پاسخ اجمالی:
برخى از اهل سنت با بیان گفتار ناشایست درباره اهل بیت(ع)، ثابت کرده اند که حتّى اهل بیت را در حدّ یک راوى حدیث نیز قبول ندارند. ابن تیمیه مى گوید: «کتابى که از على(ع) نقل شده، در آن مطالبى است که هیچ یک از علما به آن اعتنا نکرده اند و شافعى و محمّد بن نصر مروزى کتاب بزرگى را گردآورى کرده اند درباره آرایى که مسلمانان در آن آرا، قول على را اخذ نکرده اند؛ زیرا قول غیر او از صحابه موافق تر با کتاب و سنت است». این در حالى است که دشمنان اهل بیت(ع) نزد اهل سنت مورد وثوق و اطمینان بوده اند.
پاسخ تفصیلی:
با مراجعه به کلمات و گفتارهاى ناشایستى که از برخى اهل سنت درباره اهل بیت(علیهم السلام) شنیده شده پى خواهیم برد که آن ها حتّى اهل بیت را در حدّ یک راوى حدیث قبول ندارند. در اینجا به برخى از کلمات علماى اهل سنت در این باره اشاره مى کنیم:
1 ـ ابن تیمیه مى گوید: «و امّا کتابى که از على(علیه السلام) نقل شده، در آن مطالبى است که هیچ یک از علما به آن اعتنا نکرده اند و شافعى و محمّد بن نصر مروزى کتاب بزرگى را گردآورى کرده اند درباره آرایى که مسلمانان در آن آرا، قول على را اخذ نکرده اند؛ زیرا قول غیر او از صحابه موافق تر(!!!) با کتاب و سنت است».(1)
او در جاى دیگر مى گوید: «هیچ عاقلى! شک ندارد که رجوع به مثل مالک و ابن ابى ذئب و ابن ماجشون و لیث بن سعد و اوزاعى و ثورى و ابن ابى لیلى و شریک و ابوحنیفه و ابویوسف و محمّد بن حسن و زفر و حسن بن زیاد و لؤلؤى و شافعى و بویطى و مزنى و احمد بن حنبل و... براى آن ها بهتر است از این که تمسک کنند به نقل رافضى ها از عسکریّین و امثال این دو!! زیرا هر یک از این افراد به دین خدا و رسول از عسکریین عالم ترند!!... بلکه بر مثل عسکریین و امثال آن دو است که از یکى از آن افراد درس فرا گیرند!!».(2)
حال آیا با این حرف هاى بى اصل و اساس که به طور حتم دلالت بر دشمنى او نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) دارد، مى توان گفت که امثال او به «حدیث سفینه» عمل کرده اند؟
2 ـ قاضى سبکى در ترجمه مروزى از ابواسحاق شیرازى نقل مى کند که او کتابى را تصنیف کرده و در آن اشاره به مواردى کرده که ابو حنیفه با امام على(علیه السلام) و عبدالله بن عباس مخالفت کرده است.(3)
3 ـ ذهبى در ترجمه امام جعفر بن محمّد الصادق(علیه السلام) نقل کرده که بخارى به حدیث او احتجاج نکرده است. یحیى بن سعید گفته: مجالد نزد من از او محبوب تر است. مصعب بن عبدالله گفته است: مالک از جعفر روایت نمى کرد مگر آن که کسى دیگر به او ضمیمه مى شد. احمد بن سعد بن ابى مریم نقل مى کند: از یحیى شنیدم که مى گفت: من از یحیى بن سعید درباره جعفر بن محمّد سؤال نمى کنم. به من گفت: چرا از حدیث جعفر از من سؤال نمى کنى؟ گفت: چون که با او کارى ندارم... .(4)
4 ـ مناوى بعد از نقل حدیثى آن را تضعیف مى کند و جهت آن را وجود صالح بن ابى الأسود و جعفر بن محمّد الصادق(علیه السلام) مى داند.(5)
و دیگر کلمات اهل سنت که بر این دلالت دارد که نه تنها متمسک به اهل بیت نبوده و از آن ها تبعیّت نکرده اند، بلکه در صدد ایراد نقص بر آن ها برآمده اند.
این در حالى است که دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) نزد اهل سنت مورد وثوق و اطمینان بوده و از آن ها روایت نقل کرده اند. در اینجا به نمونه هایى از آن ها اشاره مى کنیم:
1 ـ زیاد بن ابیه که داراى جرایم بسیارى است، نزد اهل سنت از زهّاد به حساب آمده است.(6)
2 ـ عمر بن سعد، قاتل امام حسین(علیه السلام) به تصریح عجلى ثقه به حساب آمده است.(7)
3 ـ عمران بن حطّان از رؤساى خوارج و کسى که در شأن ابن ملجم مرادى شعر سروده، عجلى او را توثیق مى کند و بخارى نیز از رجال صحیحش به حساب آورده و از او روایت نقل کرده است.(8)
4 ـ اسماعیل بن اوسط بجلى امیر کوفه که از اعوان حجّاج بن یوسف ثقفى است و سبب قتل سعید بن جبیر شد، ابن معین او را توثیق کرده و ابن حبّان از ثقات به حساب آورده است.(9)
5 ـ اسد بن وادعه، شامى، تابعى و ناصبى بوده و امام على(علیه السلام) را سبّ مى کرده است، ولى او به عنوان عابد معرّفى شده و نسائى نیز او را توثیق کرده است.(10)
6 ـ ابوبکر محمّد بن هارون؛ او که ناصبى منحرف و معروف به انحراف از امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده، مورد توثیق خطیب بغدادى قرار گرفته است.(11)
7 ـ خالد قسرى؛ که به تعبیر ذهبى امیر ناصبى اهل بغض و ظلم است و در تاریخ ابن کثیر مرد بدى معرّفى شده که على بن ابى طالب(علیه السلام) را ناسزا مى گفته است. مادرش نصرانى بوده و در دینش نیز متهم است. او کسى بود که در خانه خود براى مادرش کلیسا ساخته بود. ولى در عین حال ابن حبّان او را توثیق کرده است.(12)
8 ـ اسحاق بن سوید عدوى بصرى؛ او کسى بود که حمله هاى شدید بر على بن ابى طالب(علیه السلام) مى نمود و مى گفت: من على را دوست ندارم. ولى در عین حال احمد و ابن معین و نسائى او را توثیق کرده و از رجال مسلم و ابوداوود و نسائى به حساب آمده است.(13)
9 ـ حریز بن عثمان؛ او کسى بود که در مسجد که نماز مى خواند از آنجا خارج نمى شد تا آن که على(علیه السلام) را هفتاد بار در هر روز لعنت کند... در عین حال بخارى و ابوداوود و ترمذى و دیگران از اهل سنّت به روایات او احتجاج کرده اند.(14)
10 ـ ازهر بن عبدالله حمصى؛ او کسى بود که على(علیه السلام) را سبّ مى کرد، ولى عجلى او را توثیق کرده و نیز از رجال ابوداوود و ترمذى و نسائى به حساب آمده است.(15)
11 ـ حافظ عبدالمغیث حنبلى؛ کسى است که کتابى را در فضایل یزید بن معاویه تألیف نموده و در آن روایات جعلى را جمع کرده است، ولى در عین حال او را متّصف به صفت زهد، وثاقت، دیانت، راستگویى، امانت، صلاح و اجتهاد نموده اند.(16)
این بخشى از عملکرد اهل سنت و تصریحات آن ها در تضعیف اهل بیت(علیهم السلام) و توثیق دشمنان آنان به حساب مى آید، و کسى که در صدد تتبّع و تحقیق باشد به بیش از این ها دسترسى پیدا مى کند. [این در حالی است که اهل سنت ادعا می کنند اهل بیت را دوست دارند و خود را عامل به سفارشات پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پیروی از آنها می دانند!].(17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.