پاسخ اجمالی:
ابن ابى العوجاء، و ابوشاكر ديصانى، و عبدالملك بصرى، و ابن مقفع از ملحدان و افراد بى ايمان كنار خانه كعبه جمع شده و اعمال حاجيان را مسخره کرده و بر قرآن طعنه مى زدند. ابن ابى العوجاء گفت: بياييد هر كدام از ما يك چهارم قرآن را نقض كنيم و ميعاد ما سال آينده در همين جا خواهد بود در حالى كه تمام قرآن را نقض كرده ايم... آنها بر اين مسأله توافق و پراكنده شدند. سال آينده، همان روز در كنار خانه كعبه اجتماع كردند، امّا هرکدام از ناتوانی خود در نقض قرآن و حیرت خود در فصاحت و بلاغت و مضامین عالی قرآن گفتند.
پاسخ تفصیلی:
مرحوم طبرسى در احتجاج از هشام بن حكم، دانشمند معروفى كه از شاگردان امام صادق(عليه السلام) بود مى گويد كه: ابن ابى العوجاء، و ابوشاكر ديصانى، و عبدالملك بصرى، و ابن مقفع ـ كه همگى از ملاحده و افراد بى ايمان بودند ـ كنار خانه كعبه جمع شده و اعمال حاجيان را به باد مسخره مى گرفتند و بر قرآن طعنه مى زدند.
ابن ابى العوجاء گفت: بياييد هر كدام از ما يك چهارم قرآن را نقض كنيم (و چيزى همانند آن بياوريم) و ميعاد ما سال آينده در همين جا خواهد بود در حالى كه تمام قرآن را نقض كرده ايم؛ زيرا نقض قرآن سبب ابطال نبوّت محمّد(صلى الله عليه وآله)، و ابطال نبوّت او ابطال اسلام، و اثبات حقانيت ادعاى ما است. آنها بر اين مسأله توافق كردند و پراكنده شدند.
در سال آينده در همان روز در كنار خانه كعبه اجتماع كردند، ابن ابى العوجاء لب به سخن گشود و گفت: از آن روز كه من از شما جدا شدم در اين آيه فكر مى كردم: «فَلَمَّا اسْتَيْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيّاً»؛ (هنگامى كه [برادران يوسف] از او مأيوس شدند، به كنارى رفتند و با هم به نجوى پرداختند).(1) ديدم آن قدر فصيح و پر معنا است كه نمى توانم چيزى را به آن بيفزايم و پيوسته اين آيه فكر مرا از غير آن به خود مشغول داشت.
عبدالملك گفت: من نيز از آن وقت كه جدا شدم در اين آيه مى انديشيدم: «يَاأَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوْ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَيْئاً لاَ يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ»؛ (اى مردم! مَثَلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى خوانيد [و پرستش مى كنيد]، هرگزنمى توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند؛ و هرگاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى توانند آن را بازپس گيرند. هم طلب كننده ناتوان است، و هم طلب شونده [هم عابدان، و هم معبودان]).(2)
من خود را عاجز ديدم كه همانند آن بياورم.
و ابوشاكر گفت: از آن زمان كه از شما جدا شدم در اين آيه مى انديشيدم: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا»؛ ([در حالى كه] اگر در آسمان و زمين، جز خداوند يگانه، خدايان ديگرى بود، نظام جهان به هم مى خورد).(3)
و خود را قادر نديدم كه همانند آن را بياورم!
و ابن مقفع افزود: «اى قوم! اين قرآن از جنس كلام بشر نيست؛ چرا كه از آن لحظه كه از شما جدا شدم در اين آيه مى انديشيدم: «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِى مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِى وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِىَ الاَْمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِىِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»؛ (و گفته شد: اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، [از بارش] خود دارى كن. و آب فرو نشست و كار پايان يافت و [كشتى] بر [دامنه كوه] جودى، پهلو گرفت؛ و [در اين هنگام] گفته شد: دور باد گروه ستمكاران [از رحمت خدا!]).(4)
و من خود را از آوردن همانند آن عاجز ديدم.
هشام بن حكم مى گويد: در اين اثناء جعفر بن محمد الصادق(عليه السلام) از كنار آنها گذشت و اين آيه را تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً»؛ (بگو: اگر انس و جن دست به دست هم دهند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند [در اين كار] پشتيبان يكديگر باشند).(5)، (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.