پاسخ اجمالی:
پيامبر براى نجات مسلمانان از فشار مشركان، دستور داد تا به سرزمين حبشه هجرت كنند. قريش خواست مهاجران را از حبشه باز گرداند. آنها با بردن هديه هاى گران بها اين مطلب را با پادشاه حبشه در ميان گذاشتند. نجاشى گفت: «من تا سخن آنان را نشنوم كسانى كه به من پناهنده شده اند را تحويل نخواهم داد»، او مسلمانان را احضار كرد و از آنان سؤالاتی نمود. نجاشى پس از شنيدن آيات قرآن در مورد حضرت مريم و مسيح گفت: «برويد شما در امنيت هستيد، من هرگز حاضر نيستم در برابر داشتن كوهى از طلا به يكى از شما اذيتى روا دارم».
پاسخ تفصیلی:
پيامبر براى نجات مسلمانان از فشار مشركان، آنها را آماده ساخت تا به سرزمين حبشه هجرت كنند.
در سال پنجم بعثت يعنى دو سال پس از دعوت آشكار، در ماه رجب عده اى از آنها را به سوى حبشه حركت داد.(1) با اين هجرت اسلام حركت تازه و رشد جديدى كرده و اين بدان جهت بود كه قريش تصميم گرفت مهاجران را از حبشه باز گرداند و فشار خود را ادامه دهد.
آنها با بردن هديه هاى گران بها و قيمتى اين مطلب را با نجاشى پادشاه حبشه در ميان گذاشتند، با اين كه با هداياى خود همه اطرافيان نجاشى را هماهنگ ساخته بودند، نجاشى گفت: «من تا سخن آنان را نشنوم كسانى كه به من پناهنده شده اند را تحويل نخواهم داد»، و مسلمانان را احضار كرد و از آنان راجع به پناهندگيشان سؤال نمود.
جعفر بن ابيطالب كه قبلا به عنوان سخنگو انتخاب شده بود به سؤالات نجاشى پاسخ گفت و طبق خواسته او آياتى از سوره مريم براى او خواند كه ضمن اين آيات، نظر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) درباره حضرت مريم و مسيح آشكار مى گشت.
جعفر بن ابيطالب گفت :«اى ملك! ما در جاهليت زندگى مى كرديم؛ بت ها را مى پرستديم؛ مردار مى خوردیم؛ مرتكب فحشاء مى شديم؛ قطع رحم مى نموديم؛ با همسايگان رفتار بد داشتيم و نيرمندمان ضعيف را مى خورد؛ تا اين كه خداوند پيامبرى را از ميان ما مبعوث كرد كه نسبش را مى شناختيم؛ و با صداقت، امانت و پاكيش آشنا بوديم؛ او ما را به توحيد و يگانگى دعوت نمود، وخواست كه براى خدا شريك قائل نشويم؛ دست از پرستش بت برداريم؛ و فرمان داد، راست بگوييم و اداء امانت كنيم؛ صله رحم و حسن جوار داشته باشيم؛ و دست از عمل حرام و خونريزى بشوييم؛ و ما را از فحشاء، دروغ و خوردن اموال ايتام بازداشت و به ما فرمان داد كه نماز بخوانيم و روزه بگيريم... ما هم به او ايمان آورديم، و تصديقش كرديم و هر چه را بر ما حرام شمرد حرام دانستيم و آنچه حلال شمرد حلال. به همين جهت قوم و طائفه ما بر ما ظلم روا داشتند و ما را شكنجه كردند و آزار دادند تا ما را به پرستش بت ها باز گردانند هنگامى كه بر ما چيره شدند، به ما ستم نمودند و بين ما و انجام وظايف دينى مان حايل شدند به سرزمين تو هجرت كرديم و از بين همه حاكمان تو را برگزيديم و اميد آن داريم كه در پناه تو مورد ستم واقع نشويم».
نجاشى پس از شنيدن آيات قرآن در مورد حضرت مريم و مسيح مطالبى گفت و اضافه كرد كه: «اِذهَبُوا فَاَنتُم آمِنُونِ، ما اُحِبُّ اِنَّ لى جَبَلا مِن ذَهَب وَ اِنَّنى آذَيتُ رَجُلا مِنكُم»؛ (برويد شما در امنيت هستيد، من هرگز حاضر نيستم در برابر داشتن كوهى از طلا به يكى از شما اذيتى روا دارم).(2)
پس از اين واقعه فرستادگان قريش سر شكسته باز گشتند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.