پاسخ اجمالی:
شمر با گروهى از پياده نظام به خيمه امام على بن الحسين(ع) آمد، امام از شدت بيمارى در بسترى آرميده بود، همراهان شمر گفتند: آيا اين بيمار را نمى كشى؟ حميد بن مسلم ـ واقعه نگار روز عاشورا ـ گفت: سبحان الله! آيا نوجوان بيمار هم كشته مى شود؟! او را همين بيمارى بس است. پس اصرار كرد تا آنان را از كشتن امام بازداشت. بنا به نقلى ديگر، زينب دختر اميرالمؤمنين(ع) چون از قصد شمر و يارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز كشته نمى شود مگر آنكه من كشته شوم» آنان به ناچار دست از او كشيدند.
پاسخ تفصیلی:
شمر با گروهى از پياده نظام به خيمه امام على بن الحسين(عليه السلام) آمد، امام از شدت بيمارى در بسترى آرميده بود، همراهان شمر گفتند: آيا اين بيمار را نمى كشى؟
حميد بن مسلم ـ واقعه نگار روز عاشورا ـ گفت: سبحان الله! آيا نوجوان بيمار هم كشته مى شود؟! او را همين بيمارى بس است. پس اصرار كرد تا آنان را از كشتن امام بازداشت. (1)
بنا به نقلى ديگر، زينب دختر اميرالمؤمنين(عليه السلام) چون از قصد شمر و يارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز كشته نمى شود مگر آنكه من كشته شوم» آنان به ناچار دست از او كشيدند. (2)
در اين هنگام عمر سعد نيز آمد. زنان حرم با گريه و خشم بر او اعتراض كردند و از رفتار بى شرمانه سپاهش شكايت نمودند. عمر سعد گفت: كسى حق ندارد وارد خيمه هاى زنان شود و متعرض اين جوان بيمار امام سجاد(عليه السلام) گردد.
زنان از عمر سعد خواستند تا لباس هاى آنان را برگردانند تا خود را بپوشانند. ابن سعد خطاب به سربازانش گفت: «هركس چيزى ازاين خيمه ها گرفته است آنها را برگرداند».
حميد بن مسلم مى گويد: ولى به خدا سوگند، حتى يك نفر هم چيزى را بر نگرداند. (3)، (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.