پاسخ اجمالی:
«سعيد بن عبدالله» مردى دلاور و از بزرگان شيعه در كوفه بود، و نامه كوفيان را به عنوان آخرين قاصد در مكه تحويل امام(ع) داد. او در كوفه ماند تا آنكه مسلم وارد كوفه شد و با مسلم بيعت كرد. مسلم بن عقيل نيز او را مجدداً با نامه اى به سوى امام حسين(ع) فرستاد. روز عاشورا هنگامى كه امام(ع) در زير باران تيرها به نماز ايستاد «سعيد بن عبدالله» و تنى چند از ياران فداكار آن حضرت در پيش روى امام(ع) ايستادند و بدن خويش را سپر تيرها كردند. او تا آخرین لحظه، تلاشش را برای انجام وظیفه نسبت به امام(ع) انجام داد.
پاسخ تفصیلی:
او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شيعه در كوفه بود، و نامه كوفيان را به عنوان آخرين قاصد در مكه تحويل امام(عليه السلام) داد. امام نيز در جواب مردم كوفه، قبل از اعزام مسلم بن عقيل، وى را به عنوان پيك و نامه رسان خويش به سوى مردم كوفه روانه ساخت.
او در كوفه ماند تا آنكه مسلم وارد كوفه شد و با مسلم بيعت كرد. مسلم بن عقيل نيز او را مجدداً با نامه اى به سوى امام حسين(عليه السلام) فرستاد.
او براى مرتبه دوم در مكه به حضور امام(عليه السلام) شرفياب شد و چون امام(عليه السلام) به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض كرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم كرد تا حق رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را درباره ات مراعات كرده باشم.
آنگاه افزود: «وَاللهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّي أُقتَلُ ثُمَّ أُحْيا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى وَ يُفعَلُ بِي ذلِكَ سَبْعينَ مَرَّةً، ما فارَقْتُكَ حَتَّى أَلْقى حَمامِي دُونَكَ وَكَيْفَ أَفْعَلُ ذلِكَ وَ إنَّما هِيَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِيَ بَعْدُ الْكَرامَةُ الَّتي لاَ انْقَضاءَ لَها أَبَداً»؛ (به خدا سوگند! اگر بدانم كه كشته مى شوم سپس زنده مى گردم، آنگاه مرا مى سوزانند و خاكسترم را به باد مى دهند و اين كار را با من هفتاد بار انجام دهند هرگز از شما جدا نمى شوم تا آنكه در راه تو جان دهم، چرا چنين نكنم در حالى كه مرگ يا كشته شدن تنها يك بار است و پس از آن كرامتى است كه انتهايى ندارد!).(1)
روز عاشورا هنگامى كه امام(عليه السلام) در زير باران تيرها به نماز ايستاد «سعيد بن عبدالله» و تنى چند از ياران فداكار آن حضرت در پيش روى امام ايستادند و بدن خويش را سپر تيرها كردند و درد تيرها را با تمام توان در صورت و سينه و پهلوى خود به جان خريدند، سعيد با اصابت سيزده تير در بدنش بر زمين افتاد و گفت:
«أَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عاد وَ ثَمُودَ، أَللّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِيَّكَ عَنِّي السَّلامَ وَ اَبْلِغْهُ ما لَقيتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّي اَرَدْتُ ثَوابَكَ فِي نُصْرَةِ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ»؛ (خدايا اين جماعت را از رحمت خود دور ساز! چنانكه با قوم عاد و ثمود كردى، خداوندا سلامم را به پيامبرت ابلاغ كن و از دردى كه به من رسيده او را با خبر ساز، كه هدفم از تحمل اين همه درد و رنج در راه يارى ذريه پيامبرت، براى رسيدن به پاداش تو است).
آنگاه چشمانش را گشود و به چهره نورانى امام نگريست و عرض كرد:
«أَوَفَيْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ (آيا به وظيفه ام عمل كردم و وفا نمودم؟).
امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ»؛ (آرى، تو پيشاپيش من به بهشت خواهى رفت).
«سعيد بن عبدالله» با شنيدن اين كلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرين تسليم كرد.(2)
مسأله شهادت ياران امام حسين(عليه السلام) تنها مسأله نهادن جان بر سر اهداف آن حضرت نيست، مهم تر از آن سطح بالاى معرفت آنها نسبت به مقام امام(عليه السلام) و آمادگى بى قيد و شرطشان براى انجام فرمان آن حضرت، و درك صحيح معناى ولايت است كه در لابه لاى كلمات آنان موج مى زند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.