پاسخ اجمالی:
دین اسلام، بلوغ دختران را، ابتدای ده سالگی و بلوغ پسران را در ابتدای شانزده سالگی قرار داده، لکن میرزا بهاء تحت تأثیر قوانین خارجی و به خاطر حفظ تساوی زن و مرد، بلوغ دختران و پسران را ابتدای شانزده سالگی قرار داده است.
پاسخ تفصیلی:
احساسات و قوای دختر زودتر از پسر رشد پیدا کرده، و سریعتر تکمیل می شود و این معنی، بدیهی و طبیعی و مشهود است.
شو "پنهاور" می گوید: هر قدر شیء در این جهان عالیتر و کاملتر باشد، پرورش و رشد آن نیز دیرتر و آهسته تر صورت می گیرد. نیروی عقلانی مرد در سن بیست و هشت سالگی هنوز چنانکه باید به حد کمال نمی رسد و حال آنکه رشد قوای ذهنی در زن در سنّ هیجده سالگی به منتها درجه خود می رسد. (1)
بلوغ در انسان با تغییرات جسمى و روحى عمیقى آغاز مى گردد؛ قدّ و قامت تغییر مى کند، نیروى انسانى رو به فزونى مى گذارد، شکل اعضا با گذشته کاملا تغییر پیدا مى کند، تمایلات خاصّى در انسان براى گسترش زندگى پیدا مى شود، احساسات جنسى همچون شکوفه هاى بهارى شکفته مى شود، احساس همسر خواهى روز به روز رو به افزایش گذارده و استخوان ها درشت شده و دگرگونى روشنى در آهنگ صدا پدید مى آید.
بنابراین، کتاب آفرینش این حد و مرز زندگى را با خطّ برجسته اى بر صفحه وجود ما نوشته است و ما براى واقع بینى به جاى رجوع به سخنان این و آن، باید کتاب آفرینش را باز کرده، برگ مربوط به دوران بلوغ را با دقّت مطالعه کنیم و از هر نوع خیالبافى و فلسفه تراشى خوددارى کنیم.
کسانى که از مطالعه کتاب فطرت و دفتر آفرینش سرباز مى زنند و مسأله بلوغ را یک امر قراردادى تلقّى مى نمایند و تصوّر مى کنند که واقعیّات و حقایق، تابع اندیشه و قرارداد آنهاست، با سنن آفرینش به جنگ برخاسته و سرانجام مغلوب مى شوند؛ زیرا سنن خلقت، با گفت و شنود افراد غافل از اصول خلقت، دگرگون نمى گردد.
همان طور که تکامل یک جنین در رحم، تقریباً در نُه ماه انجام مى گیرد و هرگاه گروهى بنشینند، قانونى وضع کنند که از این به بعد جنین باید در رحم مادر در مدّت یک سال تکامل پیدا کند، کار بیهوده اى انجام داده اند. همچنین دخل و تصرّف در حد بلوغ که یکى از سنن آفرینش است، جز بیهوده گفتن چیزى نیست. (2)
به همین جهت در دین اسلام، حد بلوغ زن را در ابتدای ده سالگی و حد بلوغ مرد را در ابتدای شانزده سالگی قرار داده است.
ولی "میرزا بهاء" تحت تأثیر قوانین خارجی و به خاطر حفظ تساوی زن و مرد، آغاز بلوغ همه افراد را (از مرد و زن) ابتدای شانزده سالگی قرار داده است.
در کتاب "نظر اجمالی" می گوید: بلوغ شرعی و سن تکلیف یعنی اجرای کلیّه اوامر و احکام شرعیّه، پس از اتمام سن 15 سالگی بر هر پسر و دختر بهائی متساویاً واجب است و از سن هرم که تجاوز از هفتاد سالگی است، تکالیف شرعی واجب نیست. (3)
تذکر چند نکته در اینجا لازم به نظر می رسد:
اولاً- به طوری که گفته شد احساسات دختر زودتر از پسر رشد پیدا کرده، و قوای عقل و ادراک و تشخیص زن سریعتر تکمیل می شود.
ثانیاً- این تساوی مانند تساویهای دیگر به ضرر زن بوده و موجب تضییع حقوق اوست؛ زیرا توجه تکلیف به خاطر تربیت و تکمیل و تقویت قوای بدنی و روحانی شخص مکلف است، و جناب "میرزا بهاء" تکلیف را همانند مردم عوام به معنای بار سنگین و تحمیل خیال کرده و خواسته است از این راه خدمتی به زنها انجام بدهد.
جناب "میرزا" از این معنی غفلت کرده است که: عقب افتادن و تأخیر در تکلیف در حقیقت مانند تأخیر در تعلیم و تربیت فرزند است، و این بزرگترین ظلم و جنایتی است نسبت به فرزند.
ثالثاً- بزرگترین خوشبختی و سعادت بشر و آخرین هدف هر فرد در آن است که: مقام عبودیت و بندگی خود را فهمیده و به مرحله ی اطاعت پروردگار و سپاسگزاری و ارتباط با خدای خود قدم گذاشته و از این راه از شیرینی های معنوی آن بهره مند گردد. و چون اغلب مردم از تشخیص این حقایق دورند: دین اسلام این معنی را برای همه تأمین کرده و از اولین روز استطاعت و رشد، تا آخرین ساعت قدرت و توانائی بشر به وسیله ی انجام تکالیف شرعی سعادت و خوشبختی او را تأمین و تثبیت نموده است. ولی جناب "میرزا" بشر را در دوره ی نهائی زندگی او، که هنگام وصول به مقصد و نتیجه است، یعنی از سن هفتاد سالگی، از تکالیف انسانیت و آداب سیر و سلوک معاف داشته و او را همانند حیوانات آزاد گذاشته است. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.