بودند که شرک به خدا نیاوردند. این سه تن على ابن ابی طالب(علیه السلام) و حبیب نجار- صاحب یاسین- و حزقیل- مؤمن آل فرعون- بودند که راست کرداران نیز بودند و على ابن ابی طالب(علیه السلام) افضل آنها بود».(7)، (8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.