پاسخ اجمالی:
ساده ترین ایراد مادّى ها به خداپرستان این است که چگونه مى توانیم به موجودى که با حواسّ خود درک نکرده ایم، ایمان بیاوریم؛ خدایى که نه جسم دارد، نه مکان، نه زمان، نه رنگ و نه ... . اما امروزه آنان ایراد خود را با عبارات علمى چنین بیان مى کنند: ما به چیزى اعتراف مى کنیم که علم براى ما ثابت کند؛ موجودات ماوراى طبیعت را علم ثابت نکرده و ما چیزى را که علم ثابت نکند قبول نداریم. در حالی که می دانیم ماورای طبیعت را همانگونه که از نامش پیداست، نمی توان با ابزار محدود طبیعی اثبات کرد.
پاسخ تفصیلی:
ساده ترین ایراد مادّى ها بر خداپرستان این است که چگونه انسان مى تواند موجودى را که با حواسّ خود درک نکرده، بپذیرد و به او ایمان آورد؟
خدایى که نه جسم دارد، نه مکان، نه زمان، نه رنگ و نه ... با چه وسیله اى مى توان چنین موجودى را درک کرد؟
ما تنها به چیزى که حواسّ ما از درک آن عاجز نباشد، ایمان مى آوریم و به هیچ وجه چنین چیزى وجود ندارد.
این ایراد از زمان هاى بسیار دور، مورد گفتگو و بحث بوده است،(1) ولى مادّى ها، امروز آن را با عبارات علمى چنین بیان مى کنند: ما به چیزى اعتراف مى کنیم که علم براى ما ثابت کند. موجودات ماوراى طبیعت (خدا، روح، ملک و...) را علم ثابت نکرده و ما چیزى را که علم ثابت نکند قبول نداریم!
به یقین مى دانید که در اصطلاح امروز، علم در مقابل فلسفه قرار دارد و منظور از علم، معلوماتى است که درباره ساختمان موجودات طبیعى و آثار آنها گفتگو مى کند و اغلب موضوع خاصّى دارد و موضوع هر یک از علوم طبیعى، موجود یا موجودات خاصّى است، ولى فلسفه عبارت است از:
بحث درباره قوانین کلّى که بر همه یا قسمت قابل توجّهى از موجودات جهان هستى حکومت مى کند و اغلب روابط علّت و معلولى آنها را روشن مى سازد.
به طور خلاصه امتیاز فلسفه بر سایر علوم، در دو قسمت کلّى بودن موضوع و توجّه به جنبه هاى علّت و معلولى است، به عنوان مثال بحث در مورد ساختمان و طرز کار دستگاه بدن انسان، یک بحث علمى است، امّا بحث از علل تنوّع جانداران، یک بحث فلسفى محسوب مى شود.
در هر حال مادّى ها مى گویند: ما نتوانستیم از راه علوم طبیعى، وجود خدا و موجودات ماوراى طبیعت را ثابت کنیم و با اینکه علم امروز در سیر تکاملى خود، حقایق بسیارى را براى ما روشن ساخته، ولى هنوز نتوانسته موجودى در ماوراى مادّه را ثابت نماید.
بنابراین، قبول وجود چنین چیزهایى از نظر علمى غیر ممکن است و یا به عبارت صحیح تر، غیر علمى است. ما با دقت در اشکالات مادی ها در مى یابیم: غرور علمى، حاکم کردن علوم طبیعى بر همه چیز و همه حقایق، سنجش همه چیز با مقیاس علوم مادّى (مشاهده و تجربه) و منحصر ساختن ادراک با اسباب طبیعى و مادّى، که همه در اینجا دیده مى شود. سر منشاء مخالفت مادیها در رابطه با موضوع خداشناسى مى باشد.
ما سؤال مى کنیم که آیا قلمرو، منطقه فعّالیّت و نفوذ علوم طبیعى، حدّ و مرزى دارد؟!
واضح است که جواب این سؤال مثبت است، زیرا قلمرو علوم طبیعى، همان موجودات محدود مادّى و طبیعى است و بس. بنابراین چگونه مى شود چیزى را که غیر محدود است، با ابزار طبیعى درک نمود؟
خدا و موجودات ماوراى طبیعت از قلمرو علوم طبیعى خارج هستند و چیزى که از طبیعت خارج باشد، هرگز نباید انتظار داشت که با اسباب طبیعى درک شود.
ماوراى طبیعت نامش با خود اوست و با مقیاس علوم طبیعى قابل سنجش و محاسبه نیست، همچنان که در رشته هاى مختلف علوم طبیعى، براى هر کدام ،ابزار و مقیاس هایى معیّن شده که به درد دیگرى نمى خورد، مانند: وسائل مطالعات فلکى، تشریح و میکروب شناسى که با یکدیگر تفاوت زیادى دارند.
همان طور که عاقلانه نیست به یک منجّم و ستاره شناس گفته شود که فلان میکروب را با وسایل و محاسبات نجومى براى ما ثابت کن، همچنین نباید از متخصّص رشته میکروب شناسى هم انتظار کشف قمرهاى مشترى را با وسایل میکروب شناسى داشت، زیرا هر کدام در قلمرو علمى خود مى توانند تصرف کنند و نمى توانند نسبت به خارج از محدوده خود به نفى و اثبات بپردازند.
بنابراین ما چگونه به علوم طبیعى حق مى دهیم که در خارج از طبیعت بحث کند، با آنکه منطقه نفوذ آن، محدود به طبیعت و آثار و خواصّ آن است؟!
نهایت حقى را که مى توان براى یک علم طبیعى قائل شد این است که او مى تواند بگوید: من نسبت به ماوراى طبیعت، سکوت اختیار مى کنم، چون از حدود مطالعه و ابزار کارم خارج است، نه اینکه انکار کند.
چنانکه «اگوست کنت» که یکى از پایه گذاران اصول فلسفه حسّى است، در کتاب کلماتى در پیرامون فلسفه حسّى مى گوید:
«چون ما از آغاز و انجام موجودات، بى خبریم نمى توانیم وجود موجود سابق یا لاحقى (آینده) را انکار کنیم، همچنانکه نمى توانیم آن را اثبات کنیم. (دقّت کنید)
به طور خلاصه همان طور که فلسفه حسّى، به واسطه جهل مطلق ـ در این قسمت ـ از هرگونه اظهار نظرى خوددارى مى کند، همین طور هم علوم فرعى ـ که اساس فلسفه حسّى است ـ باید از قضاوت درباره آغاز و انجام موجودات خوددارى کند. یعنى ما علم، حکمت و وجود خدا را انکار نمى کنیم، بلکه بى طرفى خود را در میان نفى و اثبات حفظ مى نماییم».
منظور ما هم همین است که نمى توان عالم ماوراى طبیعت را از دریچه علوم طبیعى مشاهده نمود. از نظر خداپرستان خدایى را که ابزار و اسباب طبیعى بخواهد ثابت کند، خدا نیست!، زیرا آنچه را که اسباب طبیعى ثابت مى کند در حدود مادّه و خواصّ آن است.
چگونه مى توان موجودى را که خود مادّى و طبیعى است، خالق مادّه و طبیعت دانست؟
اساس عقیده خداپرستان جهان بر آن است که خدا از مادّه و عوارض آن به کلّى منزّه است و با هیچ یک از ابزارهاى مادّى درک نمى شود.
بنابراین نباید انتظار داشت که خالق موجودات جهان را در زیر میکروسکوپ یا پشت تلسکوپ و در اعماق آسمان ها دید؛ این انتظار نابجا و بى مورد است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.