پاسخ اجمالی:
او مى گوید: شیعه ، درباره على و فرزندانش(ع) دقیقاً همان باورى را دارد که نصارا درباره عیسى بن مریم(ع) دارند؛ مانند اعتقاد به حلول و تقدیس و معجزات و ... در پاسخ مى گوییم: اعتقاد به اُلوهیّت و حلول، هرگز از باورهاى شیعه نبوده است و تقدیس، هرگز غلوّ نیست و معجزات، ثابت کننده ادّعا و تکمیل کننده حجّت هستند و توسل، تقرّب به خداوند است. و تمام اینها با این باور شیعه که در جهان آفرینش مؤثّرى جز خداى سبحان نیست منافاتى ندارد.
پاسخ تفصیلی:
او مى گوید: شیعه ، درباره على وفرزندانش ، دقیقاً همان باورى را دارد که نصارا درباره عیسى بن مریم دارند؛ مانند اعتقاد به حلول و تقدیس و معجزات و فریادرسى از او و کمک جستن از او در گرفتارى ها و سختى ها، و پناه بردن به او از روى ترس یا امید و مانند آن . و کسى که بارگاه على و حسین و سایر خاندان اهل بیت و غیر آنها در نجف و کربلا و شهرهاى دیگر شیعه و کارهایى که در آنجا انجام مى دهند ، را دیده باشد ، خواهد دانست که آنچه گفتیم تازه گوشه کوچکى از واقعیّت هاى ناگفته است و عبارت ، ناتوان تر از آن است که رفتار و حرکات این طایفه که در کنار اماکن یاد شده انجام مى دهند، را به تصویر بکشد؛ از این رو، آنان همیشه بدترین دشمن توحید و موحّدان بوده و خواهند بود(1) .
در پاسخ مى گوییم: اعتقاد به اُلوهیّت و حلول ، هرگز از باورهاى شیعه نبوده است. و این کتاب هاى عقیدتى شیعه است که پر از تکفیر قائلین به الوهیت و حلول ، و پر از حکم به ارتداد آنان است و همه کتابهاى فقهى دربردارنده حکم به نجاست سُؤر (پس مانده غذاى ) آنان است .
و امّا تقدیس، هرگز غلوّ نیست؛ زیرا قداستِ ناشى از پاکى ولادت ، و پاکى روح از معاصى و گناهان ، و پاکى عنصر از پستى ها و بدنامى ها ، لازمه امامتِ منصوصه(2) أئمّه و شرط خلافت آنان است، آن گونه که شرط نبوّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)است .
و امّا معجزات ، ثابت کننده ادّعا و تکمیل کننده حجّت هستند . و اساساً هر کس که مدّعى رابطه با ماوراى طبیعت است چه پیامبر و چه امام ، باید معجزه اى داشته باشد . و معجزه امام در واقع معجزه پیامبرى است که وى را جانشین خود در دین قرار مى دهد ، و کرامت براى امام است . و براساس قانون لطف(3) بر خداوند سبحان است که براى تثبیت دلهاو اقامه حجّت ، با اجراى کارهاى خارق العاده به دست دعوت کننده به حقّ ، راستى و درستى دعوت او را اثبات نماید تا مردم را به اطاعت و فرمانبردارى او نزدیک و از نافرمانى دور سازد ، همپایه کارهایى که براى مدّعى نبوّت لازم است . چنانکه لازم است که دعواى باطل مدّعیان دروغین نبوّت را که تحدّى کرده و هماورد طلبیده اند ، باطل سازد ; آن گونه که در باره مسیلمه و امثال او نقل شده است .
و در علم کلام ثبوت کرامت براى اولیاى خدا از مسلّمات است . و برهانى که حکماء براى آن آورده اند ، چاره اى جز پذیرش آن باقى نمى گذارد که در اینجا فرصت پرداختن به آن نیست. حال که کرامات براى اولیا ثابت است ، چرا ثبوت آن براى حجّت هاى الهى غلوّ شمرده مى شود؟! در حالى که کتابها و آثار اهل سنّت، سرشار از کرامات اولیا است چنانکه به کرامات مولاى ما امیر مؤمنان ـ صلوات الله علیه ـ اعتراف دارند .
امّا استغاثه و نداء و انقطاع (پناه بردن به اهل بیت) و سایر مسائلى که به آنها اشاره نموده ، چیزى بیش از توسّل به آنان براى تقرّب به خدا ، و وسیله قرار دادن آنان براى رسیدن به حاجتى که نزد خداى عزوجل دارد، نیست. و این ، به خاطر جایگاه آنان نزد خداوند و مقرّب بودنشان مى باشد؛ زیرا «اِنَّهم عبادٌ مُکرمَونَ»؛ (آنان بندگان با کرامت و ارجمند خدایند ) ; نه به خاطر اینکه وجود قدسى آنان به تنهایى در رسیدن به مقاصد تأثیر دارند ، بلکه آنان راههاى رسیدن فیض خدا و حلقه هاى پیوند با او و واسطه هاى بین خدا و بندگانش هستند، همچنان که معمول در هر انسان مقرّب به درگاه بزرگى، این است که به وسیله او به درگاه آن بزرگ تقرّب مى جویند. و این قانون کلّى ، در حقّ همه اولیا و صالحان جارى است، گر چه مقام قربشان متفاوت است. و تمام اینها با این باور شیعه که در جهان آفرینش مؤثّرى جز خداى سبحان نیست منافاتى ندارد.
و زیارتى که از هیئتهاى زائران در مشاهد مقدّسه مشاهده مى شود، چیزى جز توسّل یاد شده نیست. حال این عمل چه تضادّى با توحید دارد؟! و شیعه چه دشمنى با توحید و اهل توحید دارند؟!
؛فَذَرْهُم وَما یَفْتَرُون»(4)«إِنَّمَا یَفْتَرِى ا لْکَذِبَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَأُولئِکَ هُمُ ا لْکَاذِبُونَ»(5)
(بنابراین، آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار )، (تنها کسانى دروغ مى بندند که به آیات خدا ایمان ندارند؛ (آرى)، دروغگویان واقعى آنها هستند ) .(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.