پاسخ اجمالی:
آبادی و برکت از جامعه آلوده به گناه، خیانت، نفاق، دزدى، ظلم، تنبلى و ... ، رخت بر می بندد؛ جامعه ای که روح تعاون و همکارى را از دست دهد، دچار جنگ و نزاع و خونریزى می شود. جامعه ای که مردمش آلوده انواع هوس ها باشند، نمی توانند در عین حال نیرومند و پا بر جا باشند و در مقابل دشمنان ایستادگى کنند.
پاسخ تفصیلی:
آیات قرآن پیوند روشنى میان مسائل معنوى و مادى برقرار مى سازد و استغفار از گناه و بازگشت به سوى خدا را مایه آبادانى و خرمى و طراوت و سرسبزى و اضافه شدن نیروئى بر نیروها معرفى مى کند.
این حقیقت، در بسیارى از آیات قرآن به چشم مى خورد، از جمله در سوره «نوح» (علیه السلام) از زبان این پیامبر بزرگ مى خوانیم: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»
(به آنها گفتم از گناهان خود در پیشگاه پروردگارتان استغفار کنید، که او آمرزنده است * تا باران آسمان را پشت سر هم بر شما فرو ریزد * و شما را با اموال و فرزندان کمک بخشد، و باغ ها و نهرها براى شما قرار دهد).(1)
جالب توجه این که: در روایات اسلامى مى خوانیم «ربیع بن صبیح» مى گوید: نزد امام حسن(علیه السلام) بودم، مردى از در وارد شد و از خشکسالى آبادیش شکایت کرد، به او گفت: استغفار کن!
دیگرى آمد از فقر شکایت کرد، به او نیز گفت: استغفار کن.
سومى آمد و به او گفت: دعا کن خداوند پسرى به من بدهد، به او نیز گفت: استغفار کن.
«ربیع» مى گوید: (من تعجب کردم) به او گفتم: هر کس نزد تو مى آید، و مشکلى دارد و تقاضاى نعمتى، به او همین دستور را مى دهى و به همه مى گوئى استغفار کنید و از خدا طلب آمرزش نمائید.
در جواب گفت: آنچه را گفتم از پیش خود نگفتم، من این مطلب را از کلام خدا، که از پیامبرش نوح حکایت مى کند، استفاده کردم و سپس آیات سوره نوح را که در بالا ذکر شد تلاوت کرد.(2)
آنها که عادت دارند از این مسائل آسان بگذرند، فوراً یک نوع ارتباط و پیوند معنوى ناشناخته، در میان این امور قائل مى شوند، و از هر گونه تحلیل بیشتر خود را راحت مى کنند.
ولى، اگر بیشتر دقت کنیم در میان این امور پیوندهاى نزدیکى مى یابیم، که توجه به آنها مسائل مادى و معنوى را در متن جامعه، همچون تار و پود پارچه به هم مى آمیزد، و یا همانند ریشه و ساقه درخت با گل و میوه آن ربط مى دهد.
کدام جامعه است، که آلوده به گناه، خیانت، نفاق، دزدى، ظلم، تنبلى و مانند آنها بشود و این جامعه آباد و پر برکت باشد؟
کدام جامعه است، که روح تعاون و همکارى را از دست دهد، جنگ و نزاع و خونریزى را جانشین آن سازد و زمین هاى خرم و سرسبز و وضع اقتصادى مرفهى داشته باشد؟
کدام جامعه است، که مردمش آلوده انواع هوس ها باشند، و در عین حال نیرومند و پا بر جا در مقابل دشمنان ایستادگى کنند؟
با صراحت باید گفت: هیچ مسأله اخلاقى نیست، مگر این که اثر مفید و سازنده اى در زندگى مادى مردم دارد.
و هیچ اعتقاد و ایمان صحیحى پیدا نمى شود، مگر این که در ساختن یک جامعه اى آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزائى دارد.
آنها که، مسائل اخلاقى و ایمان مذهبى و توحید را از مسائل مادى جدا مى کنند، نه مسائل معنوى را درست شناخته اند و نه مادى را.
بدیهى است اگر دین، به صورت یک سلسله تشریفات، آداب ظاهرى و خالى از محتوا در میان مردم باشد، تأثیرى در نظام مادى اجتماع نخواهد داشت، اما آنگاه که اعتقادات معنوى و روحانى، آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ کند، که آثارش در دست، پا، چشم، گوش، زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچ کس مخفى نخواهد ماند.
ممکن است، ما نتوانیم بعضى از مراحل پیوند استغفار را با نزول برکات مادى درست درک کنیم، ولى بدون شک قسمت بیشترى از آن براى ما قابل درک است.
در انقلاب اسلامى کشور ما ایران، در این عصر و زمان به خوبى مشاهده کردیم، اعتقادات اسلامى و نیروى اخلاق و معنویت چگونه توانست بر نیرومندترین اسلحه زمان و قوى ترین ارتش ها و قدرت هاى استعمارى پیروز گردد، و این نشان مى دهد: کار برد عقائد دینى و اخلاق مثبت معنوى تا چه حد در مسائل اجتماعى و سیاسى زیاد است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.