پاسخ اجمالی:
انسان همه چيز را با عقل نمى يابد، بلكه خواسته ها و يافته هاى فطرى و غريزى، قسمت مهمّى از محتواى روح او را تشكيل مى دهد. در خداشناسى نیز راه هاى بى شمارى وجود دارد، که يكی از مهم ترین راه ها، همان راه درون است. آری علاقه مذهبى از ريشه دارترين علاقه هاى انسان است که انسان به واسطه آن، ميان بر مى زند، و به جاى دانستن، مى يابد؛ و به جاى فكر كردن، مى بيند؛ و به جاى پرداختن به مقدّمات به ذى المقدّمه مى رسد؛ راهى است بسيار پرشكوه، نشاط انگيز، و آرام بخش.
پاسخ تفصیلی:
مى دانيم ادراكات عقلى فقط بخشى از محتواى روح انسان است، يعنى انسان همه چيز را با دليل عقل نمى يابد، بلكه خواسته ها و يافته هاى فطرى و غريزى، قسمت مهمّى از محتواى روح او را تشكيل مى دهد و حتى پايه بسيارى از دلايل عقلى بر همين يافته هاى فطرى قرار دارد، در حالى كه در حيوانات همه خواسته ها و يافته ها تنها از طريق غريزه صورت مى گيرد.
بنابراين كسانى كه انسان را در بعد عقلى محدود كرده اند؛ در حقيقت تمام ابعاد وجود انسان را نشناخته اند.
اتّفاقاً در مسأله خداشناسى كه راه هاى بى شمارى وجود دارد يك راه مهم همان راه درون است. در اينجا انسان به اصطلاح ميان بر مى زند، و به جاى دانستن، مى يابد؛ و به جاى فكر كردن، مى بيند؛ و به جاى پرداختن به مقدّمات به ذى المقدّمه مى رسد.
راهى است بسيار پرشكوه، نشاط انگيز، و آرام بخش.
در آيات بسيارى از قرآن مجيد، روى اين معنا تكيه شده، و بيانات جالبى آمده است.
قرآن در آيه 30 سوره روم با صراحت دين را يك مسأله فطرى مى شمرد، روى سخن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) كرده، مى فرمايد: (پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن)؛ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً».(1)
سپس در مقام تعليل، و يا تشويق نسبت به اين موضوع، مى فرمايد: (اين سرشت الهى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده)؛ «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا».(2)
از آنجا كه هماهنگى تشريع و تكوين از مسلّمات است، چرا كه نمى شود چيزى در آفرينش انسان به صورت يك امر اصيل وجود داشته باشد، و كردار و رفتارش را با آن هماهنگ نسازد، اين تعبير مى تواند دليلى بر وجوب پيروى از اصل توحيد و طرد هرگونه شرك باشد.
سپس براى تأكيد بيشتر مى افزايد: (دگرگونى در آفرينش الهى نيست)؛ «لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ».
يعنى چيزى كه در اعماق وجود انسان ريشه دوانده، همواره به صورت يك اصل ثابت باقى و برقرار خواهد بود؛ اين جمله اى است پرمعنى و اعجازآميز، چرا كه مطالعات دانشمندان امروز نشان داده كه علاقه مذهبى از ريشه دارترين علاقه هاى انسان است كه در طول تاريخ هميشه وجود داشته، و همچنان استوار خواهد ماند.
منتها از آنجا كه گروهى جاهل و بى خبر اين فطرت پاك را با شرك، آلوده ساخته؛ قرآن با ذكر «حنيفا» تأكيد بر پاك نگهداشتن آن مى كند.(3)
باز براى تأكيد بيشتر مى افزايد: (اين است آئين استوار!)؛ «ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ».
واژه «قيم» از مادّه «قيام» و استقامت به معناى ثابت و پابرجا و مستقيم است، و نيز به معناى چيزى كه برپا دارنده امر معاد و معاش انسان است نيز آمده(4).
از آنجا كه بسيارى از مردم به اين حقيقت توجّه ندارند، و لذا آلوده انواع بت پرستى مى شوند؛ در پايان آيه مى فرمايد: (ولى اكثر مردم نمى دانند)؛ «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ».
لازم به يادآورى است كه آنچه در اين آيه فطرى شمرده شده، تنها مسأله توحيد و يكتاپرستى نيست؛ بلكه دين با تمام ريشه ها و شاخ و برگش فطرى شمرده است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.