پاسخ اجمالی:
پیرمردی شامی به امام سجاد(ع) گفت: خدا را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شهرها را از مردان شما آسوده ساخت و يزيد را بر شما پيروز نمود. حضرت در جوابش آیه تطهیر و مودت را که لزوم محبت اهل بیت(ع) را بیان می کند قرائت فرمودند و بیان داشتند اهل بیت و ذوی القربی ما هستیم. او نیز از کرده اش توبه کرد. وقتی یزید از این واقعه اطلاع پیدا کرد، دستور قتل او را صادر کرد.
پاسخ تفصیلی:
چون اسرا وارد شام شدند در اين ميان پيرمردى به كاروان اسيران نزديك شد و گفت: «خدا را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شهرها را از مردان شما آسوده ساخت و يزيد را بر شما پيروز نمود!!».
امام على بن الحسين(عليهما السلام) به او فرمود: «يا شَيْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ»؛ (اى پيرمرد آيا قرآن خوانده اى؟).
پاسخ داد: آرى (شما را با قرآن چكار؟!).
فرمود: «فَهَلْ عَرَفْتَ هذِهِ الآيَةَ: قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(1)؛ (آيا اين آيه را مى شناسى كه مى گويد: به مردم بگو كه من هيچ پاداشى از شما در برابر رسالتم درخواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزديكانم اهل بيتم ).
پيرمرد پاسخ داد: آرى؛ من اين آيه را خوانده ام (ولى با شما چه ارتباطى دارد!).
امام(عليه السلام) فرمود: «فَنَحْنُ الْقُرْبى يا شَيْخُ»؛ (قربى اهل بيت ما هستيم).
سپس افزود: آيا آيه «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى»(2) را خوانده اى؟.
پيرمرد گفت: آرى، اين آيه را خوانده ام.
امام چهارم(عليه السلام) فرمود: «آن قربى كه در اين آيه آمده است، ما هستيم».
آنگاه فرمود: آيا اين آيه را خوانده اى كه مى فرمايد: «إِنَّمَا يُريدُ اللهَ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».(3)
پيرمرد گفت: آرى، اين آيه را نيز خوانده ام.
امام سجاد(عليه السلام) فرمود: «فَنَحْنُ أهْلُ الْبَيْتِ الَّذينَ خَصَّصَنا بِآيَةِ الطَّهارَةِ يا شَيْخُ»؛ (اى پيرمرد! ما آن اهل بيتى هستيم كه خداوند آيه تطهير را ويژه ما قرار داد).
پيرمرد كه اين سخنان را شنيد، ساكت شد و از گفته هاى خود سخت پشيمان گرديد و فرياد زد: به خدا سوگند شما همان گروه (شايسته و از خاندان پيامبر) هستيد.
امام(عليه السلام) نيز در تأييد سخنان آن پيرمرد فرمود: به خدا سوگند، بدون ترديد ما همان اهل بيت عصمت و طهارتيم و به حقّ جدّ ما رسول خدا سوگند! كه ما همان گروه هستيم.
پيرمرد گريست و عمامه از سر انداخت و سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا من از دشمنان آل محمّد ـ از جنّ و انس آنها ـ بيزارى مى جويم». سپس به امام(عليه السلام)عرض كرد: «آيا راه توبه اى براى من وجود دارد؟».
امام به او فرمود: «آرى، اگر توبه كنى، خداوند تو را مى بخشد و توبه ات را مى پذيرد و تو با ما (و در زمره دوستان ما) خواهى بود».
پيرمرد نيز توبه كرد، ولى هنگامى كه اين سخن به گوش يزيد رسيد، دستور قتل وى را صادر كرد!(4)
مردم شام از ابتدا كه اسلام را پذيرفتند، سلطه خاندان اموى را بر خود ديدند. نخست والى شام، يزيد بن ابوسفيان و سپس معاوية بن ابوسفيان بود(5)، معاويه در مدت چهل سال سلطه خود، مردم را از اسلام واقعى دور نگه داشت و آنچه كه خود از اسلام مى پسنديد به آنها عرضه مى كرد. او خود را به عنوان «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» جا زده بود و يزيد نيز وارث چنين حكومتى بود؛ و لذا عجيب نيست كه پيرمرد فريب خورده شامى، چنين برخوردى نمايد؛ ولى پس از روشن گرى امام سجّاد(عليه السلام) به راه راست برگشت و در راه عقيده اش به شهادت رسيد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.