پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) خطاب به خوارج، آن ها را از این که در قیامت با دست خالی در پیشگاه الهی حاضر شوند بر حذر می دارد و دنیاپرستی و افکار نادرست آن ها را عامل بدبختی شان می داند و می فرماید: « من شما را از حکمیت نهى کردم، ولى شما با سرسختى مخالفت کردید تا آنجا که به دلخواه شما تن در دادم. اینها همه به خاطر آن است که شما گروهى سبک سر هستید و این بلا از سوى خود شماست و من هیچگونه دخالتى در آن نداشتم که به مبارزه با من برخاسته و شمشیرها را برکشیده اید.».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه36 نهج البلاغه خطاب به خوارج می فرماید: (من شما را از این برحذر مى دارم که بدون دلیل روشنى از سوى پروردگارتان و با دستى تهى از مدرک اجساد بى جانتان در کنار این نهر و گودال بیفتد).
«فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى(1)بِأَثْنَاءِ هذَا النَّهْرِ وَ بِأَهْضَامِ(2)هذَا الْغَائِطِ(3)، عَلَى غَیْرِ بَیِّنَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ لاَسُلْطَان مُبِین مَعَکُمْ»).
امام (علیه السلام) در واقع در این سخن خود پیشگویى صریحى درباره پایان جنگ نهروان مى کند و به آنان خبر مى دهد که در همین مکان همه بر روى خاک خواهید افتاد، ولى مشکل مهم این است که پرونده شما در روز قیامت سیاه و تاریک است، چرا که انگیزه اى براى این جنگ جز لجاجت و خیره سرى نداشته اید و هیچ مدرک الهى و قابل قبولى در دست شما نیست. به این ترتیب هم دنیاى شما بر باد مى رود و هم آخرت شما.
حضرت سپس مى افزاید: (دنیا و [دنیاپرستى] شما را در این پرتگاه [بدبختى] پرتاب کرده و افکار نادرستتان شما را گرفتار این دام خطرناک کرده است)؛ «قَدْ طَوَّحَتْ(4) بِکُمْ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکُمُ(5)الْمِقْدَارُ».
هنگامى که تاریخ را بدقّت مطالعه کنیم، آثار سخنان امام (علیه السلام) کاملا در زندگى این گروه نمایان است. آنها گروهى لجوج و متعصّب و کم فکر و دنیاپرست و سست عنصر بودند.
سپس امام (علیه السلام) به داستان حکمین پرداخته و با صراحت مى فرماید:
من شما را از این حکمیت نهى مى کردم، ولى شما با سرسختى مخالفت کردید و فرمان مرا دور افکندید تا آنجا که ناچار به پذیرش شدم و به دلخواه شما تن در دادم).
«وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُخالِفینَ الْمُنابِذینَ، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَىْ هَوَاکُمْ».
در واقع شما چیزى را بر من خرده مى گیرید که بنیانگذارش خودتان بودید و بر من تحمیل کردید و حتّى مرا به قتل تهدید کردید. حال که آثار شوم حکمیت را دیده اید، مى خواهید گناهتان را به گردن دیگرى بیندازید!
سپس حضرت مى فرماید: (اینها همه به خاطر آن است که شما گروهى سبک سر هستید و کوتاه فکر) ؛«وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ(6)سُفَهَاءُ الاَْحْلاَمِ».
حضرت در پایان این سخن بار دیگر بر این حقیقت تأکید مى فرماید که این بلاهایى که دامنگیر شما شده است از سوى خود شما است و من هیچگونه دخالتى در آن نداشتم که به مبارزه با من برخاسته اید و شمشیرها را برکشیده، راهى این میدان گشته اید! مى فرماید:
(خداوند شما را خوار و ذلیل کند! من کار خلافى انجام ندادم و نمى خواستم به شما زیانى برسانم) ؛«وَ لَمْ آتِ ـ لاَأَبَالَکُمْ! ـ بُجْراً(7)وَ لاَأَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً».
آری امام (علیه السلام) در آغاز با اصل مسأله حکمیت مخالف بود و دستور ادامه جنگ را که به مراحل حسّاس و سرنوشت ساز رسیده بود صادر کرد ولى این سبک سران سفیه امام على(علیه السلام) را تهدید به مرگ و او را وادار به رها ساختن جنگ کردند و در مرحله بعد که امام (علیه السلام) بناچار تسلیم حکمیت شد، درباره شخص حَکَم نظرى داشت که اگر عمل مى شد، ماجراى رسواى ابوموسى اشعرى سفیه واقع نمى شد.
بنابراین در هر مرحله امام (علیه السلام) وظیفه خود را در مسیر پیروزى و سربلندى آنها انجام داد و آنها در هر مرحله با آن مخالفت کردند.
هنگامى که نتایج دردناک حکمیت آشکار گشت به جاى آن که خود را ملامت کنند و به پیشگاه امام (علیه السلام)بیایند و عرض توبه کنند، گناه خود را به گردن امام (علیه السلام) افکندند که «چرا قبول کردى»؟ و به دنبال آن آتش جنگ نهروان را برپا ساختند! و این است طریقه افراد سبک سر و طرز کار سفیهان کم عقل.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.