پاسخ اجمالی:
«خداجوئى» به انگيزه هاى معرفت خداوند و «خدايابى» به مسأله اثبات وجود خدا و «خداشناسى» به بحث پيرامون صفات او مى پردازد. از اين سه آنچه مشكل است خداشناسى است. صفات خدا مانند ذاتش بى نهايت است و اسماء او نيز بي شمار. يك وجود لايتناهى كمالات لايتناهى دارد. صفات خدا با آنچه ما ديده و شنيده ايم قابل مقایسه نيست؛ چرا كه صفات مخلوقين آميخته با نقص است و صفات او خالى از نقص. به اين دليل در راه شناسايى صفات خدا بايد با احتياط گام برداريم تا از خطر تشبيه و قياس در امان بمانيم.
پاسخ تفصیلی:
«خداجوئي»، «خدايابي» و «خداشناسي» سه مسأله مختلف است كه مربوط به حوزه مباحث «معرفة الله» است. خداجوئى به انگيزه هاى معرفت خداوند اشاره مى كند، و خدايابى به مسأله اثبات وجود خدا، و خداشناسى به بحث پيرامون صفات او مى پردازد. در يك تشبيه ساده، انسان ها را مى توان به تشنگانى تشبيه كرد كه در بيابانى براى رفع عطش به دنبال آب مى روند، و هنگامى كه به سرچشمه رسيدند و آن را يافتند به شناخت صفات آن آب زلال و حيات بخش مى پردازند.
خداجوئى يك امر فطرى است، كه به دلايل عقلى نيز تقويت مى شود، همان گونه كه تشنگان با انگيزه درونى و هم با استدلال به اين كه حياتشان بستگى به آب دارد به جستجوى آب مى پردازند. انسان نيز چون عاشق كمال است به جستجوى كمال مطلق مى پردازد كه همان ذات خداوند است. خدايابى نيز با دلايل روشنى كه دارد، مخصوصاً مطالعه اسرار آفرينش كار مشكل و پيچيده اى نيست. آنچه مشكل و پيچيده است، خداشناسى است؛ زيرا همان موجودات طبيعت كه بهترين راهنماى راه خدايابى هستند، ممكن است در طريق خداشناسى او را فريب دهند، و به درّه خطرناك قياس و تشبيه بكشانند.
اشاره به اين نكته نيز لازم است كه صفات خدا همچون ذات اش بى نهايت است، و اسماء او كه بيانگر آن صفات است نيز بي شمار است؛ زيرا هر اسمى از اسماءِ او روشنگر كمالى از كمالات ذات مقدّس او است. يك وجود لايتناهى كمالات او نيز لايتناهى است، و طبعاً صفات كماليه و نام هايى كه از آن حكايت مى كند بى نهايت است، ولى با اين حال قسمتى از اين اسماء و صفات جنبه ريشه اى دارد و بقيّه شاخه هايى از آن محسوب مي شود. مثلا «سميع» و «بصير»؛ (شنوا و بينا) بودن خداوند، از شاخه هاى علم او است؛ چرا كه مفهوم آن، آگاهى از شنيدنى ها و ديدني ها است؛ نه داشتن چشم و گوش. همچنين «ارحم الراحمين» و «اشدّ المعاقبين» بودن خداوند، که از شاخه هاى «حكيم» بودن او است؛ چراكه حكمت همين را اقتضا مى كند كه در يكجا رحمت بفرستد و در جاى ديگر عذاب و نقمت.
همان اندازه كه شناخت خدا و پى بردن به اصل وجود او - بخصوص از طريق مطالعه جهان هستى - آسان است پى بردن به صفات او، سخت و مشكل است؛ زيرا در مرحله خدايابى به تعداد ستارگان آسمان، برگ هاى درختان، انواع گياهان و جانداران، بلكه به تعداد سلول هاى هر گياه و جانور، و ذرّات اتم، دليل بر اصل وجود او داريم؛ امّا درباره صفات خداوند چون نخستين شرط براى پيمودن راه صحيح، همان نفى تمام صفات مخلوقات از او و ترك تشبيه او به مخلوقات است، كار به جاه هاى باريكى مى كشد. دليل آن هم روشن است. ما در دل طبيعت بزرگ شده ايم و با آن خو گرفته ايم، و هر چه ديده ايم و شنيده ايم؛ همين پديده هاى طبيعى بوده، و همين طبيعت نيز ما را در اصل شناسائى خداوند يارى كرده است. ولى به بحث صفات كه مى رسيم، هيچ يك از صفات خداوند با آنچه ما ديده ايم و شنيده ايم قابل قياس نيست؛ چرا كه صفات مخلوقين همه جا آميخته با نقص است، و صفات او خالى از هرگونه نقص و عين كمال است.
بنابراين همين طبيعت كه در راه معرفت وجودش، بهترين رهبر و يار ما بود، در راه شناخت صفات اش، رهزن و دشمن است. به همين دليل در راه شناسايى صفات خدا بايد هر چه بيشتر با احتياط گام برداريم، تا از خطر تشبيه و قياس در امان بمانيم.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.