پاسخ اجمالی:
علل انحراف برخی از دانشمندان طبیعى به مادّیگرى عبارت است از: 1- تعریف غلط و ناقص از خداوند. 2- سنجش همه امور با مقیاس علوم مادی. 3- رفتار بد کشیش ها و پاپ ها.
پاسخ تفصیلی:
علل انحراف و گرایش دانشمندان طبیعى به مادّیگرى عبارتند از:
1- معرّفى غلط و ناقص
خدایى که به نام مبدأ هستى و آفریدگار جهان به آنها معرّفى کرده بودند، خدایى بود که نه تنها دانشمندان علوم طبیعى بلکه هر عاقلى از آن وحشت داشت خدایى که افعالش آشامیدن، خوابیدن، کشتى گرفتن، گردش کردن و صفاتش جهل، غضب، حسد، بخل و... باشد، شایسته پرستش نیست و هرگز یک دانشمند طبیعى نمى تواند باور کند که چنین موجود ضعیف و ناتوانى، مبدأ این همه آثار با عظمت و با شکوه است.
تنها معرّف اعتقادات مذهبى، کتب دست خورده تورات و انجیل بوده که سرشار از خرافاتى از همین قبیل و بدتر از این است
به همین جهت سرانجام به خاطر اطّلاع نداشتن از عقاید صحیح خداپرستان، کارشان به کفر و الحاد و انکار خدا منتهى مى گردد.
2 - سنجش همه چيز با مقياس علوم مادّى
از سوى دیگربدیهى است که دانشمندان طبیعى چون تمام نیروهاى فکرى و نبوغ خود را در علوم حسّى به کار مى اندازد و همه چیز را با مقیاس علوم طبیعى و حسّى مى سنجند، فکر آنها در غیر محسوسات، نوعى حالت ناآشنایى و خمودى به خود مى گیرد تا آنجا که تصوّر امور غیر محسوس و غیر مادّى، براى آنها مشکل و محال به نظر مى رسد با آنکه تصوّر محال، محال نیست.
در حالى که مسلّم است خدایى که خالق جهان مادّه، زمان و مکان است، مافوق زمان و مکان و مادّه قرار دارد و نمى توان با مقیاس علوم حسّى و با ابزار علوم طبیعى او را درک کرد و نباید انتظار داشت که حقایق ماوراى حس با مقیاس محسوسات قابل سنجش باشد.
البتّه با این طرز تفکّر نمى توان عالم وراى حس و تجربه را تصدیق نمود و این روندبه جایى منتهى مى شود که آن دانشمند طبیعى با غرور و نخوت مخصوص مى گوید:
تا خدا را هنگام تشریح، زیر چاقوى جرّاحى خود تماشا نکنم به وجود او ایمان نمى آورم!
«ژرژ پولیستر» در کتاب اصول مقدّماتى فلسفه خود مى نویسد:
«تصوّر چیزى که زمان و مکان را اشغال نکند و از تغییر مصون بماند، در عمل غیر ممکن است!».
ناگفته پیداست که این نوع سخنان، انعکاسى از طرز تفکّر آنها است و نشان مى دهد که قواى فکرى آنها تنها در تجربه و آزمایش محسوسات به کار افتاده و نسبت به سایر قسمت ها و آنچه از تجربه و آزمایش بیرون است، تحلیل رفته است و به همین جهت آنچه که از فعّالیّت فکرى آنها دور باشد (مانند: خدا و روح)، براى آنها قابل قبول نیست.
3 - رفتار بد کشیش ها و پاپ ها
موضوع دیگرى که جمعى از دانشمندان طبیعى را از ایمان به خدا بازداشت وسبب شد به تمام مقدّسات مذهبى پشت پا بزنند، همان رفتار بى رحمانه و وحشیانه کشیش ها و پاپ ها با بعضى از دانشمندان علوم طبیعى، در آغاز نهضت علمى اخیر اروپا بود؛ زیرا این موضوع چنان وانمود کرد که افکار علمى با اصول مذهب، سازش ندارد و باید از نظر مذاهب، نظریّات علمى را کوبید؛ به راستى چه اندازه جاهلانه است که یک دانشمند طبیعى را به جرم اینکه در مورد حرکت زمین، عقاید خود را اظهار داشته و با اصول عقاید کلیسا و مذهب ساختگى پاپ ها و کشیش ها، نه مذهب مسیح مغایرت دارد، به زندان افکنده و او را مجبور کنند که توبه کند، و یا دیگرى را به جرم انتشار نظریّات علمى، زنده زنده بسوزانند!
این طرز رفتار سبب شد که کینه و دشمنى آشتى ناپذیرى در دل این گروه از دانشمندان طبیعى به وجود آید و از خدا، مذهب و طرفداران آن بیزار شوند و براى پیشبرد مقاصد علمى خود، با افکار مذهبى بجنگند و خود را در مقابل مسئولیّت مذهبى ـ که مانع از کار آنهاست ـ قرار ندهند، زیرا تا به اعتقادات مذهبى پایبند بودند، دچار این گونه موانع و ناراحتى ها بودند!
1- معرّفى غلط و ناقص
خدایى که به نام مبدأ هستى و آفریدگار جهان به آنها معرّفى کرده بودند، خدایى بود که نه تنها دانشمندان علوم طبیعى بلکه هر عاقلى از آن وحشت داشت خدایى که افعالش آشامیدن، خوابیدن، کشتى گرفتن، گردش کردن و صفاتش جهل، غضب، حسد، بخل و... باشد، شایسته پرستش نیست و هرگز یک دانشمند طبیعى نمى تواند باور کند که چنین موجود ضعیف و ناتوانى، مبدأ این همه آثار با عظمت و با شکوه است.
تنها معرّف اعتقادات مذهبى، کتب دست خورده تورات و انجیل بوده که سرشار از خرافاتى از همین قبیل و بدتر از این است
به همین جهت سرانجام به خاطر اطّلاع نداشتن از عقاید صحیح خداپرستان، کارشان به کفر و الحاد و انکار خدا منتهى مى گردد.
2 - سنجش همه چيز با مقياس علوم مادّى
از سوى دیگربدیهى است که دانشمندان طبیعى چون تمام نیروهاى فکرى و نبوغ خود را در علوم حسّى به کار مى اندازد و همه چیز را با مقیاس علوم طبیعى و حسّى مى سنجند، فکر آنها در غیر محسوسات، نوعى حالت ناآشنایى و خمودى به خود مى گیرد تا آنجا که تصوّر امور غیر محسوس و غیر مادّى، براى آنها مشکل و محال به نظر مى رسد با آنکه تصوّر محال، محال نیست.
در حالى که مسلّم است خدایى که خالق جهان مادّه، زمان و مکان است، مافوق زمان و مکان و مادّه قرار دارد و نمى توان با مقیاس علوم حسّى و با ابزار علوم طبیعى او را درک کرد و نباید انتظار داشت که حقایق ماوراى حس با مقیاس محسوسات قابل سنجش باشد.
البتّه با این طرز تفکّر نمى توان عالم وراى حس و تجربه را تصدیق نمود و این روندبه جایى منتهى مى شود که آن دانشمند طبیعى با غرور و نخوت مخصوص مى گوید:
تا خدا را هنگام تشریح، زیر چاقوى جرّاحى خود تماشا نکنم به وجود او ایمان نمى آورم!
«ژرژ پولیستر» در کتاب اصول مقدّماتى فلسفه خود مى نویسد:
«تصوّر چیزى که زمان و مکان را اشغال نکند و از تغییر مصون بماند، در عمل غیر ممکن است!».
ناگفته پیداست که این نوع سخنان، انعکاسى از طرز تفکّر آنها است و نشان مى دهد که قواى فکرى آنها تنها در تجربه و آزمایش محسوسات به کار افتاده و نسبت به سایر قسمت ها و آنچه از تجربه و آزمایش بیرون است، تحلیل رفته است و به همین جهت آنچه که از فعّالیّت فکرى آنها دور باشد (مانند: خدا و روح)، براى آنها قابل قبول نیست.
3 - رفتار بد کشیش ها و پاپ ها
موضوع دیگرى که جمعى از دانشمندان طبیعى را از ایمان به خدا بازداشت وسبب شد به تمام مقدّسات مذهبى پشت پا بزنند، همان رفتار بى رحمانه و وحشیانه کشیش ها و پاپ ها با بعضى از دانشمندان علوم طبیعى، در آغاز نهضت علمى اخیر اروپا بود؛ زیرا این موضوع چنان وانمود کرد که افکار علمى با اصول مذهب، سازش ندارد و باید از نظر مذاهب، نظریّات علمى را کوبید؛ به راستى چه اندازه جاهلانه است که یک دانشمند طبیعى را به جرم اینکه در مورد حرکت زمین، عقاید خود را اظهار داشته و با اصول عقاید کلیسا و مذهب ساختگى پاپ ها و کشیش ها، نه مذهب مسیح مغایرت دارد، به زندان افکنده و او را مجبور کنند که توبه کند، و یا دیگرى را به جرم انتشار نظریّات علمى، زنده زنده بسوزانند!
این طرز رفتار سبب شد که کینه و دشمنى آشتى ناپذیرى در دل این گروه از دانشمندان طبیعى به وجود آید و از خدا، مذهب و طرفداران آن بیزار شوند و براى پیشبرد مقاصد علمى خود، با افکار مذهبى بجنگند و خود را در مقابل مسئولیّت مذهبى ـ که مانع از کار آنهاست ـ قرار ندهند، زیرا تا به اعتقادات مذهبى پایبند بودند، دچار این گونه موانع و ناراحتى ها بودند!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.