پاسخ اجمالی:
برخی اعجاز قرآن و دعوت به معارضه را منحصر در فصاحت و بلاغت آن می دانند. آنان معتقدند، قرآن در اوج فصاحت عصر جاهلی نازل شده و معجزات پیامبران نیز همواره همسو با علوم و هنرهای پیشرفته عصر خود وارد شده است. قرآن نیز معجزه ای است که متناسب با دانش عصر خود نازل شده، بنابراین اعجاز قرآن منحصر در فصاحت و بلاغت است. این قرائن همگی نشان از اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت دارد، اما انصاف این است که اعجاز قرآن منحصر در فصاحت و بلاغت نیست و جنبه های دیگر اعجاز قرآن نیز کاملا آشکار است.
پاسخ تفصیلی:
بعضى معتقدند كه اعجاز قرآن و دعوت به معارضه كه در آيات مختلف آمده است عمدتاً ناظر به فصاحت و بلاغت است، و امور زير را مى توان گواه بر آن گرفت:
1. امتياز عرب و هنرنمايى او در آن عصر و زمان تنها در قسمت فصاحت و بلاغت بوده است، تا آنجا كه اشعار جاهلى در اوج فصاحت قرار داشت و هر سال در اجتماع اقتصادى كه در بازار عكاظ در نزديكى طائف تشكيل مى شد، يكى از مهم ترين برنامه هاى آنها، خواندن زيباترين اشعار سروده آن سال بود و هنگامى كه از ميان آنها بهترين را انتخاب مى كردند، آن را به عنوان يك اثر برجسته ادبى در كنار خانه كعبه آويزان مى كردند وبا گذشت سال ها، هفت قطعه معروف كه به نام معلقات سبع شهرت يافت، گردآورى شد.
بنابراين اگر قرآن مى خواهد، آنها را تحدّى و دعوت به معارضه كند بايد در اين جنبه باشد .
2. تعبيرى كه مشركان عرب از قرآن و پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشتند، كه قرآن را سحر و پيامبر را ساحر مى ناميدند نيز ممكن است اشاره به جذبه فوق العاده قرآن باشد كه مسلماً جنبه هاى زيبايى كلام و فصاحت را شامل مى شود.
3. در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) كه در مورد تناسب معجزات پيامبران با علوم و هنرهاى پيشرفته عصر خود وارد شده است مى خوانيم: «هنگامى كه خداوند موسى(عليه السلام) را مبعوث كرد، سحر و ساحرى بر اهل آن سامان غلبه داشت؛ لذا خداوند چيزى از سوى خود براى آنها فرستاد، كه در قدرت آنها نبود و سحرشان را باطل كرد و حجّت را تمام نمود، و عيسى(عليه السلام) را هنگامى مبعوث كرد كه بيمارى هاى صعب العلاج، آشكار شده بود و مردم نيازمند به طبيب بودند؛ به همين دليل خداوند از جانب خود چيزى فرستاد كه نزد آنها نبود؛ كه مردگان را براى آنها زنده مى كرد، و كور مادرزاد و مبتلايان به بيمارى غير قابل علاج پيسى را به فرمان خدا بهبودى مى بخشيد، و حجّت را به وسيله آن بر آنها تمام كرد، و خداوند محمد(صلى الله عليه وآله) را در وقتى مبعوث كرد كه در آن عصر خطبه ها و سخنان (دلنشين و فصيح و بليغ) بر اهل آن عصر غالب بود ـ راوى مى گويد گمان مى كنم امام به شعر نيز اشاره كرد ـ خداوند از سوى خود مواعظ و حكمت هايى (در بالاترين حدّ فصاحت و بلاغت) فرستاد، كه سخنان آنها را باطل كرد و حجّت را با آن تمام نمود».(1)
اين قرائن همه نشان مى دهد كه اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت بوده و هست؛ ولى انصاف اين است كه از اين قرائن، چيزى بيشتر استفاده نمى شود كه مسأله اعجاز از نظر فصاحت و بلاغت عميقاً مورد توجه بوده، نه آن كه منحصر به آن بوده باشد، به خصوص آن كه جبنه هاى ديگر اعجاز قرآن مجيد كاملا آشكار و نمايان است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.