پاسخ اجمالی:
یکى از فواید تفکّر در نظم جهان آفرینش، آشنایى هر چه بیشتر باعظمت و قدرت پدیدآورنده آن است که ایمان انسان را راسخ تر مى گرداند. علاوه بر آن، مطالعه در نظم عالم، حسّ شکرگزارى بشر را تحریک مى کند، زیرا او اگر بداند قلب و سایر اعضاى بدنش، با چه نظم خاصّى به انجام وظیفه مشغول هستند فطرتاً حسّ شکرگزارى او نسبت به خالق هستی تحریک شده و با عشق و محبّت در مقابل او خضوع مى کند، اما اگر با نگاه سطحی به جهان بنگرد، به همان اندازه، خضوع و شکرگزارى او از خالق جهان، سطحى خواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
مى توانیم پاسخ این سؤال را در دو قسمت خلاصه کنیم:
1. بدیهى است هر چه معلومات بشر زیادتر شود، معرفت او نسبت به خالق جهان، زیادتر خواهد گردید و هر اندازه به اسرار و رموز جهان خلقت، آشناتر گردد، ایمان او نسبت به پدید آورنده آن، راسخ تر و محکم تر مى گردد و از همین جاست که زمینه مناسبى براى این سؤال پیش مى آید که آیا دانشمندان علم نجوم در گذشته که جهان را بسیار کوچک و محدود و آن را در کره اى به نام «فلک الافلاک» گنجانیده بودند و فاصله زمین را تا سطح مقعّر (فرو رفته) آن با محاسبات ریاضى تعیین کرده بودند، معرفتشان نسبت به مبدأ این جهان بیشتر بوده یا دانشمندان امروز که با وسایل و تجهیزات بسیار پیشرفته، جهان را مطالعه مى کنند!؟ آیا بطلمیوس دانشمند قرن دوم میلادى که قائل بود ستارگان مانند میخ بر صفحه آسمان کوبیده شده اند! بهتر مى توانست به عظمت پروردگار پى ببرد یا نیوتن(1) دانشمند فلک شناس قرن اخیر که مى گوید: «کواکب داراى مدار و فاصله معیّنى هستند که اگر هر کدام از آنها از مدار خود خارج شوند، جهان هستى از هم مى پاشد!».
به طور کامل روشن است آن کسى که جهان را عظیم و به همان نسبت، منظّم و دقیق مى داند، ایمانش بیشتر است از آن کسى که جهان را در قالبى کوچک ریخته و به همان نسبتِ محدود، به نظم و ترتیب عالم پى برده است.
بنابراین یکى از فواید تفکّر در نظم جهان، آشنایى هر چه بیشتر باعظمت و قدرت پدیدآورنده آن است که ایمان انسان را قوى تر و راسخ تر مى گرداند.
2. مطالعه در نظم عالم، حسّ شکرگزارى را در بشر تحریک مى کند. بشر خود را جهانى کوچک و منظّم در مقابل جهانى بزرگ و منظّم مى بیند. او اگر بداند که قلب و یا سایر اعضاى او چگونه با نظم خاصّى به انجام وظیفه مشغول هستند و از طرفى بفهمد که تمام موجودات عالم، مانند خود او داراى نظم و حسابند و همه در ادامه بقا و زندگى او تأثیر دارند؛ که اگر به فرض محال گوشه اى از عالم، از حساب و برنامه خود خارج شود، زندگى براى او محال خواهد بود، فطرتاً حسّ شکرگزارى او نسبت به خالق بزرگى که این جهان عظیم را بر پا کرده، تحریک شده و با عشق و محبّت در مقابل او خضوع مى کند. امّا آن کسى که جهان را با نظر سطحى بنگرد، به همان اندازه، خضوع و شکرگزارى او از خالق جهان، سطحى خواهد بود!
حال اندکى به این آسمان نیلگون خیره شوید تا گوشه اى از عظمت آن براى شما تشریح شود. آنگاه تصدیق خواهید کرد که اگر فرمول هاى ریاضى و اعداد و محاسبات نبود، تصوّر آن براى افکار محدود ما چقدر مشکل بود؟
راستى شگفت آور است! زمانى که خود را در مقابل این عظمت عجیب ملاحظه مى کنیم.
پاسکال(2) دانشمند معروف قرن 17 میلادى فرانسه، بارها مى گفت: «بشر در طبیعت چیست؟ عدمى در مقابل بى نهایت!... بى نهایتى در مقابل عدم!... مرکزى است در میان عدم و وجود».
این سخن مربوط به 420 سال پیش است، امّا حالا که عظمت علوم و عوالم بیشتر آشکار گردیده چه باید گفت!؟(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.