پاسخ اجمالی:
مادّى ها معتقدند انسان اوّلیه در زندگى خود به حوادثى از قبیل: باد، باران، رعد، برق، طوفان، زلزله، آفات و بلاها برخورد کرده و چون از توجیه و تفسیر آن ها به علل طبیعى عاجز بوده، به ناچار براى پیدایش این حوادث به یک نیروى غیبى به نام «خدا» معتقد شده است. هم چنین می گویند، خداپرستان به علل طبیعى معتقد نیستند و به جاى آن به خدا معتقدند! در حالی که خداپرستان، علل طبیعی را قبول دارند و در کتب آسمانى و سخنان پیشوایان دینى، این موضوع (علل طبیعى موجودات) به عنوان یک اصل مسلّم شناخته شده است.
پاسخ تفصیلی:
مادیگرایان براى ادّعاهاى خود دلایلى دارند.
آنها مى گویند که افکار مذهبى، مولود (نتیجه) بى اطّلاعى انسان از قوانین طبیعى است!
«انگلس» که از پایه گذاران کمونیسم بین المللى بشمار مى رود، مى گوید:
«دین، ناشى از عقل قاصر و محدود بشرى است!»
مادّى ها عقیده دارند که انسان در دوران هاى اوّلیه در زندگى خود به حوادثى از قبیل: باد، باران، رعد، برق، طوفان، زلزله، آفات و بلاها برخورد کرده و چون از توجیه و تفسیر آنها به علل طبیعى عاجز بوده است، به ناچار براى پیدایش این حوادث به یک نیروى غیبى به نام «خدا» معتقد شده و او را منشأ تمام حوادث جهان دانسته است. به عنوان مثال چون علّت اصلى آمدن باران، وزش باد، روییدن گیاه و... در نظرش پنهان بوده، فکر مى کرده است که علّت و سبب تمام این موارد، خداوند است، غافل از آنکه، باران، نتیجه تبخیر آب دریاها و روییدن گیاه، معلول فراهم شدن شرایط حیات (حرارت، آب و موادّ غذایى) و یک سلسله قوانین طبیعى زیستى است.
انسان اوّلیه چون از پشه اى به نام آنوفل ـ که حامل میکروب مالاریا است و در باتلاق ها و مرداب ها زندگى مى کند ـ بى خبر بود، به همین جهت عقیده داشت که در باتلاق ها موجودى است به نام جن که سبب بیمارى مزبور مى شود!
خلاصه اینکه بى اطّلاعى بشر از رموز خلقت و علل طبیعى حوادث گوناگون، او را وادار نمود تا به خدا و ماوراى طبیعت معتقد گردد، ولى به تدریج بشر علل طبیعى را کشف کرد و دانست که هر معلول طبیعى علّت طبیعى دارد و هیچ گونه احتیاجى به خدا و نیروى غیبى نیست، به همین جهت هر اندازه پایه علوم محکم تر و اسرار خلقت آشکارتر گردد، پایه و اساس دین سست تر خواهد شد!
سپس اضافه مى نماید که خداپرستان به علل طبیعى معتقد نیستند و به جاى آن به خدا معتقدند!
روى همین عقیده است که بسیارى از مادّى ها، علم را در مقابل «دین» قرار مى دهند، به عنوان مثال مى گویند:
تفسیر طبیعى فلان موضوع از نظر علمى چنین است و از نظر دینى چنان...
پاسخ این اشکال بسیار روشن است، زیرا چه مانعى دارد که همه موجودات و حوادث با داشتن علل طبیعى، داراى مبدأ غیر طبیعى که پدید آورنده آن علل طبیعى است، باشند.(1) کدام خداپرست باسواد یا بى سواد است که علل طبیعى را منکر باشد؟!
به یقین قبول علل طبیعى، موضوعى فطرى و ضرورى است، زیرا همه کس مى داند که آتش مى سوزاند، آب خاموش مى کند، بدون ابر باران نمى آید، ابرها توسّط بادها حرکت مى کنند و...!
به طور کلّى چرا مردم به دنبال کار، وسایل زندگى، تجارت، صنعت، طبیب، دارو و... مى روند؟
به طور قطع خواهید گفت: اعتقاد به علل طبیعى ـ که موضوعى فطرى براى همه است ـ آنها را به تکاپو و کوشش وا مى دارد؛ ما حتّى دیوانه ها را مى بینیم که در موقع احساس گرما به سراغ آب و در موقع سرما به طرف آتش و آفتاب مى روند؛ براى رفع گرسنگى نان مى خورند نه سنگ، براى رفع عطش از آب استفاده مى کنند، نه از چیز دیگر؛ پس باید گفت که آنها هم این حقیقت را دریافته اند و مى دانند که هر چیزى علّت و سبب خاصّى دارد. روى این حساب آنها نیز به قانون علیّت معترفند!
از طرفى، در کتب آسمانى و سخنان پیشوایان دینى، این موضوع (علل طبیعى موجودات) یک اصل مسلّم شناخته شده، به خصوص قرآن مجید در مورد وزش بادها، باریدن باران، نموّ گیاهان و پرورش انسان، سلسله حقایقى را به طور صریح و روشن بیان کرده که همه بر اساس قانون علیّت طبیعى است و عجیب تر اینکه از همین راه خداوند را به مردم معرّفى کرده است.(2)
درست به عکس آنچه که مادّى ها مى گویند، ایمان به خدا نتیجه مستقیم علم است و با پیشرفت علوم، پایه خداشناسى محکم تر گشته و قدم به قدم با آن پیش مى رود، زیرا هر قدر که علم قدم فراتر نهد، پرده تازه اى از اسرار آفرینش و نظم جهان هستى برداشته شده و ایمان ما را به نظام آن افزون تر مى کند و هر قدر که نظم و دقّت ساختمان این کاخ با عظمت روشن تر شود، عظمت و قدرت سازنده آن هم، بیشتر آشکار خواهد شد.
اگر هزار سال قبل مى خواستیم دلیلى را براى شناسایى خداوند بیاوریم، نمى توانستیم فراتر از ظواهر محسوس طبیعت، قدم بگذاریم و از این رو دلایل ما محدود و سر بسته بود، ولى امروز از کوچک ترین ذرّات تا بزرگ ترین کواکب و کهکشان ها ـ از دورترین تا نزدیک ترین آنها ـ را مى توان وسیله شناسایى آن ذات مقدّس قرار داد.
امروز مى توان، بر اثر پیشرفت علوم، خدا را از جهات مختلف، با یک برگ درخت و یا یک تارمو شناخت؛ بنابراین علم نه تنها با اصول خداشناسى منافات ندارد بلکه بهترین تکیه گاه و وسیله خداشناسى است. (دقّت کنید).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.