پاسخ اجمالی:
مادّى ها بر این باورند که با اعتراف به تأثیر علل و قوانین طبیعى، نمى توان به موجودى مافوق آن، یعنی به نام خداوند معتقد بود. در جواب باید گفت: خداوند در جهان طبیعت، براى هر پدیده، سببى و نتیجه اى قرار داده و از طریق اسباب طبیعى، آثارى را به وجود مى آورد، نه این که جداى از علل و اسباب طبیعى و بر هم زننده آن ها باشد، زیرا قبول قوانین و سنن طبیعى نه تنها با قبول چنین خدایى منافات ندارد، بلکه بهترین وسیله براى اثبات وجود او مى باشد.
پاسخ تفصیلی:
ایرادى که در کلمات بعضى از مادّى ها دیده مى شود این است که با اعتراف به علل و قوانین طبیعى، نمى توان به موجودى فوق آن علل و قوانین به نام خدا معتقد بود؛ زیرا یا باید علل و قوانین طبیعى تأثیر کند و یا قدرت فوق آن، و چون ما مى بینیم که علل و قوانین طبیعى، به تمام معنا مؤثّرند و تمامى حوادث و موجودات عالم، محکوم قوانین و علل طبیعى بدون تغییرى هستند، دیگر جایى براى آن قدرت فوق طبیعت باقى نمى ماند. خلاصه اینکه مؤثّر دانستن علل طبیعى با اعتقاد به قدرتى فوق آن که قابل رؤیت نیست، صحیح نمى باشد. براى توضیح بیشتر به چند جمله از کلمات آنها اشاره مى کنیم.
1. «هود سن تتل» مى گوید:
«هر چه در عالم هستى است، از ذرّات پراکنده در فضا گرفته تا عقل انسان، همه محکوم قوانین بدون تغییرى هستند، بنابراین آفریدگارى در جهان نیست».(1)
2. «ملسکوت» مى گوید:
«اگر یک موجود معیّن و مشخّصى مادّه را از نظر خاصّى، تحت تسلّط در آورد و بر آن حکومت کند، در آن موقع قانون لزوم طبیعت از بین مى رود و هر اثرى نتیجه اتّفاق و به عبارت دیگر: نتیجه یک اراده خود سرانه مى گردد».(2)
3. «بخنر» آلمانى در کتاب قوّه و مادّى گرى مى گوید:
«کسانى که به وجود نیروى آفریننده اى در خارج از مادّه و طبیعت قائل هستند و مى گویند او عالم را از ذات خود یا از عدم آفریده است، مطلبى بر خلاف اصول اساسى علوم طبیعى ـ که بر پایه تجربه و واقع بنا شده است ـ مى گویند!».(3)
باید در جواب این ایراد به نکاتى توجه کرد:
اوّلا: اینان خدا را قدرتى فرض نموده اند که به کلّى در خارج از طبیعت قرار گرفته و از آن دور و بیگانه است و عالم طبیعت هم خود به خود، طبق اصول و قوانین معیّنى، در گردش مى باشد، امّا گاه گاهى خداوند از قدرت بى پایان خود استفاده نموده و در گوشه اى از آن، اِعمال قدرت مى کند و قوانین طبیعى را بر هم مى زند و به قول «ملسکوت»، یک اراده خودسرانه دارد!
بنابراین براى اینکه به وجود خداوند پى ببریم، باید در عالم، بى نظمى حکمفرما باشد و همیشه علل طبیعى به کار منظّم خود مشغول نباشند.
به عبارت روشن تر، قبول خدا مساوى است با قبول بى نظمى در جهان طبیعت! و چون نظم و قوانین مسلّمى بر همه موجودات طبیعى حکومت دارد، پس براى وجود خدا محلّى از اعراب باقى نمى ماند!
ثانیاً: تصوّر نموده اند که خدا همه چیز را بدون واسطه پدید آورده و عملش از طریق اسباب طبیعى نیست و خواه ناخواه وجود چنین خدایى مساوى با انکار قوانین و علل طبیعى است.
به راستى که تفکّر این آقایان درباره خدا بسیار وحشتناک است، خدایى که آنها به جنگ او رفته اند به هیچ وجه وجود خارجى ندارد. کدام خداپرست غافل و یا کدام نوشته صحیح خداپرستان، خدا را داراى یک اراده خود سرانه معرّفى کرده؟ و یا او را به طور مستقیم و بدون واسطه در همه چیز مؤثّر دانسته است؟ در کجاى دین و عقاید دینداران، علل و اسباب طبیعى، باطل شمرده شده است؟ بسیار شگفت آور است که اینها بدون مطالعه و تحقیق قضاوت مى کنند.
ما در مطالبى که تخصّص کامل نداریم، حتّى پس از مطالعه زیاد جرأت اظهار نظر قطعى نداریم، امّا اینها در مطلبى که تقریباً هیچ بررسى و مطالعه نکرده اند، اظهار عقیده قطعى مى کنند! به همین جهت بهترین پاسخ به این ایراد، بیان عقیده خداپرستان در مورد خدا و روشن ساختن عقاید آنهاست.
ما معتقدیم خدا وجودى بى پایان و قدرتى بى نهایت است و در عین توانایى، هیچگاه کارى بر خلاف حکمت انجام نمى دهد. ما معتقدیم خالق از مخلوق جدا نیست، در همه جا هست و با همه چیز همراه است و در عین حال، مکان و زمان ندارد و حدّ و اندازه اى براى او متصوّر نیست.(4) ما معتقدیم قوانین طبیعى همان فعل خداست و نظم موجودات کار او و گواه وجود اوست.
خداوند در جهان طبیعت براى هر پدیده سببى و براى هر چیز اثر و نتیجه اى قرار داده است و از طریق اسباب طبیعى، آثارى را به وجود مى آورد، نه اینکه جداى از علل و اسباب طبیعى و بر هم زننده آنها باشد و هر کدام از اسباب و قوانین طبیعى نشانه اى از قدرت و اراده او هستند.(5)
با در نظر گرفتن این مطالب دیگر جایى براى این ایراد باقى نمى ماند، زیرا قبول قوانین و سنن طبیعى نه تنها با قبول چنین خدایى منافات ندارد، بلکه بهترین وسیله براى اثبات وجود او مى باشد بنابراین قوانین طبیعى و سیر منظّم آنها خود حکایت از قدرتى مافوق طبیعت مى کند که پدید آورنده و اداره کننده آنهاست.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.