پاسخ اجمالی:
علی محمّد باب می گوید: «اگر نقره و طلا به میزان شش هزار و پنج مثقال برسند لازم است نود و پنج مثقال آن را برای نقطه (سیّد باب) بدهند». همچنین می گوید: «از هر چیزی اعلی و بالاتر آن مخصوص نقطه (سید باب) است و متوسط آن مخصوص حروف حی (هیجده نفر اصحاب او) بوده و باقی، مال مردم دیگر است». باز می گوید: «آنچه برای آن نظیری نیست، لازم است در پیشگاه شمس (سید باب) در ایام اشراق آن حاضر کنید، ...» و ... .
پاسخ تفصیلی:
برای رئیس این مسلک در کتاب "بیان" حقوقی معین شده است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
در "بیان" می گوید: «فی انّ الفضّة و الذهب اذا بلغا بما انتم توزنون ستّة الف و خمس مثقال فاذا خمس و تسعین مثقالا للنقطة»؛ (در این است که اگر نقره و طلا رسند به میزان شش هزار و پنج مثقال لازم است نود و پنج مثقال آن را برای نقطه [سیّد باب] بدهند). (1)
و نیز می گوید: «فرض علی من یقدر ان یأخذ ثلاث الماس عدد البسم و اربع لعل اصفر عدد الله و ستّة زمرّد عدد الا منع و ستّة یاقوت عدد الاقدس ان یأخذها و یسلّم من یظهره الله و حروف الحی فی یوم ظهورهم»؛ (واجب است بر هر کسی که استطاعت داشته باشد اینکه سه دانه الماس به عدد بسم [چون سه حرف دارد] و چهار عدد لعل زرد بعدد حروف الله و شش عدد زمرد بعدد حروف الامنع و شش یاقوت بعدد الاقدس [که کلمات جمله بسم الله الامنع الاقدس] است تهیه کرده و به خدمت من یظهره الله و حروف حیّ او در روز ظهور آنها تسلیم کند). (2)
"سیّد باب" بجای بسم الله الرحمن الرحیم که نوزده حرف دارد جمله ی بسم الله الامنع و الأقدس را درست کرده است و چون این جمله چهار کلمه داشت (سه حرفی و چهار حرفی و دو تا شش حرفی) به شماره حروف هر کلمه از جواهر (الماس و لعل و زمرد و یاقوت) انتخاب کرده و برای من یظهره الله و اصحاب او اختصاص داده است و از امثال این فرضیه ها و مجعولات موهوم مقام علمی و فکری "سیّد باب" کاملاً روشن می شود.
همچنین می گوید: «فی انّ کلّ شیء اعلاه للنقطة و اوسطه للحروف الحیّ و ادناه للخلق»؛ (هر چیزی که باشد اعلی و بالاتر آن مخصوص نقطه [سید باب] است و متوسط آن مخصوص حروف حی [هیجده نفر اصحاب او] بوده و باقی، مال مردم دیگر است).
و در مقام شرح این جمله می گوید: این است استحقاق هر موجود در مبدأ وجود که اگر در روز ظهور من یظهره الله سیصد و شصت و یک (به عدد نوزده ماه 19 در 19) قطعه الماس نزد او باشد و هر یک از دیگری، نود و پنج مثقال (پنج مقابل نوزده 19 در 5) ذهب در بهاء مضاعف باشد و سیصد و شصت و یک نفر (که نوزده واحد می شوند) در یک روز به او ایمان آورند و فاصله شود بین هر کدام به قدر قول یک بلی، اگر خواهد عطا کند این عدد را (قطعات الماس) بآن اعداد (مؤمنین) همین قسم به درجات این اعداد عطا می کند و همچنین در هر شأن سرّ الله را جاری ببین و حکم الله را ظاهر لعل در یوم قیامت (ظهور بعد) سبقت گیری به اقرار بر تصدیق بحق. (3)
پس گذشته از اینکه استحقاق مادّی را مربوط و متوقّف بر استحقاق معنوی قرار داده است در زمان تعیین مراتب مؤمنین نیز تقدّم و تأخر ایمان را (از جهت زمان) ملاک قرار می دهد یعنی کسانی که زودتر به او ایمان آورده اند در رتبه های اوّل قرار دارند. و سخنی از شدّت و ضعف استعداد و ایمان و عمل و فعالیت مؤمنین به میان نمی آورد.طبق این تقسیم بندی، حروف حی (هیجده نفری که در ابتدا امر به او ایمان آوردند که با خود او 19 نفر می شوند) را بر دیگران ترجیح دانسته و سپس حروف واحد دوم و پس از آن حروف واحد سوم را و همچنین تا آخر اعداد.
باز می گوید: «فی انّ الله ما لم یکن له عدل ما دامت الشمس مشرقة یحضره بین یدی الله و انّ حین ما یغرب اذن من الله لکلّ نفس ان یملکه الی ان یطلع الشمس من مشرقها اذا لا یحلّ علیها ینبغی ان یردّ علیه عدد الواحد»؛ (آنچه برای آن نظیری نیست، لازم است در پیشگاه شمس [سید باب] در ایام اشراق آن حاضر کنید، و چون غروب کرد مأذون هستید که آنها را تملک نمائید تا روزیکه باز طلوع کند شمس از مشرق و در آن هنگام باز لازم می شود بعدد واحد [19 عدد] از همین چیزهائی که بی نظیر و بسیار برجسته است، به آن شمس داده شود). (4)
و چون این قسمت بسیار زننده و سست بود (زیرا اعطای اشیاء نفیس و پر قیمت به شخصی که ادعای رسالت می کند به هیچ وجه با ادعای او سازگار نبود)، جناب "بهاء" (شمس آینده) حق خود را بخشیده است.
در "اقدس" می گوید: «قد کتب الله علی کلّ نفس ان یحضر لدی العرش بما عنده ممّا لا عدل له ابنّا عفونا عن ذالک فضلا من لدنّا انّه هو المعطی الکریم»؛ (نوشته است خداوند بر هر کسی [در بیان] این را حاضر کند در پیشگاه عرش، [نزد جناب بهاء] آنچه را که بی نظیر و در نهایت نفاست و ارزش است و ما از این حکم صرف نظر کردیم و این فضلی است از جانب ما و او عطا کننده و کریم است). (5)، (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.