پاسخ اجمالی:
از سال 160 هـ ق، قرامطه با تبلیغ به مهدویت محمد بن اسماعیل توسط حمدان بن اشعث قرمط ظهور کرد. آنها در سلمیّه شام مرکز دعوت تشکیل دادند و تبلیغ اسماعیلیه در شام و بحرین و ایران و شمال آفریقا گسترش پیدا کرد و از آنجا که عباسیان به شورش زنجیان مشغول بودند قرامطه توسعه یافت تا اینکه معتضد عباسی آنها را سرکوب کرد.
پاسخ تفصیلی:
در حدود سال هاى 260 هـ فردى به نام حمدان بن اشعث قرمط (1) در کوفه شروع به تبلیغ مهدویت محمد بن اسماعیل نمود. او عده اى از بزرگان کوفه را با خود همراه ساخت و دیرى نپائید که پیروان بسیار یافت. در سال 277 هـ دارالهجره اى در نزدیک کوفه تاسیس کرد و داعیانى را به اطراف گسیل داشت. این مذهب و دیدگاه براى مسلمانان قرن سوّم جدید بود. زیرا حدود صد سال از آخرین اخبار اسماعیلیان گذشته بود و همه خیال مى کردند که آنان در تاریخ از بین رفته اند. بنابراین، این دعوت را به نام رئیس آنها قرمطیان یا قرامطه نامیدند(2).
از ظهور قرامطه، مى توان نتیجه گرفت که اسماعیلیه در طول تاریخ از بین نرفته و به صورت مخفیانه به تبلیغ مذهب خود مشغول بود. محتمل است از محمد بن اسماعیل، عده اى - اعم از اینکه از اخلاف و اولاد وى بودند یا کسانى که خود را به عنوان حامیان آنان معرفى مى کردند - در سلمیّه شام مرکز دعوتى تاسیس کرده و داعیانى به اطراف گسیل داشته و مردم را به مهدویت محمد بن اسماعیل فرا مى خواندند. حمدان قرمط، بنابر اظهار تاریخ نویسان به دست حسین اهوازى به اسماعیلیه پیوست و در کوفه به فعالیت پرداخت و دعوت خود را علنى کرد. او مرجعیت رهبران مرکزى را که هیچ گاه ندیده بود و فقط با آنان به وسیله واسطه هایى در ارتباط بود، قبول داشت. هویت اصلى این رهبران براى او پوشیده بود و براى همیشه نیز پوشیده ماند. دستیار عمده حمدان، شوهر خواهرش عبدان بود. عبدان از داعیان دانشمند قرامطه بود و در عمل از استقلال ویژه اى برخوردار بود. او زکرویه بن مهرویه را به شام و ابوسعید جنابى را به بحرین اعزام کرد و آنان تبلیغ کیش اسماعیلى را در آن مناطق شروع کردند. نهضت قرامطه به خاطر شورش زنجیان (سال هاى 255 - 270 هـ) مورد توجه عباسیان قرار نگرفت و یا عباسیان توان مقابله در دو جبهه را در خود نمى دیدند. تا اینکه در سال 284 هـ، بعد از سرکوب شورش زنجیان در سال 270، معتضد خلیفه وقت عباسى، شورش قرامطه را به شدت سرکوب کرد. در این زمان نهضت قرمطیان در بحرین، ایران، بالاخص مناطق رى و خراسان، شمال آفریقا، بالاخص مغرب و یمن رشد محسوسى داشت.(3)
در سال 286 هـ عبیدالله المهدى به ریاست هیئت مرکزى دعوت اسماعیلیه در سلمیّه شام رسید و در نامه هایش به اطراف، خود را همان مهدى موعود اعلام کرد. حمدان که از نامه ها دریافته بود که اعتقادات هیئت مرکزى در حال تغییر است، عبدان را براى تحقیق به پایگاه مرکزى سلمیّه شام فرستاد. عبدان در آنجا دریافت که عبیدالله المهدى، رهبر جدید نهضت به جاى اقرار و قبول مهدویت محمد بن اسماعیل که تا آن زمان، دعوت به نام او و به خاطر او صورت مى گرفت، اینک خود مدعى امامت و مهدویت است. بنابراین بیعت خویش را از رهبرى گسیختند(4) و نهضت را به دو شعبه مهم تقسیم کردند. اساسى ترین اختلاف قرامطه با رهبران وقت اسماعیلیه به امر امامت باز مى گشت. قرامطه تعداد ائمه را به هفت امام ختم کرده و هفتمین امام را محمد بن اسماعیل مى دانستند که در آینده ظهور خواهد کرد، ولى رهبران وقت اسماعیلیه یعنى عبیدالله المهدى، قائل به تداوم سلسله امامت پس از محمد بن اسماعیل بود و دلیل پنهان کارى رهبران اسماعیلیه را تقیه مى دانست. به عبارت دیگر عبیدالله ادعا کرد که تمام نائبان امام که با القاب خاص از خود یاد مى کردند، همان امامان اسماعیلى بودند که خود را به عنوان نائب معرفى مى کردند تا از تعرض دشمنان در امان باشند. ولى گویا قرامطه این استدلال را نپذیرفته و این را نیرنگى از سوى رهبران هیئت مرکزى دانسته و ارتباط خود را با مرکز قطع کردند. بعد از قطع ارتباط، عبدان و حمدان قرمط به قتل رسیدند. به احتمال بسیار این قتلها به فرمان عبیدالله المهدى صورت گرفته بود. بعد از قتل عبدان و حمدان، قرمطیان عراق دچار بحران شده تا اینکه عیسى بن موسى یکى از برادرزادگان عبدان ریاست گروه را به دست گرفت و با تالیفات خود - که اکنون از بین رفته اند - به تحکیم پایه هاى قرامطه پرداخت و توانست سالها قرامطه را از نظر فکرى تغذیه نماید. اگر در کوفه قرامطه رو به ضعف نهادند، قرامطه بحرین و ایران با فعالیت تمام، در پى تبلیغ کیش خود بوده و اقدامات زیادى در این زمینه انجام دادند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.