پاسخ اجمالی:
قانون گذارى براى انسان ها، باید صفات زیر را داشته باشد: 1- شناخت کامل نوع انسان. 2- استفاده از قانون براى شکوفا شدن استعدادهای انسانی. 3- شناخت حوادثى را که ممکن است براى جامعه پیش آید. 4- نداشتن منافع در جامعه. 5- آگاهی از تمام پیشرفت ها و همچنین انحطاط ها و سقوط ها. 6- دارا بودن حداکثر مصونیت. 7- داشتن قدرتى که مرعوب هیچ مقام و قدرتى نگردد، در عین حال فوق العاده مهربان و دلسوز باشد. بنابراین غیر از خدا و کسى که وحى الهى را دریافت مى دارد نمى تواند قانون گذار خوب و جامعى باشد.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ : مى دانیم بزرگ ترین امتیاز زندگى انسان ها که عامل همه پیشرفت هایى است که نصیب او در تمام زمینه هاى مختلف زندگى شده، همان زندگى اجتماعى پویاست.
به طور قطع اگر انسان ها جدا از یکدیگر زندگى مى کردند الان همگى از نظر سطح فکر و تمدن همچون انسان هاى «عهد حجر» بودند! آرى تلاش و کوشش دسته جمعى است که چراغ فرهنگ و تمدن را فروزان ساخته، تلاش و کوشش دسته جمعى است که سرچشمه این همه اکتشافات علمى و اختراعات شده است.
فى المثل اگر مسئله مسافرت به کره ماه را در نظر بگیریم، مى بینیم این کار نتیجه تلاش یک یا چند دانشمند بزرگ نبوده است، بلکه میلیون ها عالم و دانشمند در طى هزاران سال مطالعات و کشفیّات و تجربیاتى داشته اند که از طریق زندگى دسته جمعى متراکم گردیده و سرانجام به این عظمت رسیده است.
و یا اگر طبیب فوق العاده ماهرى در عصر ما موفق مى شود قلب انسانى را که خودش مرده امّا قلبش هنوز قابل استفاده است در سینه انسان دیگرى پیوند زند و او را از مرگ حتمى رهایى بخشد، این نتیجه تجربیات هزاران هزار پزشک و جراح در طول تاریخ است که به وسیله استادان به شاگردان منتقل شده است.
ولى البته این زندگى اجتماعى در مقابل این همه برکات مشکلاتى هم دارد، و آن برخورد و تصادم حقوق و منافع انسان ها با یکدیگر، و گاه تجاوز و حتى جنگ است.
در اینجا احتیاج به قانون و برنامه و مقرّرات روشن مى شود، قوانین مى تواند سه مشکل بزرگ را براى ما حل کند:
1- قانون حدود وظائف هر فرد را در برابر جامعه، و وظائف جامعه را در برابر هر فرد روشن مى سازد، استعدادها را شکوفا و تلاش ها را هماهنگ مى کند.
2- قانون راه را براى نظارت لازم بر انجام وظیفه از سوى افراد هموار مى نماید.
3- قانون جلو تجاوز افراد را به حقوق یکدیگر گرفته، و مانع هرج و مرج و برخورد افراد و گروه ها مى گردد، و در صورت لزوم براى متجاوزان مجازات مناسب را تعیین مى کند.
اکنون باید ببینیم چه کسى بهتر از همه مى تواند قوانین مورد نیاز انسان را تنظیم کند، به گونه اى که هر سه اصل فوق در آن رعایت شود، هم حدود وظایف و حقوق فرد و جامعه روشن گردد و هم نظارت صحیح و سالمى بر کارها شود، و هم جلو تجاوزکاران را بگیرد.
اجازه بدهید در اینجا مثال ساده اى بزنیم:
جامعه انسانى را مى توان به یک قطار بزرگ تشبیه کرد و هیأت حاکمه را به دستگاه لکوموتیو که این قطار عظیم را در مسیرى به حرکت درمى آورد.
قانون به منزله ریل هاى راه آهن است که خط سیر این قطار را براى رسیدن به مقصد مشخص مى کند، خط سیرى که از پیچ و خم هاى کوه ها و درّه ها مى گذرد، بدیهى است یک راه آهن خوب باید مشخّصات زیر را داشته باشد:
زمین هایى که قطار از آن مى گذرد باید مقاومت کافى براى حداکثر فشار داشته باشد.
فاصله میان دو خط دقیقاً هماهنگ با فاصله چرخ هاى لکوموتیو باشد، همچنین دیوارهاى تونل ها و ارتفاع آن با حداکثر ارتفاع قطار متناسب باشد.
سراشیبى ها و سربالایى ها آن قدر تند نباشد که ترمزهاى قطار و کشش آن از عهده آنها برنیاید.
همچنین احتمال ریزش کوه هاى اطراف، فرو ریختن حاشیه درّه هایى که قطار از کنار آن مى گذرد و احتمال سیلاب ها و بهمن ها نیز دقیقاً محاسبه شود، تا قطار در هر شرایطى بتواند به سلامت از آن جادّه بگذرد و مسائل مهم دیگرى از این قبیل.
با توجّه به این «مثال» به «جامعه انسانى» برمى گردیم:
قانون گذارى که مى خواهد بهترین قانون را براى انسان ها بگذارد باید صفات زیر را داشته باشد:
1- نوع انسان را به طور کامل بشناسد و از تمام غرائز و عواطف و نیازها و مشکلات او کاملا آگاه باشد.
2- تمام شایستگى ها و استعدادهایى را که در انسان ها وجود دارد، در نظر گیرد و براى شکوفا شدن آنها از قوانین استفاده کند.
3- حوادثى را که ممکن است براى جامعه پیش آید از هر نوع، و همچنین عکس العمل هاى لازم را بتواند به خوبى پیش بینى کند.
4- هیچ گونه منافع خاصّى در جامعه نداشته باشد، تا به هنگام وضع قوانین فکرش متوجّه منافع شخص خود یا وابستگان و گروه اجتماعیش نگردد.
5- این قانونگذار باید از تمام پیشرفت هایى که ممکن است نصیب انسان گردد و همچنین انحطاط ها و سقوط ها آگاه باشد.
6- این قانونگذار باید حداکثر مصونیت از خطا و اشتباه و فراموشى را داشته باشد.
7- بالاخره این قانون گذار باید آنچنان قدرتى داشته باشد که مرعوب هیچ مقام و قدرتى در اجتماع نگردد و از هیچ کس نترسد، در عین حال فوق العاده مهربان و دلسوز باشد.
بنابراین غیر از خدا و کسى که وحى الهى را دریافت مى دارد نمى تواند قانون گذار خوب و جامعى باشد.
و به این ترتیب به این نتیجه مى رسیم: خدایى که بشر را براى پیمودن راه تکامل آفریده، باید کسانى را مأمور هدایت او کند تا قوانین آسمانى و جامع الاطراف الهى را در اختیار انسان ها بگذارند.
و مسلماً هنگامى که مردم بدانند قانون، قانون خداست با اعتماد و اطمینان بیشتر به آن عمل مى کنند و به تعبیر دیگر این آگاهى ضامن اجراى ارزنده اى براى قوانین خواهد بود.
نکته: فیلسوف معروف «بوعلى سینا» در کتاب مشهورش «شفا» چنین مى گوید: «احتیاج انسان به مبعوث شدن پیامبران در بقاى نوع خود و تحصیل کمالات مسلماً از روئیدن موهاى مژگان و ابرو و فرورفتگى کف پاها و امثال آن بیشتر و ضرورى تر است، بنابراین ممکن نیست عنایت ازلى آن را ایجاب کند و این را ایجاب نکند»!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.