پاسخ اجمالی:
قرآن در برابر مشركانى كه ادعا مى كردند اگر محمد(ص) عباداتى آورده ما خود پيش از اين عباداتى داشتيم و در كنار خانه كعبه نماز مى خوانديم، مى گويد: «نمازشان نزد خانه كعبه، چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود». آنها نعره زدن هاى احمقانه و كف زدن هاى ابلهانه خود را نماز مى ناميدند. گروهى از اعراب به صورت لخت مادرزاد خانه خدا را طواف مى كردند. بعضی از آنها هر سال شخصى را با تشريفاتى انتخاب كرده و در برابر بت هاى خود قربانى مى كردند؛ سپس پيكر خونين او را نزديك قربانگاه دفن می کردند.
پاسخ تفصیلی:
عبادت آنها بسيار عجيب بود، و قرآن در برابر مشركانى كه ادعا مى كردند اگر محمد(صلى الله عليه وآله) عباداتى آورده ما خود نيز پيش از اين عباداتى داشتيم و در كنار خانه كعبه نماز مى خوانديم، مى گويد: «وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً»؛ (و [آنها كه مدّعى بودند ما هم نماز داريم،] نمازشان نزد خانه كعبه، چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود).(1)
آرى! آنها نعره زدن هاى احمقانه و كف زدن هاى ابلهانه خود را نماز مى ناميدند.
مكاء در اصل به معناى صداى پرندگان است، و تشبيه صداى اعراب جاهلى در اطراف خانه خدا به صداى پرندگان، شايد از اين جهت است كه گفتار آنها مفهومى نداشت و مانند صداى پرندگان بى محتوا بود؛ و يا اين كه تمام سعيشان در آواز خوانى بود.
تصدية به معناى كف زدن يا به معناى صدايى است كه به هنگام كف زدن بر مى خيزد و از اين رو به انعكاس صوت در كوه نيز صَدْى مى گويند.
تازه مطلب به همين جا ختم نمى شد؛ بلكه گروهى از اعراب همان گونه كه در تاريخ آمده به صورت لخت مادرزاد خانه خدا را طواف مى كردند؛ و اين همان چيزى بود كه به هنگام نزول آيات اول سوره برائت و مأموريت على(عليه السلام) براى ابلاغ آن در ماه حج، ضمن مسائل ديگر به آن اشاره شد: «لا يَطُوفَنَّ بِالبَيتِ عُريانٌ وَ لا يَحُجَّنَ البَيتَ ُمشْرِكٌ...»؛ (بعد از اين هيچ برهنه اى نبايد براى طواف خانه خدا بيايد و هيچ بت پرستى، حق شركت در مراسم حج ندارد).(2)
مى گويند انگيزه اين عمل (طواف به حالت عريان) اين بود كه گروهى از عرب كه خود را حمس(3) مى ناميدند، معتقد بودند كه بايد طواف در لباس هاى مخصوص انجام گيرد و اگر كسى چنان لباسى نداشت و از لباس هاى ديگر استفاده مى كرد، بايد پس از پايان طواف آن لباس ها را حتماً به دور افكند؛ نه خودش از آن استفاده كند و نه ديگران. به همين دليل اين جامه ها را لقاء، به معناى لباس هاى دور افكندنى مى ناميدند؛ و با توجه به اين كه بسيارى از آنها فقير بودند و لباسشان منحصر به فرد بود ناچار بودند برهنه طواف كنند تا لباس هاى خود را از دست ندهند!
گاه اين خرافه مورد استفاده هوس بازان قرار مى گرفت و زنان و مردان جوان، پيكر عريان خود را به اين بهانه نشان مى دادند.(4)
در سيره ابن هشام آمده است كه مردان بطور كامل برهنه مى شدند، اما زنان تمام لباس هاى خود را جز يك پيراهن چاكدار، كه بدن آنها را نمايان مى كرد از تن بيرون مى آوردند و سپس به طواف مشغول مى شدند.
قربانى كردن آنها براى بت ها نيز داستان مفصلى دارد؛ از جمله مردم دَوْمَةُ الْجَنْدَل(5) هر سال شخصى را با تشريفاتى انتخاب كرده و در برابر بت هاى خود قربانى مى كردند؛ سپس پيكر خونين او را نزديك قربانگاه دفن مى نمودند حتى بعضى نوشته اند: «كارى را كه مصريان داشتند، كه پسران و دختران زيبا را به الهه نيل تقديم مى نمودند، براى بعضى از قبايل عرب به صورت سنتى باقى ماند، گاهى پدران نيز نذر مى كردند تا يكى از فرزندان خود را قربانى كنند»!(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.