پاسخ اجمالی:
جان بی ناس نویسنده ی کتاب تاریخ جامع ادیان هم در این باره می نویسد: «در کلیسای غرب، مریم(س) را از آن جهت احترام می گذارند که مادری است عذرا و دارای احساسات و عواطف مادری نسبت به فرزند خود، در حالی که در کلیساهای شرق مریم(س) را مانند خدای متعال پرستش می کنند و او را موجودی فوق بشری می دانند که در رحم او بشریت و الوهیت در پیکر جنین عیسی(ع) امتزاج یافت».
پاسخ تفصیلی:
گروهی از دانشوران مسیحی در گروهی از آیات قرآن که دلالت بر نفی تثلیث می کند شک و تردید پیدا کرده اند.
اشکال اول آنان آن است که قرآن کریم مسیحیان را به اعتقاد به عیسی ـ خدایی متهم کرده است و در ردّ الوهیت مسیح به خصایص انسانی وی همچون خوردن و هلاک شدن اشاره می کند، حال آن که نصارا معتقد به الوهیت مسیح از پیش موجود (کلمه) هستند، نه عیسای بشری.
اشکال دوم آن است که خداوند مسیحیان را متهم به پرستش مریم کبری(سلام الله علیها) کرده است. گویا تثلیث مسیحی از دیدگاه قرآن عبارت از پدر، پسر و مریم است. چون از یک سو در هیچ جای قرآن تصریح به الوهیت روح القدس نشده و از طرف دیگر در کنار الوهیت مسیح(علیه السلام) از الوهیت مریم(سلام الله علیها) نام برده می شود. در حالی که نصارا به چنین تثلیثی معتقد نیستند.
ولفسن، نویسنده ی کتاب فلسفه ی علم کلام، این دو اشکال را یاد آور شده و در صدد پاسخ برآمده است: آموزه های تثلیث و تجسّد بدان گونه که در قرآن معرفی شده با آن آموزه که توسط شوراهای دینی مسیحی صورت بندی پیدا کرده توافق ندارد. تثلیث مسیحی بدان شکل که در قرآن بیان شده مشتمل است بر خدا و مسیح(علیه السلام) و مریم(سلام الله علیها)، بنابر صورت بندی شورایی آموزه تثلیث مشتمل است بر خدا و کلمه یعنی مسیح از پیش موجود و روح القدس ... جانشین کردن عیسی(علیه السلام) یعنی مسیح تولد یافته به جای مسیح(علیه السلام) از پیش موجود، همچون دومین عنصر تثلیث، سابقه در طرز تفکر تثلیث، بدان گونه که در عهد جدید و در آثار حواریان آمده است، دارد. و اما درباره ی جانشین شدن مریم(سلام الله علیها) به جای روح القدس به عنوان سومین شخص تثلیث باید گفت که ممکن است سابقه ای در چنین طرز تصور تثلیث بدان گونه که در نقل اوریجن از انجیل عبرانیان آمده است داشته باشد که در آنجا از قول مسیح عبارت «مادرم روح القدس» نقل شده است.(1)
در مورد آموزه ی تجسّد که در مسیحیت عبارت است از تجسّد یک مسیح از پیش موجود تولد یافته، در مسیح به دنیا آمده، که بنابر صورت بندی شورایی این آموزه مشتمل بر دو طبیعت الهی و بشری است. بنابر آنچه در قرآن آمده است، مسیحیان بر این اعتقاد بودند که عیسی(علیه السلام) خود از خدا تولد یافته و پسر متولد از خداست و اینکه به عنوان پسر خدا همچون پدر خود، خدا، یعنی خدای کامل است.(2) و بنابراین تنها دارای یک طبیعت الهی است. تصور طبیعت واحد الهی در حضرت عیسی(علیه السلام) که در قرآن به عموم مسیحیان نسبت داده شده، منعکس کننده ی نگرشی است که اصحاب طبیعت واحد یعقوبیه به آن معتقد بودند.(3)
توضیح این نکته ضروری است که در هیچ جای قرآن به صراحت سه شخصیت تثلیث در کنار هم معرفی نشده اند. آنچه در قرآن می توان یافت نفی صریح تثلیث، نفی الوهیت عیسی(علیه السلام)، نفی الوهیت مریم(سلام الله علیها)، و نفی ضمنی الوهیت روح القدس است. نفی الوهیت مریم(سلام الله علیها) در آیات قرآن بدان معنا نیست که ضرورتاً قرآن، مریم(سلام الله علیها) را یکی از شخصیت های سه گانه تثلیثی می داند. چون قرائن نشان می دهد که پرستش عملی مریم(سلام الله علیها) در بسیاری از کلیساهای مشرق زمین رواج داشته است، بدون آن که مریم(سلام الله علیها) از شخصیت های تثلیث به حساب آید. چنان که «لوییس شیخود» در مقاله ای در مورد کلیساهای شرق پرستش مریم(سلام الله علیها) را به کلیساهای ارمنی و کلیسای قبطی نسبت می دهد.(4)
نویسنده ی کتاب تاریخ اصلاحات کلیسا، در این باره می نویسد: در قرن اول مسیحیت هیچ گونه اثری دیده نمی شود که حاکی از آن باشد که بزرگان کلیسا نسبت به مادر مسیح(علیه السلام) احترام مخصوصی قائل بودند، زیرا در تمام نگارش ها و مسطوراتی که از مورخانی مانند آیرنیوس، ترتولیان، اوریجن و سایر محققان و نویسندگان راجع به قدیمی ترین کلیسا باقی مانده است هیچ گونه اشاره ای به این موضوع دیده نمی شود و تا قرن چهارم میلادی راجع به مریم(سلام الله علیها) مشهود می شود. در قرن پنجم، کم کم مردم به او روی نیاز آورده و او را واسطه ی خدایی تصور کرده، به درگاه وی روی می کردند. به عقیده ی برخی از علما عید صعود در قرن ششم و به عقیده ی برخی در قرن هفتم برپا شده است. این عید یادگار آن روزی است که به تصور آنها مریم باکره جسماً و روحاً به آسمان صعود کرد. در قرن نهم، رادبرتوس مدعی بود که مریم(سلام الله علیها) قبل از تولد دارای مقام عصمت و طهارت بوده است و لیکن آنسلم در قرن یازدهم بر این عقیده بود که مریم(سلام الله علیها) در عین حال که گناه کار به دنیا آمده، قبل از تولد مسیح تطهیر و دارای مقام عصمت و قدوسیت شده است. در قرن دوازدهم، جمعی از معلمان مدعی بودند که نطفه ی وی بدون گناه و خالی از هرگونه لغزشی بسته شده است. ولی پاپ اینوسنت سوم و همچنین دکتر کونیاس که لقب فرشته به او می دهند این عقیده را رد کردند. در هر حال، در سال 1854 اعتقاد به معصومیت او در وقتی که نطفه اش بسته شد جزو اصول ایمان شد و هر کس که منکر این موضوع بود محکوم خوانده می شد و به عقیده ی عموم خللی به ایمان وی وارد آمده بود. کم کم در قلوب عامه ی مردم مریم(سلام الله علیها) مقام ارجمندتر و شامخ تری از خود مسیح(علیه السلام) احراز کرد. به قسمی که مردم با دیده ی پرستش بدو می نگریستند و او را شفیع و واسطه ی خدا و انسان تصور می کردند ... برناردینوس در قرن پانزدهم میلادی در این خصوص مبنای تعلیمات خود را این طور قرار داده بود که مادر برتر از پسر است، پس مریم(سلام الله علیها) برتر از خداست.(5)
جان بی ناس نویسنده ی کتاب تاریخ جامع ادیان هم در این باره می نویسد: «در کلیسای غرب، مریم(سلام الله علیها) را از آن جهت احترام می گذارند که مادری است عذرا و دارای احساسات و عواطف مادری نسبت به فرزند خود، در حالی که در کلیساهای شرق مریم(سلام الله علیها) را مانند خدای متعال پرستش می کنند و او را موجودی فوق بشری می دانند که در رحم او بشریت و الوهیت در پیکر جنین عیسی(علیه السلام) امتزاج یافت.»(6)
در مورد نفی الوهیت روح القدس هم باید یادآوری کنیم که نقطه ی محوری انتقال از توحید به تثلیث مسیحی، بحث از الوهیت مسیح(علیه السلام) است. در تاریخ مباحثات الهیاتی مسیحی تنها پس از فراغ از الوهیت عیسی(علیه السلام) بود که بحث از الوهیت روح القدس آغاز شد. این بدان معنا بود که تقریباً تمام کسانی که به الوهیت مسیح(علیه السلام) باور نداشتند، یکتاپرست بودند و طبیعتاً الوهیت روح القدس را هم به رسمیت نمی شناختند. پس تأکید بر نفی الوهیت خدای پسر در قرآن می تواند به معنای نفی روح القدس هم به حساب آید. وانگهی، قرآن به نفی الوهیت روح القدس هم اشاره کرده است.(7)
اشکال اول آنان آن است که قرآن کریم مسیحیان را به اعتقاد به عیسی ـ خدایی متهم کرده است و در ردّ الوهیت مسیح به خصایص انسانی وی همچون خوردن و هلاک شدن اشاره می کند، حال آن که نصارا معتقد به الوهیت مسیح از پیش موجود (کلمه) هستند، نه عیسای بشری.
اشکال دوم آن است که خداوند مسیحیان را متهم به پرستش مریم کبری(سلام الله علیها) کرده است. گویا تثلیث مسیحی از دیدگاه قرآن عبارت از پدر، پسر و مریم است. چون از یک سو در هیچ جای قرآن تصریح به الوهیت روح القدس نشده و از طرف دیگر در کنار الوهیت مسیح(علیه السلام) از الوهیت مریم(سلام الله علیها) نام برده می شود. در حالی که نصارا به چنین تثلیثی معتقد نیستند.
ولفسن، نویسنده ی کتاب فلسفه ی علم کلام، این دو اشکال را یاد آور شده و در صدد پاسخ برآمده است: آموزه های تثلیث و تجسّد بدان گونه که در قرآن معرفی شده با آن آموزه که توسط شوراهای دینی مسیحی صورت بندی پیدا کرده توافق ندارد. تثلیث مسیحی بدان شکل که در قرآن بیان شده مشتمل است بر خدا و مسیح(علیه السلام) و مریم(سلام الله علیها)، بنابر صورت بندی شورایی آموزه تثلیث مشتمل است بر خدا و کلمه یعنی مسیح از پیش موجود و روح القدس ... جانشین کردن عیسی(علیه السلام) یعنی مسیح تولد یافته به جای مسیح(علیه السلام) از پیش موجود، همچون دومین عنصر تثلیث، سابقه در طرز تفکر تثلیث، بدان گونه که در عهد جدید و در آثار حواریان آمده است، دارد. و اما درباره ی جانشین شدن مریم(سلام الله علیها) به جای روح القدس به عنوان سومین شخص تثلیث باید گفت که ممکن است سابقه ای در چنین طرز تصور تثلیث بدان گونه که در نقل اوریجن از انجیل عبرانیان آمده است داشته باشد که در آنجا از قول مسیح عبارت «مادرم روح القدس» نقل شده است.(1)
در مورد آموزه ی تجسّد که در مسیحیت عبارت است از تجسّد یک مسیح از پیش موجود تولد یافته، در مسیح به دنیا آمده، که بنابر صورت بندی شورایی این آموزه مشتمل بر دو طبیعت الهی و بشری است. بنابر آنچه در قرآن آمده است، مسیحیان بر این اعتقاد بودند که عیسی(علیه السلام) خود از خدا تولد یافته و پسر متولد از خداست و اینکه به عنوان پسر خدا همچون پدر خود، خدا، یعنی خدای کامل است.(2) و بنابراین تنها دارای یک طبیعت الهی است. تصور طبیعت واحد الهی در حضرت عیسی(علیه السلام) که در قرآن به عموم مسیحیان نسبت داده شده، منعکس کننده ی نگرشی است که اصحاب طبیعت واحد یعقوبیه به آن معتقد بودند.(3)
توضیح این نکته ضروری است که در هیچ جای قرآن به صراحت سه شخصیت تثلیث در کنار هم معرفی نشده اند. آنچه در قرآن می توان یافت نفی صریح تثلیث، نفی الوهیت عیسی(علیه السلام)، نفی الوهیت مریم(سلام الله علیها)، و نفی ضمنی الوهیت روح القدس است. نفی الوهیت مریم(سلام الله علیها) در آیات قرآن بدان معنا نیست که ضرورتاً قرآن، مریم(سلام الله علیها) را یکی از شخصیت های سه گانه تثلیثی می داند. چون قرائن نشان می دهد که پرستش عملی مریم(سلام الله علیها) در بسیاری از کلیساهای مشرق زمین رواج داشته است، بدون آن که مریم(سلام الله علیها) از شخصیت های تثلیث به حساب آید. چنان که «لوییس شیخود» در مقاله ای در مورد کلیساهای شرق پرستش مریم(سلام الله علیها) را به کلیساهای ارمنی و کلیسای قبطی نسبت می دهد.(4)
نویسنده ی کتاب تاریخ اصلاحات کلیسا، در این باره می نویسد: در قرن اول مسیحیت هیچ گونه اثری دیده نمی شود که حاکی از آن باشد که بزرگان کلیسا نسبت به مادر مسیح(علیه السلام) احترام مخصوصی قائل بودند، زیرا در تمام نگارش ها و مسطوراتی که از مورخانی مانند آیرنیوس، ترتولیان، اوریجن و سایر محققان و نویسندگان راجع به قدیمی ترین کلیسا باقی مانده است هیچ گونه اشاره ای به این موضوع دیده نمی شود و تا قرن چهارم میلادی راجع به مریم(سلام الله علیها) مشهود می شود. در قرن پنجم، کم کم مردم به او روی نیاز آورده و او را واسطه ی خدایی تصور کرده، به درگاه وی روی می کردند. به عقیده ی برخی از علما عید صعود در قرن ششم و به عقیده ی برخی در قرن هفتم برپا شده است. این عید یادگار آن روزی است که به تصور آنها مریم باکره جسماً و روحاً به آسمان صعود کرد. در قرن نهم، رادبرتوس مدعی بود که مریم(سلام الله علیها) قبل از تولد دارای مقام عصمت و طهارت بوده است و لیکن آنسلم در قرن یازدهم بر این عقیده بود که مریم(سلام الله علیها) در عین حال که گناه کار به دنیا آمده، قبل از تولد مسیح تطهیر و دارای مقام عصمت و قدوسیت شده است. در قرن دوازدهم، جمعی از معلمان مدعی بودند که نطفه ی وی بدون گناه و خالی از هرگونه لغزشی بسته شده است. ولی پاپ اینوسنت سوم و همچنین دکتر کونیاس که لقب فرشته به او می دهند این عقیده را رد کردند. در هر حال، در سال 1854 اعتقاد به معصومیت او در وقتی که نطفه اش بسته شد جزو اصول ایمان شد و هر کس که منکر این موضوع بود محکوم خوانده می شد و به عقیده ی عموم خللی به ایمان وی وارد آمده بود. کم کم در قلوب عامه ی مردم مریم(سلام الله علیها) مقام ارجمندتر و شامخ تری از خود مسیح(علیه السلام) احراز کرد. به قسمی که مردم با دیده ی پرستش بدو می نگریستند و او را شفیع و واسطه ی خدا و انسان تصور می کردند ... برناردینوس در قرن پانزدهم میلادی در این خصوص مبنای تعلیمات خود را این طور قرار داده بود که مادر برتر از پسر است، پس مریم(سلام الله علیها) برتر از خداست.(5)
جان بی ناس نویسنده ی کتاب تاریخ جامع ادیان هم در این باره می نویسد: «در کلیسای غرب، مریم(سلام الله علیها) را از آن جهت احترام می گذارند که مادری است عذرا و دارای احساسات و عواطف مادری نسبت به فرزند خود، در حالی که در کلیساهای شرق مریم(سلام الله علیها) را مانند خدای متعال پرستش می کنند و او را موجودی فوق بشری می دانند که در رحم او بشریت و الوهیت در پیکر جنین عیسی(علیه السلام) امتزاج یافت.»(6)
در مورد نفی الوهیت روح القدس هم باید یادآوری کنیم که نقطه ی محوری انتقال از توحید به تثلیث مسیحی، بحث از الوهیت مسیح(علیه السلام) است. در تاریخ مباحثات الهیاتی مسیحی تنها پس از فراغ از الوهیت عیسی(علیه السلام) بود که بحث از الوهیت روح القدس آغاز شد. این بدان معنا بود که تقریباً تمام کسانی که به الوهیت مسیح(علیه السلام) باور نداشتند، یکتاپرست بودند و طبیعتاً الوهیت روح القدس را هم به رسمیت نمی شناختند. پس تأکید بر نفی الوهیت خدای پسر در قرآن می تواند به معنای نفی روح القدس هم به حساب آید. وانگهی، قرآن به نفی الوهیت روح القدس هم اشاره کرده است.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.