پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه ای قبل از جنگ جمل، می فرماید: «حکومت بر شما از این کفشِ فرسوده و وصله خورده من نیز کم ارزش تر است، امّا اگر براى اقامه حق و ابطال باطل و سوق دادن جامعه به سوى سعادت و کمال بوده باشد، هدفِ مطلوب و دوست داشتنى من است». بعد، خدمات خود به اسلام در زمان پیامبر(ص) را یاد آور می شود و اشاره مى کند که امّت اسلامى، برگشت به سوى سنن جاهلى را شروع کرده و هر روز از مسیر پیغمبر و اسلام و قرآن فاصله بیشترى مى گیرد و ایشان می خواهد این رویه را در هم بشکند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال را می توان در خطبه 33 نهج البلاغه که امام علی(علیه السلام) آن را در شرایطى که یاران خود را براى خاموش کردن آتش فتنه طلحه و زبیر در بصره بسیج کرده بود، ایراد کرده است یافت.
امام (علیه السلام) از یک سو قبل از ایراد خطبه، جمله هاى تاریخى و فراموش نشدنى را به ابن عباس مى گوید، جمله هایى که از روحِ بلندِ امام علی(علیه السلام) و مقام والا و بى نظیر او در عرفان و معرفة الله حکایت مى کند، حضرت مى گوید که حکومت بر شما از این کفشِ فرسوده و وصله خورده من نیز کم ارزش تر است، اگر به حساب عشق و علاقه به مقام و حکومت باشد، امّا اگر براى اقامه حق و ابطال باطل و سوق دادن جامعه به سوى سعادت و کمال بوده باشد، هدفِ مطلوب و دوست داشتنى من است.
امام علی(علیه السلام) در بخشی از این خطبه، خدمات خود به اسلام در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را یاد آور می شود و می فرماید: (به خدا سوگند! من به دنبال این لشکر بودم و آنها را به پیشروى وامى داشتم تا گروه طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشینى کردند و حقْ ظاهر و پیروز گشت)؛ «أَمَا وَاللهِ إنْ کُنْتُ لَفِی سَاقَتِهَ(1)حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِیرِهَا».(2)
در مواردى که لشکریان تازه کارند و یا دشمن نیرومند و قوى است و احتمال عقب نشینى در آنان مى رود، فرماندهِ لشکر، بعضى از معاونان شجاع و آگاه خود را در دنبال لشکر قرار مى دهد که آنها را تشویق به پیشروى و حرکت به سوى جلو کنند و از عقب نشینى احتمالى آنها جلوگیرى کنند، در واقع لشکرهاى مهم مانند یک ناقه سوارى است که در گذرگاه هاى سخت، باید یک نفر زمام آنها را در دست بگیرد و دیگرى از پشت سر به جلو براند تا از آن گذرگاه مشکل به سلامت بگذرد. گویا سخن امام در اینجا، اشاره به همین نکته باشد که پیامبر این وظیفه را بر عهده من گذارده بود که لشکر تازه کار اسلام را در برابر انبوه مشکلات و خطراتى که در پیش دارند به جلو برانم. یا این که اشاره به این است که من و پیامبر، هر دو در پشت سر این لشکر قرار داشتیم و آنها را به پیش مى راندیم به قرینه جمله «فَساقَ النّاس».
در هر حال همه اینها اشاره دارد به عصر قیام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و نقش بسیار مهمى که على(علیه السلام) در پیروزى لشکر اسلام بر کفر داشت.
و حضرت براى این که اثبات کند که وظیفه خود را به خوبى انجام داد، مى فرماید: (من در انجام این وظیفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادم) ؛«مَا عَجَزْتُ وَ لاَجَبُنْتُ».
بدیهى است که عقب نشینى یا به خاطر عجز و ناتوانى است و یا ترس و وحشت در عین داشتن قدرت، و هنگامى که امام مى فرماید: «نه عاجز و ناتوان شدم و نه ترسیدم»، اشاره به این مى کند که هیچ یک از عوامل ضعف و ناتوانى در من نبود.
سپس حضرت این مقدمه را به ذى المقدّمه اى که هدف نهایى امام را تشکیل مى دهد، مربوط مى سازد و مى فرماید: (هم اکنون مسیر من [در حرکت به سوى میدان جنگ جمل] نیز به سوى همان هدف است) ؛«وَ إِنَّ مَسِیرِی هذَا لِمثْلِهَا».
آرى، امام در این بیان اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن این که امّت اسلامى در آن زمان برگشت به سوى افکار و برنامه ها و سنن جاهلى را شروع کرده بود و هر روز از مسیر پیغمبر و اسلام و قرآن فاصله بیشترى مى گرفت که یک نمونه آن، حرکت ظالمانه آتش افروزان جنگ جمل براى کسب قدرت، همراه با شکستن بیعت و ریختن خون مسلمانان است.
امام مى خواست این عقب گرد به سوى جاهلیت را در هم بشکند و باز، رسالت تاریخى خود را در حمایت از انقلاب اسلام، تجدید کند.
به همین دلیل در دنباله این سخن مى افزاید: (به خدا سوگند! من باطل را مى شکافم تا حق از پهلوى آن خارج گردد) ؛«فَلاََنْقُبَنَّ(3)الْبَاطِلَ حَتّى یَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ».
به تعبیر دیگر، باطل همیشه سعى دارد تا پوششى بر روى حق بیفکند و آن را مخفى و مکتوم سازد.
هنگامى که پرده هاى باطل شکافته شد، نور حق و جلوه واقعیّت، براى همگان آشکار مى گردد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.