پاسخ اجمالی:
منزوى شدن اهل بیت(ع) سبب شد که غاصبین، آنچه از فضایل در شأن آنها بود، و طبعاً شایستگى و اولویت آنها را براى مسأله خلافت اثبات مى کرد، سانسور کنند. زیرا ذکر این مناقب، سؤال انگیز بود که؛ پس چرا دیگران پیشى گرفتند؟! آنها نه فقط به محو فضایل اهل بیت(ع) کوشیدند، که براى اثبات فضیلت دیگران به جعل و نشر اکاذیب نیز پرداختند، حتى بعضى از صحابه را براى این کار خریدند. گفتن فضایل اهل بیت(ع) در منابر و مجالس ممنوع شناخته شده و بدترین مجازات ها را درباره گویندگان فضائل اهل بیت(ع) داشتند.
پاسخ تفصیلی:
بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) طوفان عجیبى در جامعه اسلامى بر سر مسأله خلافت در گرفت، طوفانى که نتیجه آن تغییر محور خلافت از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى افراد دیگرى بود، آنها که از سوى خدا به عنوان جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) معرفى شده بودند کنار زده شدند، و دیگران جاى آنها را گرفتند.
منزوى شدن اهل بیت(علیهم السلام) سبب شد که مقامات حاکم آنچه از فضایل و مناقب در شأن آنها بود، و طبعاً شایستگى و اولویت آنها را براى مسأله خلافت اثبات مى کرد، سانسور کنند؛ زیرا ذکر این مناقب و فضایل براى همه سؤال انگیز بود که اگر آنها داراى چنین مقاماتى بوده اند پس چرا دیگران پیشى گرفتند؟!
چرا ما کسانى را که خدا و پیامبرش مقدم داشته اند، مقدم نداریم؟
آخر چرا مردم مسلمان از این فیض بزرگ محروم بمانند؟
چرا... و چرا؟
و لذا سانسور کردن این فضایل جزئى از حرکت سیاسى آنها بود.
و این مسأله در زمان حکومت بنى امیّه و بنى عباس بسیار اوج رفت، تا آن جا که تیغ هاى سانسور، نه مخفیانه و مرموز، که آشکارا و برملا به کار افتاد، و نه فقط به محو فضایل اهل بیت(علیهم السلام) کوشیدند،(1) که براى اثبات فضیلت دیگران به جعل و نشر اکاذیب نیز پرداختند،(2) حتى بعضى از صحابه ـ یا شبه صحابه ـ را براى این کار خریدند، و بهاى سنگینى براى آن پرداختند.
تا آن جا که درباره بعضى از آنها مانند «سمرة بن جندب» مى خوانیم: معاویه مبلغ یکصد هزار درهم به او داد تا این دروغ بزرگ را جعل کند که آیه :
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»؛(3)
(و از مردم کسانى هستند که گفتار آنان در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود [در ظاهر، اظهار محبت شدید مى کنند] و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى گیرند [این در حالى است که] آنان سرسخت ترین دشمنانند).
درباره علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) نازل شده!(4) و آیه:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛(5) (بعضى از مردم [با ایمان و فداکار، همچون على(علیه السلام) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله)] جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است).
درباره «ابن ملجم» نازل شده است!(6)
ولى او به این مبلغ راضى نشد، و معاویه همچنان بر آن افزود تا چهارصد هزار درهم شد و قبول کرد.
به این ترتیب گفتن فضایل اهل بیت(علیهم السلام) در منابر و مجالس ممنوع شناخته شد، و نظام حاکم ذکر آنها را یک جرم بزرگ سیاسى محسوب مى کرد، و هر کس بر خلاف نظر آنها در این راه گام بر مى داشت مغضوب مى گشت، یا به سیاه چال زندانش مى افکندند، یا زبانش را از کامش بیرون مى کشیدند، و یا بر چوبه دار آویزان مى ساختند.
تا آن جا که وقتى معاویه به مدینه آمد صریحاً ابن عباس صحابى و مفسر معروف را که در میان جامعه اسلامى موقعیت خاصى داشت از ذکر فضایل امیرمؤمنان على(علیه السلام) برحذر داشت.
ابن عباس گفت : تو مانع قرائت قرآن مى شوى؟
یعنى من آیاتى را مى خوانم که در شأن على(علیه السلام) وارد شده است.
گفت: قرآن بخوان ولى آن را تفسیر مکن!(7)
در چنین شرایطى خصوصاً با توجه به این که «وسائل ارتباط جمعى» در آن زمان تقریباً منحصر به همین منابر و خطبه هاى نماز جمعه بود مى بایست همه این فضایل محو شده باشد.
ولى عجیب این است که فضایل و مناقب و مقامات اهل بیت(علیهم السلام) در چنان جوّ خفقان بارى نه تنها از بین نرفت، بلکه کتاب هاى دوست و دشمن را پر کرد، و از همه شگفت آورتر این که در میان اسناد و مدارک این فضایل به اعترافات صریحى در این زمینه، از افرادى همچون معاویه و عمروعاص و یا بعضى از خلفاى پیشین، برخورد مى کنیم که در صفحات تواریخى که به دست مورخان خود آنها نگاشته شده، ثبت است! و این نیست مگر مشیت و اراده الهى و یک اعجاز بزرگ از اهل بیت عصمت(علیهم السلام).
محو کنندگان فضایل اهل بیت(علیهم السلام) به قدرى در این راه تعصب به خرج داده اند که نه فقط شخص امیرمؤمنان على(علیه السلام) و فرزندانش در لیست سیاه آن سیاه دلان قرار مى گرفت، و تا آن جا که مى توانستند در متزلزل ساختن موقعیت اجتماعى آنها کوشش کردند، بلکه هر کس به نوعى با آنها ارتباط داشت نیز از این حملات کینه توزانه مصون و محفوظ نماند.
چرا گروهى این همه اصرار دارند که آن همه شواهد تاریخى و آثارى که از ایمان ابوطالب عمو و حامى پیغمبر اکرم
(صلى الله علیه وآله) در دست است بگویند او کافر و مشرک از دنیا رفته؟! و نزول آیه شریفه: «وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْئَوْنَ عَنْهُ»(8).
؛ (آنها دیگران را از آن باز مى دارند و خود از آن دورى مى کنند). را درباره ابوطالب بدانند؟(9)
جز این که او پدر بزرگوار امیرمؤمنان على(علیه السلام) بود.
چرا اصرار دارند ابوذر غفارى آن مرد بزرگ و شجاع را «اشتراکى مذهب» معرفى کنند، و در کتاب هاى خود او را به داشتن عقاید اشتراکى متهم سازند؟
جز این که او از یاران خاص على(علیه السلام) و از معترضان به خلیفه سوّم در مورد حیف و میل بیت المال بود.
شگفت انگیزتر این که حذف و سانسور فضایل اهل بیت(علیهم السلام) منحصر به قرون نخستین اسلام، و عصر خلفاى بنى امیّه و بنى عباس نبود، در عصر حاضر که به اصطلاح «عصر تحقیق و بررسى دقیق مسائل تاریخى» است، و معمولا کتاب هاى اسلامى چاپ و در کشورها و بلاد مختلف منتشر مى گردد، و هرگونه تغییر و تحریف و سانسور مطالب موجب رسوایى بزرگى است، باز جمعى از «محققان متعصّب»! - اگر تحقیق با تعصب قابل جمع باشد - دست از گرایش هاى اموى و عباسى بر نداشته، و هنوز هم به سانسور و تغییر و تحریف مشغولند که مرحوم علامه امینى آن مرد محقق و متتبع بزرگ اسلام نمونه هایى از آن را در کتاب خود «الغدیر» آورده است که مثلا چگونه «طبرى» مورخ معروف در تاریخ خود مطلبى را که مربوط به داستان «یوم الدار» آیه شریفه: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الاَقْرَبِینَ» (10) و اعلام آمادگى از سوى على(علیه السلام) براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اعلام وصىّ و وزیر بودن او از سوى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است، تحریف کرده، و از آن بدتر تحریف «محمد حسنین هیکل» است که در تاریخ خود در یک چاپ حدیث را نقل کرده و در چاپ دیگر قسمت مهمى را به کلى ساقط کرده است!(11).(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.