پاسخ اجمالی:
طبق آيه 48 سوره نساء، تنها گناه نابخشودنى شرك است و در آيه 116 سوره نساء نيز باعث گمراهی دانسته شده و طبق آيه 65 سوره زمر اگر انسان تمامى عمر خود را به عبادت و بندگى خدا و اعمال صالح مشغول باشد، و در پايان لحظه اى مشرك شود، تمام اعمال او محو و نابود خواهد شد، همچون تندباد بى امانی كه بر خاكسترى بوزد و تمام آنها را بر باد دهد.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه 48 سوره نساء با صراحت اعلام مى دارد كه تنها گناه نابخشودنى شرك است. مى فرمايد: (خداوند [هرگز] شرك به او را نمى بخشد؛ و كمتر از آن را براى هر كس بخواهد [و شايسته بداند] مى بخشد)؛ «إِنَّ اللهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ».
مفهوم اين سخن آن است كه اگر تمام گناهان كبيره و ظلم ها و جنايات و نامردى ها و زشتى ها را يك طرف بگذارند، و شرك را يك طرف، شرك بر همه آنها پيشى مى گيرد.
لذا براى تأكيد يا ذكر دليل در ذيل همين آيه مى افزايد: (و آن كس كه براى خدا، همتايى قرار دهد، گناه بزرگى مرتكب شده است)؛ «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ افْتَرَى إِثْماً عَظِيماً».
بعضى از مفسّران معتقدند كه اين آيه درباره يهود نازل شده - به قرينه آيات بعد - زيرا گروهى از آنان با مشركان عرب هم صدا شده بودند و بت هاى آنها را تقديس مى كردند، و در عين حال خود را اهل نجات مى پنداشتند! ولى اگر چنين شأن نزولى را هم بپذيريم مسلّماً مفهوم آيه را محدود نمى كند.
بعضى نيز گفته اند، اين آيه درباره گروهى از مشركان ـ مانند وحشى، قاتل حمزه عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و ياران او ـ نازل شده است كه بعد از مدتى از كار خود پشيمان شدند، و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نامه نوشتند كه ما از كرده خود پشيمانيم، ولى چون از تو شنيده ايم كسانى مورد قبول درگاه خدا واقع مى شوند كه نه مشرك باشند و نه قتل نفس كرده باشند و نه مرتكب عمل منافى عفّت شده باشند در حاليكه ما مرتكب همه اينها شده ايم، و همين ما را از پيروى تو باز مى دارد. در اينجا آيه «إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً...»(1)؛ (مگر آنان كه توبه كنند، و ايمان بياورند، و كارى شايسته انجام دهند)، نازل شد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را براى وحشى و يارانش فرستاد؛ باز آنها نامه خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نوشتند كه اين شرط سختى است، و از اين مى ترسيم كه نتوانيم عمل صالحى انجام دهيم. در اين هنگام آيه فوق نازل شد كه خداوند تنها شرك را نمى آمرزد، و غير آن را براى هركس مشيّت او اقتضا كند مى بخشد.
باز آنها بهانه گرفتند كه ما از اين مى ترسيم مشمول مشيّت الهى نشويم تا اين كه آيه «يَا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَّحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً»(2)؛ ([بگو:] اى بندگان من كه برخود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد.) نازل گرديد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى آنها فرستادند، همگى خواندند و اسلام را پذيرا شدند.(3)
به هر حال همان گونه كه بسيارى از مفسّران گفته اند اين آيه يكى از اميدبخش ترين آيات قرآن است؛ زيرا مى فرمايد: اگر انسان با ايمان از دنيا برود مأيوس از رحمت خدا نخواهد بود، ولى اگر بى ايمان و مشرك برود هيچ راهى براى نجات او نيست.
در آيه 116 سوره نساء نيز همان محتواى آيه گذشته را بازگو مى كند با اين تفاوت كه در آخر آن مى فرمايد: (و هر كس براى خدا همتايى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است)؛ «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا بَعِيداً».
در آيه قبل، سخن از «اِثْم عظيم»؛ (گناه بزرگ) بود، و در اينجا سخن از «ضَلالِ بعيد»؛ (گمراهى دور) است، و اين دو لازم و ملزوم يكديگرند؛ چرا كه هرچه گناه بزرگتر باشد انسان را از خدا دورتر مى كند و گمراهى او را عميق تر مى سازد.
در آيه گذشته جنبه علمى و اعتقادى شرك مورد نظر بود، و در اينجا آثار عملى آن؛ و مسلّماً اين آثار از آن ريشه ها حاصل مى شود.
همچنين در آيه 65 سوره زمر يكى از قاطع ترين تعبيرات در زمينه شرك و انحراف از توحيد آمده است. شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مخاطب ساخته، مى فرمايد: (به تو و همه پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مى شود و از زيانكاران خواهى بود)؛ «وَلَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ».
مسلّماً نه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و نه هيچ يك از پيامبران ديگر به خاطر مقام عصمتى كه داشتند هرگز راه شرك را نپوئيدند؛ ولى براى بيان اهمّيّت مطلب، و نيز براى اين كه ديگران حساب خود را بكنند، با چنين لحن قاطعى خطرات شرك را بيان مى كند.
مطابق اين آيه اگر انسان تمامى عمر خود را به عبادت و بندگى خدا و اعمال صالح مشغول باشد، و در پايان لحظه اى مشرك شود، و با همان حال از دنيا چشم بپوشد، تمام اعمال او محو و نابود خواهد شد. يعنى شرك همچون آتشى سوزان و صاعقه اى مرگبار است كه تمام حاصل زندگى او را در كام خود فرو مى بلعد و خاكستر مى كند؛ و يا همان گونه كه قرآن در آيه 18 سوره ابراهيم(عليه السلام) اشاره كرده همچون تندبادى بى امان است كه بر خاكسترى بوزد و تمام آنها را بر باد دهد.
«لَيَحْبَطَنَّ» از مادّه «حَبْط» - بر وزن ربط - از ريشه «حَبَط» - بر وزن هدف - در اصل به معناى آن است كه حيوانى آنقدر علف بخورد كه باد كند و بيمار شود يا بميرد. سپس اين واژه در اعمال فراوانى كه ظاهر خوبى دارد امّا باطن اش خراب است و به نابودى مى گرايد به كار رفته است.(4)
شبيه همين معنا در لسان العرب و مصباح اللّغه نيز آمده است؛ ولى در لسان العرب يكى از معانى «احباط» خشك شدن آب چاه، و عدم بازگشت آن ذكر شده است.
مقائيس اللّغة مفهوم اصلى آن را بطلان، يا درد ذكر كرده و به آثارى كه از زخم بعد از بهبودى روى پوست باقى مى ماند نيز «حَبَطْ» گفته اند.
به هر حال اين واژه در آيه مورد بحث و در بسيارى از آيات و روايات به معناى محو و نابودى ثواب اعمال صالح و از ميان رفتن آثار مثبت آن است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.