پاسخ اجمالی:
خداوند در آیه 33 سوره توبه می فرماید: «دین اسلام در سطح جهان و تمامى روى زمین پیروز مى شود». مسلّماً این وعده تا کنون عملى نشده و تنها بر حکومت جهانى مهدى موعود منطبق مى گردد که حکومت حق و عدالت همه جا را فرا گیرد و این آئین بر تمام آئینها در مقیاس جهانى غلبه یابد.
پاسخ تفصیلی:
در سوره توبه، آیه 33، آمده است «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
براى معنى فهم این آیه باید نخست به آیه پیش از آن باز گردیم آنجا که مى گوید:
«یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّـهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»؛ (دشمنان مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خدا مى خواهد نور خود را تکمیل کند اگر چه کافران کراهت داشته باشند).
از این آیه بخوبى روشن مى شود که اراده پروردگار بر تکامل نور اسلام تعلّق گرفته، و تکامل واقعى آن هنگامى خواهد بود که بر سراسر پهنه جهان سایه افکند.
سپس با وضوح بیشتر این حقیقت را در آیه مورد بحث بازگو کرده مى فرماید:
خداوند کسى است که پیامبرش را با هدایت و آئین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند اگرچه مشرکان ناخشنود باشند.
همین وعده با تفاوت مختصرى در آیه 28، سوره فتح، تکرار شده است:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِیدًا»؛ (او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر تمامى ادیان پیروزش گرداند، و همین بس که خداوند گواه (این وعده بزرگ) است).
و بالاخره براى سومین بار این وعده بزرگ را در سوره صف، آیه 9، با همان تعبیر سوره توبه ملاحظه مى کنیم:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
از مجموع این آیات که در سه سوره از قرآن ذکر شده اهمّیّت این وعده الهى اجمالا به دست مى آید.
ولى مهم این است که مفهوم جمله «لیظهره» در اینجا روشن گردد:
اولا، ضمیر «ه» آیا به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) باز مى گردد یا به «دین الحق»؟
در صورت اوّل مفهومش پیروزى پیامبر بر همه ادیان است، در صورت دوم پیروزى آئین اسلام.
امّا با توجّه به این که «دین الحق» نزدیکتر است، طبق قواعد ادبى رجوع ضمیر به آن صحیحتر به نظر مى رسد (اگرچه در نتیجه تفاوت چندانى نخواهد داشت).
بعلاوه، پیروزى یک آئین بر آئینهاى دیگر، تعبیر مناسبترى است تا پیروزى شخص بر آئینها. (دقّت کنید)
ثانیاً، (و مهم همین قسمت است) منظور از ظهور در اینجا چیست؟ شک نیست که «ظهور» در اینجا به معنى بروز و آشکار شدن نمى باشد بلکه به معنى غلبه و پیروزى است؛ زیرا یکى از معانى مشهور این کلمه همین معنى است؛ در کتاب قاموس که از منابع معروف لغت عربى است چنین آمده: ظهر به و علیه غلبه.
در کتاب مفردات راغب نیز آمده است ظهر علیه غلبه.
در آیات متعدّدى از قرآن مجید که در سوره مؤمن و کهف و «توبه» آمده این کلمه به معنى «غلبه و پیروزى» استعمال شده است مانند: «کَیْفَ وَ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لَایَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَ لَاذِمَّةً»(1)؛ (چگونه پیمان آنها احترام دارد با اینکه اگر بر شما پیروز شوند مراعات خویشاوندى و پیمان را نخواهند کرد!)
«یَا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ...».(2)؛ (اى گروه فرعونیان! امروز شما در روى زمین پیروزى دارید امّا...).
«إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ»(3)؛ (آنها اگر بر شما (اصحاب کهف) پیروز گردند سنگبارانتان مى کنند!)
ولى سخن در این است که منظور از پیروزى این آئین بر سایر آئینها چه نوع پیروزى است؟
مفسّران سه تفسیر براى آن ذکر کرده اند.
1ـ پیروزى منطقى؛ یعنى با مقایسه اسلام با آئینهاى دیگر که غالباً آمیخته با خرافات شده، پیروزى منطق مستدلّ آن بر سایر منطقها آشکار است.
طرفداران این تفسیر معتقدند هرگاه توحید خالص اسلامى را با انواع توحیدهاى آمیخته با شرک، و یا شرک خالص، مقایسه کنیم برترى مکتب اسلام بر سایر مکاتب روشن مى شود، همچنین مباحث دیگر.
این وعده الهى جامه عمل به خود پوشیده است؛ حتّى مقایسه شعار اذان که شعارى گویا و تکاندهنده است با شعار ناقوس و بى شعارى بسیارى از ادیان، روشنگر این پیروزى منطقى است.
2ـ منظور پیروزى عملى و غلبه خارجى بر سایر ادیان است، منتها در یک مقیاس منطقه اى نه جهانى و عمومى.
این نیز تحقّق یافته؛ چرا که اسلام در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بر شبه جزیره عرب، و پس از آن بر بخش عظیم آبادى از جهان غلبه یافت و پیروان ادیان و مذاهب دیگر در این مناطق که از دیوار چین ـ بلکه ماوراى دیوار چین ـ تا ساحل اقیانوس اطلس امتداد مى یافت، غالباً در برابر اسلام سر تعظیم فرود آوردند. حتّى زمانى که سلطه حکومت اسلامى از این نقاط بر چیده شد باز اسلام به عنوان یک مکتب و آئین پا برجا در این مناطق متوطّن گردید.
3ـ منظور پیروزى و غلبه خارجى و عملى در سطح جهان و تمامى روى زمین است، که شامل پیروزى فرهنگى، اقتصادى، و سیاسى مى شود، و این تفسیر را جمعى از مفسّران اهل تسنّن علاوه بر مفسّران شیعه پذیرفته اند.
مسلّماً این وعده تا کنون عملى نشده و تنها بر حکومت جهانى مهدى موعود منطبق مى گردد که حکومت حق و عدالت همه جا را فرا گیرد و این آئین بر تمام آئینها در مقیاس جهانى غلبه یابد.
و قرائنى در دست داریم که اولویّت تفسیر سوم را بر تفاسیر دیگر به ثبوت مى رساند؛ زیرا:
اوّلا، غلبه و پیروزى که از کلمه «ظهور» استفاده مى شود ظاهر در غلبه حسّى و عینى و خارجى است، نه غلبه ذهنى و فکرى، و لذا در هیچیک از مواردى که از قرآن بر شمردیم «ظهور» به معنى غلبه ذهنى نیامده بلکه اگر به آیات گذشته بازگردیم و دقّت کنیم مى بینیم در تمام این موارد به معنى غلبه عینى و خارجى است.
ثانیاً، ذکر کلمه «کلّه» به عنوان تأکید روشن مى کند که غلبه جنبه منطقه اى و محدود ندارد بلکه شامل عموم ادیان و مذاهب جهان مى شود و این جز از طریق فراگیرى و شمول اسلام نسبت به جهان ممکن نیست.
ثالثاً، روایاتى که در تفسیر آیه فوق به ما رسیده، تفسیر سوم را تقویت مى کند مانند روایات زیر:
1ـ «عیّاشى» به اسناد خود از «عمران بن میثم» از «عبایه» چنین نقل مى کند:
امیر مؤمنان على(علیه السلام) هنگامى که آیه «هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق...» را تلاوت فرمود از یاران خود پرسید:
اظهر ذلک؟ (آیا این پیروزى حاصل شده است؟)
عرض کردند: آرى!
فرمود: «کلاّ؛ فوالّذى نفسى بیده حتّى لایبقى قریة الاّ و ینادى فیها بشهادة ان لا اله الاّ اللّه بکرة و عشیّاً»؛ (نه، سوگند به کسى که جانم به دست او است این پیروزى آشکار نمى شود مگر زمانى که هیچ آبادى روى زمین باقى نماند مگر این که صبح و شام بانگ لا اله الااللّه از آن به گوش مى رسد!)(4)
2ـ در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم:
«انّ ذلک یکون عند خروج المهدى من آل محمّد فلا یبقى احدا الاّ اقر بمحمّد(5)(صلى الله علیه وآله وسلم)»؛ (این پیروزى به هنگام قیام مهدى از آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) خواهد بود، آنچنان که هیچ کس در جهان باقى نمى ماند مگر اینکه اقرار به محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)خواهد کرد).
3ـ مقداد بن اسود چنین مى گوید:
«سمعت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) یقول لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر و لا وبر الاّ ادخله اللّه کلمة الاسلام»(6)؛ (بر سراسر روى زمین خانه اى از خشت و گل و خیمه اى (در بیابان باقى نمى ماند) مگر این که آئین اسلام در آن ورود خواهد کرد.
روایات دیگرى نیز در تفسیر آیه فوق به همین مضمون وارد شده است.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.