پاسخ اجمالی:
مهمترین حوادث قرن اول در تاریخ کلیسا:1ـ رهبری پطرس حواری پس از عروج عیسی(ع)، به عنوان اولین رهبر کلیسای اورشلیم. 2ـ جدایی مسیحیت از یهود با اعلام بطلان شریعت موسوی توسط پولس. 3ـ در سال 70 میلادی، اورشلیم توسط سپاهیان روم با خاک یکسان شد و با مهاجرت برخی مسیحیان به انطاکیه، مرکزیت کلیسا از اورشلیم به انطاکیه منتقل شد. همچنین پطرس در اواخر عمر خود مهمترین کلیسای مسیحی را در روم بنا کرد. 4ـ به اعتقاد مسیحیان، رساله های پولس و پس از آن اناجیل در نیمه ی دوم قرن اول میلادی تدوین شدند.
پاسخ تفصیلی:
در این قرن چند حادثه ی مهم، جهت گیری کلیسای مسیحی و تغییرات اساسی آن را تا حدود زیادی مشخص کرد.
1ـ پس از عروج عیسی(علیه السلام)، پطرس (حواری) رهبری مسیحیان را بر عهده گرفت. وی اولین رهبر کلیسای اورشلیم خوانده می شود.(1) در این زمان مسیحیان، گروهی یهودی به شمار می آمدند که بر حفظ شریعت یهود و حضور در آیین های مذهبی یهودی پافشاری می کردند و از یهودیان راسخ عقیده، تشخیص داده نمی شدند. تنها تفاوتشان آن بود که عیسی(علیه السلام) را پیامبری می دانستند که برای نجات و هدایت بنی اسرائیل آمده است.(2) آنان با عنوان ناصریان در کنار دیگر گروه های یهودی چون فریسی ها، صدوقیان و اسین ها می زیستند.
2ـ نزدیک به دو دهه پس از عروج عیسی(علیه السلام) اولین شکاف مهم در جامعه ی مسیحیان نمودار شد. در پاسخ به این پرسش که آیا نومسیحیان غیر یهودی هم باید به حفظ شریعت یهود پای بند باشند و ختنه شوند، اختلافی مهم روی داد. پولس معتقد بود که حفظ شریعت برای نو ایمانان غیر یهودی واجب نیست. اما رهبران کلیسای اورشلیم بر ختنه ی نو ایمانان پای می فشردند. اولین شورای عمومی کلیسا با حضور رسولان و کشیشان در سال 49 یا 50 میلادی بر پا شد. پذیرش خدمات پولس در میان غیر یهودیان و آزادی ایشان از شریعت یهود از نتایج آنی این شورا بود.(3) پولس ادعا کرده است که در جلسه ی بحث، پطرس و حواریان را متقاعد به پذیرش دیدگاه خود کرده است.(4) پس از آن پولس پای را فراتر گذاشت و اصولاً شریعت موسوی را باطل اعلام کرد. این حادثه ی مهم نقش عمده ای در تغییر وضعیت مسیحیت از دینی برای هدایت اسرائیلیان به مذهبی جهانی داشت. به علاوه، این حادثه نقشی مهم در جدایی مسیحیت از یهود داشت.
3ـ در سال 70 میلادی، اورشلیم مورد هجوم سپاهیان روم به رهبری تیطس قرار گرفت و با خاک یکسان شد. خرابی اورشلیم عاملی بزرگ در جدا کردن مسیحیان از دیانت یهود بود. مهاجرت برخی مسیحیان به انطاکیه که بزرگ ترین شهر شرق بود و ایمان آوردن یونانیان، رفته رفته مرکزیت کلیسا را از اورشلیم به انطاکیه(5) منتقل کرده بود. اما خرابی اورشلیم مرکزیت انطاکیه را تثبیت کرد. کلیسای انطاکیه اولین کلیسای امم غیر یهودی است. از یعقوب در مقام رهبر کلیسای اورشلیم، از پطرس در مقام رهبر کلیسای انطاکیه و از مرقس در مقام رهبر کلیسای اسکندریه نام برده می شود.(6) بر اساس منابع تاریخی کاتولیکی، پطرس در اواخر عمر به روم سفر کرد و مهم ترین کلیسای مسیحی را در آن دیار بنیان نهاد. پس از اندک زمانی، کلیسای روم نقشی رهبری کننده یافت.
4ـ به اعتقاد مسیحیان، رساله های پولس و پس از آن اناجیل در نیمه ی دوم قرن اول میلادی تدوین شدند. تا آن زمان مسیحیان بر اساس سنت شفاهی، که رسولان و جانشینان آنان مجری آن بودند، خود را با عقاید مسیحی هماهنگ می کردند.
5ـ در قرن اول میلادی گروهی مسیحی به نام ابیونی ها وجود داشتند. آنان گروهی یهودی مسیحی بودند که بر حفظ شریعت موسوی، به ویژه ختان، اهتمام می کردند، با الهیات عیسی ـ خدایی بیگانه بودند و عیسی(علیه السلام) را مسیح و فرستاده خدا می دانستند و در انتظار مسیحای موعود که در کتاب اشعیا به آن بشارت داده می شود، به سر می بردند. این فرقه بر مفهوم خدای یگانه ی یهودیان تأکید می کردند و به همین دلیل تصور پسر خدا بودن عیسی(علیه السلام) را کفر می دانستند. این گروه معتقد به انجیلی بودند که حوادث و ماجراهای مسیح(علیه السلام) را به ترتیب انجیل متّی تنظیم کرده بود و انجیل عبرانیان نام داشت و در نزد مسیحیان اولیه کتابی شناخته شده بود. از میان آیین ها، عشای ربانی را اجرا می کردند اما به جای شراب از آب استفاده می کردند. آنان چون یهودیان روز شنبه را پایان هفته می دانستند. گفته می شود که این گروه به شخصی به نام ابیون منسوب اند که از شاگردان پطرس بود و با پولس که مخالف شریعت بود، مخالفت می کرد. انجیل مورد قبول وی انجیل متّی بود اما دو فصل از انجیل متّی را کم داشت و در برخی فصول هم با انجیل کنونی تفاوت هایی داشت. دانشمندان قدیم کلیسا معتقد بودند که یوحنانی انجیلی، انجیل خود را برای مبارزه با اعتقادات ابیون به رشته ی تحریر آورده است. این فرقه تا قرن چهارم میلادی باقی بودند و در بسیاری از اعمال خود شبیه فرقه ی ناصریان عمل می کردند، به گونه ای که پدران کلیسا در کتب خود نام یکی از این دو گروه را بر دیگری نهاده اند.(7) به نظر می رسد که دو حادثه ی مهم تاریخی در تضعیف و از میان رفتن این گروه اهمیت داشته است. حادثه ی اول قیام بارکوخبا (برکوکب) در نیمه ی اول قرن دوم میلادی، بین سال های 133 تا 135 است. در قرن دوم میلادی که ستم سپاهیان روم بر یهودیان افزایش یافت، بارکوخبا با نام مسیحای موعود یهود قیام کرد و تعداد زیادی را دور خود گرد آورد. او با این سپاه عظیم خود، رومیان را عقب راند و اورشلیم را تصرف کرد، خود را پادشاه بنی اسرائیل خواند و به نام خود سکه زد. این خبر که به آدریانوس، امپراطور روم، رسید با سپاهی به جنگ وی آمد و اورشلیم و شهرهای دیگر را تصرف کرد و بارکوخبا را کشت. در این حادثه پانصد هزار تن از یهودیان کشته شدند. پس از این حادثه فشار بر یهودیان شدت گرفت و ابیونی ها رو به ضعف گذاشتند.(8)
حادثه ی دوم حاکمیت یافتن کلیسای پولسی در قرن چهارم بود که با مخالفان از جمله ابیون با شدت عمل برخورد می کرد.
6ـ تاریخ نگاران مسیحی پاپ لیونس را سر سلسله ی پدران کلیسایی در روم و جانشین پطرس حواری می نامند. وی احتمالاً از سال 67 تا 76 بر تخت پاپی نشست.(9) اما به گفته ی ویل دورانت، نخستین اشغال کنندگان کرسی پاپی اثری در تاریخ باقی نگذاشته اند.(10)
7ـ در حدود سال 95 میلادی، پس از شورش و اغتشاش جدّی در کلیسای کورنتس، کلمنت (اکلیمنضس) که از رهبران برجسته ی کلیسای روم بود، نخستین رساله ی خود را به کلیسای کورنتس نوشت. در باب های 42 تا 44 این رساله، عقیده ی جانشینی رسولان مطرح شده است. وی استدلال می کند که کشیشان و شماسان را رسولان تعیین کرده اند و آنها نیز انتخاب شده ی مسیح هستند و مسیح هم از سوی خداوند آمده است. تنها پیروی از اسقف است که اتحاد کلیسای مسیحی را تضمین می کند.(11)، (12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.