پاسخ اجمالی:
تمام علمای اسلام متفق اند كه نخستين کسی که به پیامبر(ص) ایمان آورد از ميان زنان، خديجه كبرى(س) و از ميان مردان على(ع) بود. آری این دو اوّلين كسانى بودند كه پيامبر(ص) را تصديق كرده و با او بيعت نمودند و با او نماز خواندند. حداقل هجده نفر از صحابه با طرق مختلف اين حديث را از پيامبر(ص) نقل كرده اند كه «على(ع) نخستين مردى بود كه اسلام را پذيرا گشت و با پيامبر اكرم(ص) نماز خواند».
پاسخ تفصیلی:
اين بحث مهمى است كه «اول من آمن»؛ (نخستين كسى كه به پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) ايمان آورد [و دست بيعت در دست او گذاشت]) كه بود؟
تمام امت اسلامى متفق اند كه از ميان زنان، خديجه كبرى(عليها السلام) نخستين نفر بود و امّا از ميان مردان - با اينكه عدّه اى اصرار دارند مسأله را پيچيده و قابل بحث و گفتگو قرار دهند - از مطالعه مجموع احاديث و تواريخ ترديدى براى يك ناظر بى طرف باقى نمى ماند كه نخستين فرد، على بن ابى طالب(عليه السلام) بود.
آری او اوّلين كسى بود كه پيامبر اسلام(عليهم السلام) را تصديق كرد و نخستين كسى بود كه با او بيعت نمود و نخستين كسى بود كه با او نماز خواند و ركوع و سجود بجا آورد.
شواهد و دلائل اين مسأله در تمام منابع اسلامى وجود دارد كه در ذيل به قسمتى از آنها اشاره مى كنيم:
حداقل هجده نفر از صحابه با طرق مختلف اين حديث را از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل كرده اند كه على(عليه السلام) نخستين مردى بود كه اسلام را پذيرا گشت و با پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نماز خواند:
1ـ ابوسعيد خدرى كه از بزرگان صحابه است مى گويد: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دست بر پشت على(عليه السلام) زد و فرمود: «يا علىُ لَكَ سَبْعُ خِصال لايُحاجُّكَ فيهِنَّ اَحَدُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَنْتَ اَوَّلُ الْمُؤمِنينَ اِيْماناً بِاللهِ ...»(1)؛ (اى على! تو هفت ويژگى دارى كه هيچ كس نمى تواند در مورد آنها در روز قيامت با تو گفتگو كند: نخست اينكه تو اوّلين كسى هستى كه ايمان به خدا آوردى [و اسلام را پذيرا گشتى] ...).
2ـ عايشه مى گويد: فاطمه دختر محمد(صلى الله عليه و آله) اين حديث را براى من نقل كرد كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) به او فرمود: «زَوَّجْتُكَ اَعْلَمَ الْمُؤمِنينَ عِلْماً وَ اَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ اَفْضَلُهُمْ حِلْماً!»(2)؛ (تو را به همسرى مردى در آوردم كه علمش از همه مؤمنان بيشتر و در پذيرش اسلام از همه آنها مقدمتر و حلمش از همه فزونتر است).
3ـ ابن عباس مى گويد: از عمر بن خطاب شنيدم كه مى گفت نام على(عليه السلام) را به بدى نبريد من از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره او امورى شنيدم كه اگر يكى از آنها در آل خطّاب بوده باشد براى من محبوبتر بود از آنچه آفتاب بر آن طلوع مى كند؛ من و ابوبكر و ابوعبيده با جمعى از ياران پيامبر(صلى الله عليه و آله) بوديم كه به در خانه ام سلمه رسيديم و على(عليه السلام) بر در خانه ايستاده بود، گفتيم پيامبر(صلى الله عليه و آله) را مى خواهيم. فرمود الآن بيرون مى آيد. پيامبر بيرون آمد به سوى او رفتيم تكيه بر على بن ابيطالب كرد و با دست بر شانه او زد و فرمود: «اِنَّكَ مُخاصَمُ، اَنتَ اَوَّلُ الْمُؤمِنينَ ايماناً وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَيّامِ اللهِ وَ اَوْفاهُمْ بِعَهْدِهِ وَ اَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ اَرْاَفَهُمْ بِالرَّعِيَّةِ وَ اَعْظَمُهُمْ الرَّزِيَّةَ»(3)؛ (با تو، به مخاصمه بر مى خيزند، [امّا] تو نخستين كسى هستى كه ايمان آوردى و از همه به ايام الله داناترى و نسبت به عهد الهى باوفاترى، از همه بهتر تقسيم عادلانه مى كنى و نسبت به رعيّت از همه مهربانترى و مصيبت تو نيز از همه بزرگتر است).
اين حديث مسائل زيادى را بازگو مى كند كه شرح همه آنها از حوصله اين مقال خارج است.
4ـ معاذ بن جبل از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه به على(عليه السلام) فرمود: «تَخْصِمُ النّاسَ بِسَبْع وَ لايُحاجُّكَ فيهِ اَحَدٌ مِنْ قُرَيْش اَنْتَ اَوَّلُهُمْ اِيْماناً بِاللهِ ...»(4)؛ (تو با مردم به هفت چيز محاجّه مى كنى و هيچ كس از قريش در آن هفت چيز نمى تواند به گفتگو با تو برخيزد و ادعاى برابرى كند. تو نخستين كسى هستى كه به خدا ايمان آوردى ...).
5ـ اسماء بنت عميس همسر جعفر بن ابى طالب نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) به دخترش فاطمه(عليها السلام) فرمود: «زَوَّجْتُكِ اَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلماً وَاَكْثَرَهُمْ عِلْماً»(5)؛ (تو را به همسرى مردى در آوردم كه در اسلام از همه پيشگامتر و حلمش از همه عظيمتر و علمش از همه بيشتر است).
6ـ سلمان فارسى مى گويد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اَوَّلُكُمْ وُرُوْداً عَلَىَّ الْحَوْضَ اَوَّلُكُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبِ(عليه السلام)»(6)؛ (نخستين كسى كه در كنار حوض كوثر بر من وارد مى شود نخستين كسى است كه اسلام را پذيرفته و او على بن ابى طالب(عليه السلام)است).
7ـ ابوسخيله مى گويد: «من و سلمان حج بجا آورديم و بر ابوذر وارد شديم، مدّتى كه خدا مى خواست نزد او مانديم، هنگامى كه حركت ما نزديك شد گفتم اى ابوذر! من امورى مى بينم كه حادث شده و مى ترسم در ميان مردم اختلافى واقع شود، اگر چنين شود چه دستورى به من مى دهى؟! گفت: «اَلْزِمْ كِتابَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب، فَاَشْهَدُ اِنَّنى سَمِعْتُ رَسُوْلَ اللهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: عَلِىٌّ(عليه السلام) اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بى وَ اَوَّلُ مَنْ يُصافِحُنى يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ هُوَ الصِّدِيْقُ الاَكْبَرُ وَ هُوَ الْفارُوْقُ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ»(7)؛ (از كتاب خداوند عزّوجلّ، و على بن ابى طالب جدا مشو! من گواهى مى دهم كه از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شنيدم مى فرمود: على اوّل كسى است به من ايمان آورده و نخستين كسى است كه روز قيامت با من مصافحه مى كند و او «صديق اكبر» و «فاروق» يعنى جدا كنند حق از باطل است)».
8ـ عبدالرحمن عوف در حديثى در ذيل آيه «السّابِقُونَ الاَوَّلُونَ...» مى گويد آنها ده نفر از قريش بودند: «كانَ اَوَّلَهُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب(عليه السلام)»(8)؛ (نخستين كسى از آنها كه اسلام را پذيرفت على بن ابى طالب(عليه السلام) بود).
9ـ جمال الدين ابوالحجاج در كتاب «تهذيب الكمال» از «ابورافع» که یکی از ياران پيامبر(صلى الله عليه و آله) بود، نقل مى كند: «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ عَلِىُّ(عليه السلام)»(9)؛ (نخستين كسى كه از مردان اسلام آورد على(عليه السلام) بود).
10ـ انس بن مالك خادم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آن حضرت نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: «اَوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ وُرُوداً عَلىِّ الْحَوضَ اَوَّلُها اِسْلاماً عَلىّ بْنُ اَبى طالِب(عليه السلام)»(10)؛ (نخستين فرد اين امّت كه در كنار حوض كوثر بر من وارد مى شود نخستين كسى است كه اسلام آورده و او على بن ابى طالب(عليه السلام) است).
11ـ ابن عباس مى گويد على(عليه السلام) چهار ويژگى دارد كه براى احدى نيست: «هُوَ اَوَّلَ عَرَبِىٍّ وَ عَجَمِىٍّ صَلّى مَعَ رَسُوْلِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) ...»(11)؛ (او نخستين فرد از عرب و عجم است كه با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نماز گذارد). و در جاى ديگر مى گويد: «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ بَعْدَ خَديجَة عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب»(12)؛ (نخستين كسى كه بعد از خديجه(عليها السلام) ايمان آورد على بن ابيطالب(عليه السلام) بود).
12ـ نسايى محدّث معروف اهل سنت در كتاب «السنن» از زيد بن ارقم نقل مى كند كه گفت: «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ(صلى الله عليه و آله) عَلِىُّ بْن اَبى طالِبِ(عليه السلام)»(13)؛ (نخستين كسى كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايمان آورد على بن ابى طالب(عليه السلام) بود).
13ـ ابو احمد جرجانى شافعى، در كتاب «الكامل فى الرجال» از مالك بن الحوريث نقل مى كند كه مى گويد: «كانَ عَلِىٌّ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ وَ خَديجَةُ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ النِّساءِ»(14)؛ (على(عليه السلام) نخستين كسى از مردان بود كه اسلام آورد و خديجه نخستين كسى از زنان بود كه ايمان آورد).
14ـ ليلى الغفاريه، زنى كه در عصر پيامبر(صلى الله عليه و آله) مجروحان جنگى را مداوا و پرستارى مى كرد مى گويد: «من با على(عليه السلام) به ميدان جنگ بصره آمدم هنگامى كه عايشه را در برابر آن حضرت ديدم شك و ترديد در من پيدا شد نزد او آمدم و از او پرسيدم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فضيلتى درباره على(عليه السلام) شنيده اى؟ گفت: آرى! سپس عايشه داستانى نقل كرد در ضمن آن داستان، از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل كرد كه فرمود: «اِنَّهُ اَوَّلَ النّاسِ بى اِسْلاماً»(15)؛ (على(عليه السلام) نخستين كسى است كه به من ايمان آورده است)».
15ـ احمد حنبل يكى از ائمه چهارگانه اهل سنت در كتاب مسندش در حديثى نقل مى كند كه مَعْقِل بْنِ يَسار [صحابى معروف] مى گويد: «روزى در خدمت پيامبر(صلى الله عليه و آله) بودم پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: برويم از فاطمه(عليها السلام) [كه بيمار است] عيادت كنيم، هنگامى كه به خانه فاطمه(عليها السلام) رسيديم پيامبر(صلى الله عليه و آله) از او احوال پرسى كرد، فاطمه(عليها السلام) عرض كرد: اندوه من زياد و فقرم شديد، و بيماريم طولانى شده ... [پيامبر براى دلدارى او در برابر اين مشكلات] فرمود: «اَوَ ما تَرْضِيْنَ اَنّى زَوَّجْتُكِ اَقْدَمَ اُمَّتى سِلْماً وَ اَكْثَرَهُمْ عِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلْماً»(16)؛ (آيا خشنود نمى شوى كه من تو را به همسرى مردى در آوردم كه از همه در امتم در اسلام پيشگام تر و علمش از همه بيشتر و حلمش عظيم تر است)».
قابل توجه اينكه همين حديث را ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه (ج 13، ص 227) و ابن عساكر در تاريخ دمشق (ج 42، ص 126) و الهيثمى در مجمع الزوائد (ج 9، ص 147) و متقى هندى در (كنز العمال، ج 11، ص 605) و گروهى ديگر از دانشمندان اهل سنت در كتاب هاى خود آورده اند.
16ـ عبدالله بن صامت (ثابت) از ياران پيامبر(صلى الله عليه و آله) مى گويد: «روزى وارد بر رسول خدا شديم و گفتيم «مَنْ اَحَبُّ اَصْحابِكَ اِلَيْكَ؟ فَاِنْ كانَ اَمْرُ كُنّا مَعَهُ، وَ اِنْ كانَتْ ناسِئَةُ كُنّا دَوْنَهُ، قالَ هذا عَلِىٌ(عليه السلام) اَقْدَمُكُمْ سِلْماً وَ اِسْلاماً»؛ (محبوبترين ياران تو نزد تو كيست؟ كه اگر حادثه اى (براى تو) واقع شود، با او باشيم، و هر گاه خطرى پيش آمد در راه او فداكارى كنيم؟) پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: آن شخص همين على(عليه السلام) است كه اسلام و تسليمش از همه جلوتر بود.»(17)
اين حديث به خوبى نشان مى دهد كه عبدالله بن ثابت و همراهانش در جستجوى كسى بودند كه بعد از پيامبر(صلى الله عليه و آله) از همه شايسته تر براى امامت و ولايت باشد و پيامبر(صلى الله عليه و آله) على(عليه السلام) را براى همين منظور معرفى فرمود.
17ـ بريده يكى ديگر از ياران آن حضرت(صلى الله عليه و آله) نيز داستانى شبيه داستان «معقل بن يسار» دارد و در پايان آن مى خوانيم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) فاطمه زهرا(عليها السلام) را دلدارى داد و فرمود: «خداوند شوهرى به تو داده است كه در پذيرش اسلام از همه پيشگام تر و علمش فزونتر و علمش برتر است» سپس مى افزايد: پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: «وَ الله اِنَّ اِبْنَيْكَ سَيِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ»(18)؛ (به خدا سوگند دو پسرت آقايان جوانان اهل بهشت اند).
18ـ امام على بن ابى طالب(عليه السلام) نيز اين معنى را در سخنانش كه مورد قبول همگان است، نقل كرده است، در كتاب الجوهره نوشته محمدبن ابى بكر انصارى مى خوانيم كه على(عليه السلام) بر منبر بصره فرمود: «اَنَا الصِّدِّيقُ الاَكْبَرُ، آمَنْتُ قَبْلَ اَنْ يُؤمِنَ اَبُوبَكْر، وَ اَسْلَمْتُ قَبْلَ اَنْ يُسْلِمَ»(19)؛ (صديق اكبر منم، ايمان آوردم پيش از آنكه ابوبكر ايمان بياورد و اسلام آوردم پيش از آنكه او اسلام بياورد).
در نهج البلاغه نيز در موارد متعّددى روى اين مطلب تكيه شده است، از جمله آن حضرت در جمله 131 مى فرمايد: «اَللّهُمَّ اِنّى اَوَّلُ مَنْ اَنابَ وَ سَمِعَ وَ اَجابَ لَمْ يَسْبِقْنى اِلاّ رَسُوْلُ اللهِ(صلى الله عليه و آله) بِالصَّلاةِ»(20)؛ (خداوندا! من نخستين كسى هستم كه به سوى تو بازگشتم و پيام تو را شنيدم و اجابت كردم، هيچ كس جز رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در نماز خواندن بر من پيشى نگرفت).
به نظر مى رسد در اين بحث سخن به درازا كشيد؛ ولى اهميّت مسأله ايجاب مى كرد كه از آن گسترده تر بحث كنيم.
به هر حال اين روايات را با روايتى كه ابن هشام در تاريخ خود معروف به «سيره نبوية» آورده است پايان مى دهيم با اعتراف به اين حقيقت كه مطالب ناگفته هنوز در اين باب بسيار است. او نقل مى كند: «در آغاز اسلام هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسيد پيامبر(صلى الله عليه و آله) براى اداى نماز به بعضى از دره هاى مكه مى رفت و تنها على بن ابى طالب به صورت پنهانى همراه او بود ... روزى پدرش ابوطالب گفت: فرزندم اين چه دينى است كه تو بر آن هستى؟ گفت: اى پدر! من به خدا و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و آنچه را از سوى او آورده ايمان آوردم و با او نماز خواندم؛ ... ابوطالب گفت: آگاه باش كه او تو را جز به خير و نيكى فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو!».(21)
ايمان آوردن على(عليه السلام) به عنوان نخستين نفر به قدرى روشن است كه جمعى از شعراى معروف نيز در اشعارشان آنرا به عنوان يكى از افتخارات على(عليه السلام) ذكر كرده اند.
يكى از آنان درباره او مى گويد: «اَلَيْسَ اَوَّلَ مَنْ صَلىّ لِقِبْلَتِكُمْ *** وَاَعْلَمَ النّاسِ بِالْقُرآنِ وَالسُّننِ؟»؛ (آيا او نخستين كسى نيست كه به سوى قبله شما نماز گزارد و از همه مردم به قرآن و سنت آگاه تر بود؟).
و ديگرى مى گويد: «فَهذا وَ فى الاِسْلامِ اَوَّلُ مُسْلِم *** وَ اَوَّلُ مَنْ صَلّى وَ صامَ وَ هَلَّلا»؛ (او نخستين مسلمان در [جهان] اسلام است و نخستين كسى است كه نماز خواند و روزه گرفت و لا اله الا الله گفت!).
مرحوم علامه امينى در الغدير بيش از ده نفر از شعرا را نقل مى كند كه در لابلاى اشعارشان اين معنى را سروده اند.(22)
و نيز شايان توجّه اينكه علامه امينى در همان كتاب بيش از يكصد حديث از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) و اميرمؤمنان(عليه السلام) و صحابه و تابعين و مورّخان و محدّثان ديگر نقل مى كند كه همگى گواهى مى دهد بر اين كه على(عليه السلام) نخستين نفر از مردان بود كه به پيامر اسلام(صلى الله عليه و آله) ايمان آورد.(23)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.