پاسخ اجمالی:
برخی در مقابله با حدیث سد ابواب، ادعا کرده اند: پیامبر(ص) امر به بسته شدن هر پنجره اى جز پنجره ابوبکر نمود. امّا: 1ـ این حدیث واحد ظنّى است و نمى تواند با خبر متواتر قطعى سد ابواب مقابله کند. 2ـ ابن ابى الحدید گفته: حدیث سدّ ابواب تنها از براى على(ع) بود که طرفداران ابوبکر آن را قلب بر ابوبکر کردند. سیوطى از خطیب بغدادى نقل کرده که این حدیث درباره ابوبکر غلط است. 3ـ در سند آن عکرمه واقع شده که از خوارج و متهم به دروغ و کفر است، و جریر بن حازم وجود دارد که او را کثیر الغلط معرفى کرده اند.
پاسخ تفصیلی:
فضل بن روزبهان در مقابله با حدیث سدّ ابواب مگر باب على(علیه السلام) مى گوید: «به سند صحیح در صحیحین وارد شده که پیامبر امر به بسته شدن هر پنجره اى به جز پنجره ابوبکر نمود و این فضیلتى است براى ابوبکر».(1)
بخارى به سندش از عکرمه از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «... از جانب من هر پنجره کوچک که به مسجد باز است ببندید به جز پنجره کوچک ابوبکر».(2)
و در حدیث دیگر از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «همه درب ها را به جز درب ابوبکر ببندید».(3)
که در مورد سند این حدیث ملاحظاتى وجود دارد که ذیلا به آن اشاره مى کنیم:
1 ـ حدیث خوخه ابوبکر بر فرض صحّت سند، خبر واحد ظنّى است که نمى تواند با خبر متواتر قطعى که درباره درب خانه امام على(علیه السلام) وارد شده مقابله داشته باشد.
2 ـ ابن ابى الحدید معتزلى مى گوید: «حدیث سدّ ابواب» تنها از براى على(علیه السلام) بود که طرفداران ابوبکر آن را قلب بر ابوبکر کردند».(4)
و این احتمال بسیار قوى است; زیرا این گونه کارها را در جاهاى دیگر همانند حدیث «مدینه علم» و «منزلت» و... نیز انجام داده اند. لذا سیوطى در «اللآلى المصنوعة» از خطیب بغدادى نقل کرده است که این حدیث درباره باب ابوبکر غلط است.
3 ـ در سند حدیث، «فُلیح بن سلیمان» واقع است که نسائى مى گوید: او فردى قوى به حساب نمى آید.(5) و نیز ذهبى از ابن معین و ابوحاتم و نسائى همین تعبیر را راجع به او نقل کرده است.(6)
ابوحاتم مى گوید: از معاویة بن صالح شنیدم که از یحیى بن معین مى گفت: فُلیح بن سلیمان و فرزندش ثقه نیستند. عثمان بن سعید از یحیى روایت کرده که فُلیح ضعیف است. و عباس از یحیى روایت کرده که به روایات فلیح احتجاج نمى شود. عبدالله بن احمد مى گوید: از ابن معین شنیدم که مى گفت: سه نفر هستند که از حدیثشان پرهیز مى شود: محمّد بن طلحة بن مصرف، ایوب بن عقبه و فلیح بن سلیمان... .(7)
ابن حجر نیز تضعیفاتى را در ترجمه فلیح نقل کرده است.(8)
4 ـ در حدیث «خوخه ابوبکر» که بخارى آن را نقل کرده «عکرمه» در سند آن واقع شده که متهم به دروغ و کفر است. و نیز او از فرقه هاى خوارج به حساب آمده است.(9)
ذهبى در «میزان الاعتدال» از یحیى بن سعید انصارى نقل کرده که عکرمه کذّاب است. و از ابن سیرین نیز همین تعبیر راجع به او رسیده است.(10)
او نیز در «تذکرة الحفاظ» نقل کرده که عکرمه معتقد به رأى خوارج بوده است و لذا مالک و مسلم از او اعراض کرده اند.(11)
ذهبى نقل مى کند که عکرمه روزى بر درب مسجد ایستاد و گفت: تمام افراد این مسجد کافرند.(12)
ابن حجر از سعد بن مسیب نقل کرده که او به غلامش گفت: اى برد! بر من دروغ نگو همان گونه که عکرمه بر ابن عباس دروغ گفت.(13)
5 ـ در سند حدیث «خوخه ابوبکر»، «جریر بن حازم» وجود دارد که احمد بن حنبل او را کثیر الغلط معرفى کرده و ابن حبان نیز او را کثیر الخطا مى داند. و نیز از ساجى نقل کرده که جریر احادیثى را نقل کرده که مقلوب است. این تعبیر از ازدى نیز نقل شده است.(14) و لذا مى توان یکى از احادیث مقلوبه اى را که او نقل کرده حدیث مورد بحث دانست; زیرا حدیثى که از براى امام على(علیه السلام) بوده، آن را قلب کرده و بر ابوبکر منطبق ساخته اند.
6 ـ بخارى حدیث «خوخه ابوبکر» را به سند دیگرى نیز نقل کرده(15) که در سند آن اسماعیل بن عبدالله بن اویس بن مالک است، که عده اى او را جرح و قدح کرده اند. نضر بن سلمه او را تکذیب نموده و دارقطنى مى گوید: من او را اختیار نمى کنم. و نیز او اهل رشوه بوده است.(16)
قاضى عینى مى گوید: «اسماعیل بن ابى اویس، خود اقرار بر جعل حدیث کرده است. و ابن معین گفته که اسماعیل به اندازه کمترین پولى ارزش ندارد. و نضر بن سلمه مى گوید: او کذّاب است».(17)، (18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.