پاسخ اجمالی:
سوره ی اخلاص، معنایی از توحید ارائه می کند که مستلزم نفی تثلیث است: «بگو: او خداوند یکتا و یگانه است * خداوندى بى نیاز است که همه نیازمندان قصد او مى کنند * (هرگز) نزاد، و زاده نشد * و براى او هیچ گاه شبـیه و مانندى نبوده است». در این آیات خدای پسر به هر معنایی که از تولد اراده شود مورد تأیید قرآن نیست. به علاوه، تولد یافتن خداوند از چیزی دیگر را نیز مردود می شمارد. همچنین نباید هیچ چیزی را در کنار الله و همتای وی قرار داد و بنابراین هم ذاتی و همتایی شخصیت های تثلیث را انکار می کند.
پاسخ تفصیلی:
سوره ی اخلاص که به دلیل توصیف رسای توحید اسلامی به سوره ی توحید نام گرفته است، معنایی از توحید ارائه می کند که مستلزم نفی تثلیث است:
«قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ * اللّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد ٌ»(1)؛ (بگو: «او خداوند یکتا و یگانه است * خداوندى بى نیاز است که همه نیازمندان قصد او مى کنند * (هرگز) نزاد، و زاده نشد * و براى او هیچ گاه شبـیه و مانندى نبوده است).
در این سوره واژه ی «احد» معنایی از وحدت را به دست می دهد که واژه «واحد» رساننده ی آن نیست. لفظ احد که کاربرد اصلی آن در جملات منفی است، در کلام ایجابی تنها در مورد خداوند استعمال شده است و بر وجودی دلالت می کند که نه در عالم خارج و نه در عالم ذهن، کثرت پذیر نیست. برخلاف واژه ی واحد، که در موردی قابل استفاده است که فرض وجود نظایری حتی در ذهن، موجود باشد. از این رو می توان گفت که در فرهنگ اسلامی خداوند دارای بساطت ذهنی و خارجی است و هیچ ترکیبی در وی راه ندارد، حال آن که تثلیث مسیحی با گونه ای از ترکیب سازگار است.
در روایتی، علی(علیه السلام) در پاسخ شخصی که از وحدت خداوند پرسیده بود، فرمود: «اعتقاد به وحدانیت خداوند به چهار شکل بیان می گردد که دو تقریر آن زیبنده ی خداوند نیست و دو صورت دیگر سزاست. صورت اول آن است که از وحدانیت خداوند، واحد بودن در باب اعداد ارائه شود. چنین تفسیری از وحدانیت زیبنده ی خداوند نیست. چون وجودی که دوّمی (و سوّمی) ندارد، در باب اعداد وارد نمی شود، (در باب اعداد «یک» را زمانی اطلاق می کنیم که دو و سه و اعداد دیگر هم قابل تصور باشند) وجه دوم آن است که از وحدانیت خداوند، وحدت در جنس را اراده کنیم. چنان که می گوئیم این شخص یک نفر از جنس انسان است که در این صورت برای وی نظایری تصویر کرده ایم. چنین تفسیری از وحدت هم شایسته ی خداوند نیست. صورت سوّم آن است که از وحدانیت یگانگی و بی همتایی او را اراده کنیم؛ شخصی یکتا که هیچ شبیهی در اشیای جهان ندارد. وجه چهارم آن است که وحدانیت را به احدی المعنی بودن خداوند تفسیر کنیم، به این معنا که خداوند قابل انقسام و تفکیک نیست و نه در وجود و نه در عقل و نه در وهم. این دو تفسیر از وحدانیت شایسته ی ذات خداوند است.»(2)
واژه ی «صمد» در سوره ی توحید نمایانگر شخصی است که تمام موجودات احتیاج خود را از او می طلبند و پناه از وی می جویند. چنین شخصی خود نمی تواند به دیگری محتاج باشد؛ حال آن که عیسی (ع) در مواضعی از انجیل از پدر درخواست کمک کرده است.(3) بنابراین، نمی تواند از ویژگی صمدیّت برخوردار باشد. وجود «ال» در این جمله که مبتدای آن معرفه است، دلالت بر حصر می کند. به این معنا که صمدیت ویژگی اختصاصی الله است.
عبارت «لم یلد و لم یولد» که در تفسیر واژه ی «الصمد» وارد شده، تولّد چیزی از خداوند که تجزیه در نفس الهی و انفصال چیزی همانند از وی را نتیجه می دهد نفی می کند. بنابراین، خدای پسر به هر معنایی که از تولد اراده شود مورد تأیید قرآن نیست. به علاوه، تولد یافتن خداوند از چیزی دیگر را نیز مردود می شمارد. بنابراین، خدای اسلام نه خداوند پدر است که از وی کلمه تولید شود، نه خدای پسر است که از خدای بشر تولید شده است و نه روح القدس که از خدای پدر و پسر صادر شده است. عبارت «و لم یکن له کفواً احد» نیز بر این نکته تأکید می کند که نباید هیچ چیزی را در کنار الله و همتای وی قرار داد و بنابراین هم ذاتی و همتایی شخصیت های تثلیث را انکار می کند.(4)، (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.