پاسخ اجمالی:
حقيقت توبه، بازگشت از نافرمانى خدا به سوى اطاعت اوست، كه ناشى از پشيمانى فرد نسبت به اعمال گذشته مى باشد. برای خروج از حالت گناه، فرد باید مراحلی را طی کند و وظایفی را انجام دهد، تا توبه حقیقی داشته باشد، يعنى تا آنجا كه در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خويش و افراد و جامعه برچيند. لذا می بینیم قرآن مجيد عبارت «...تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اصْلَحُوا» را بیان می کند و اصلاح نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است.
پاسخ تفصیلی:
حقيقت توبه، بازگشت از نافرمانى خدا به سوى اطاعت اوست، كه ناشى از پشيمانى و ندامت فرد نسبت به اعمال گذشته مى باشد. برای خروج از حالت گناه، فرد باید مراحلی را طی کند و وظایفی را انجام دهد، تا توبه حقیقی داشته باشد، یعنی در حقیقت باید توبه اش دارای شرایط و ارکانی باشد. این امور را می توان طی سه مرحله بیان کرد:
1. ندامت و پشیمانی: اولین مرحله، همان حالت پشیمانی است که لازم است در فرد ایجاد شود تا دست از گناه بکشد.
2. عزم بر ترک گناه برای همیشه.
3. اصلاح یا همان جبران مافات با عمل صالح
اصلاح یا جبران مافات يعنى: تا آنجا كه در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خويش و افراد و جامعه برچيند. لذا می بینیم در قرآن مجيد در آيات بسيارى، (1) توبه با اصلاح و جبران همراه آمده است. مثلاً در سوره نحل به صورت يك قانون كلّى در همه گناهان می فرماید: «ثَّم انَّ رَبَّكَ للَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اصْلَحُوا انَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لغَفُورٌ رحيمٌ»(2)؛ (امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت بدى كرده اند و سپس توبه نموده و در مقام جبران بر آمده اند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است).
دو مرحله اول در توبه از تمام گناهان بدون تفاوت جاریست، ولی مرحله سوم که اصلاح می باشد، اولاً در تمام گناهان جاری نیست و ثانیاً نسبت به گناهان مختلف متفاوت است.
اصلاح نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است و چون در قرآن به صورت مطلق آمده است، هرگونه جبران مافاتی را نسبت به گناهان مختلف شامل مى شود، از جمله:
1- شخص توبه كار بايد حقوقى را كه از مردم پايمال كرده است به آنها باز گرداند؛ اگر در حيات هستند به خودشان، و اگر از دنيا رفته اند به وارثان آنها برساند.
2- اگر حيثيّت كسى را به خاطر غيبت كردن يا اهانت لكه دار كرده باشد بايد از او حلالیت بطلبد، و اگر از دنيا رفته است به تلافى حيثيّت بر باد رفته، كار خير براى او انجام دهد تا روح او راضى گردد.
3- اگر عباداتى از او فوت شد، قضا نمايد. و اگر كفّاره دارد (مانند ترك روزه عمدی و شكستن عهد و نذر) كفّاره آن را بدهد.
4- اگر گناه او عملى بوده كه سبب گمراهى ديگران شده مانند تبليغات سوء؛ بدعت گذارى در دين خدا، خواه از طريق بيان و سخن باشد يا از طريق كتابت و نوشته ها اصلاح و جبران آن در صورتى حاصل مى شود كه تمام افرادى را كه به خاطر عمل او به انحراف كشيده شده اند تا آنجا كه توان و قدرت دارد باز گرداند.
5- اگر يك نفر در ملأ عام يا از طريق مطبوعات و وسائل ارتباط جمعى و نوشتن كتابها و مقالات مردم را به گمراهى بكشاند، باید از همان راه ها اقدام به رفع انحراف نماید.
6- اگر در حضور جمعيّت و ملأ عام، افرادى را به دروغ گويى و بى عفّتى و امثال اين امور متّهم ساخته، باید در ملأ عام سخنان خود را باز پس بگيرد و استغفار تنها کافی نیست.
در حديث معتبرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه از حضرتش سؤال كردند: آيا كسى كه حدّ الهى بر او جارى شد اگر توبه كند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «اذا تابَ وَ تَوبَتُهُ انْ يَرْجعَ مِمَّا قالَ وَ يُكَذِّبَ نَفْسَهُ عِنْدَ الْإِمامِ وَ عِنْدَ الْمُسْلِمينَ، فَاذا فَعَلَ فَانَّ عَلَى الْإِمامِ انْ يَقْبَلَ شَهادَتَهُ بَعْدَ ذَلِكَ»؛ ([آرى] هنگامى كه توبه كند و توبه اش به اين است كه از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و نزد مسلمين حاضر شود و سخنان خود را تكذيب كند، هنگامى كه چنين كند بر امام لازم است كه شهادت او را بپذيرد [و توبه اش قبول است]). (3)
در حديث ديگرى مى خوانيم: «اوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الى نَبِىٍّ مِنْ الْانبِياءِ قُلْ لِفُلانِ وَعِزَّتِى لَوْ دَعَوْتَنى حَتّى تَنْقَطِعَ اوْصالُكَ، ما اسْتَجِيبُ لَكَ، حَتّى تَرُدَّ مَنْ ماتَ الى مادَعَوْتَهُ الَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْهُ»؛ (خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد كه به فلان شخص بگو: به عزّتم سوگند اگر آن قدر مرا بخوانى كه بندهاى تو از هم جدا شود، دعوت دعاى تو را اجابت نمى كنم [و توبه ات را نمى پذيرم]، تا كسانى را كه به خاطر دعوت تو منحرف شده اند و از دنيا رفته اند زنده كنى و از راه خطا باز گردند!). (4)
اين حديث به خوبى نشان مى دهد كه مسأله اصلاح و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بيشتر جنبه صورى يا مقطعى خواهد داشت.
7- با توجّه به اينكه گناه، قلب را تاريك مى سازد بايد آنقدر اطاعت و بندگى كند تا ظلمت دل را با نور اطاعت برطرف سازد، این نیز نوعی اصلاح است که باید نسبت به قلب خود انجام دهد.
جامعترين سخن درباره تفسير معنى اصلاح همان چيزى است كه در كلمات قصار اميرمؤمنان على عليه السلام در نهج البلاغه در شرح استغفار به معنى جامع و كامل آمده است.
كسى در محضر آن حضرت گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»، گويى امام از طرز سخن او و يا سوابق و لواحق اعمالش مى دانست كه اين استغفار جنبه صورى دارد و نه واقعى، به همين جهت از اين استغفار بر آشفت و فرمود:
«ثَكِلَتْكَ امُّكَ اتَدْرى مَا الْاسْتِغْفارُ؟ الْاسْتِغْفارُ درَجَةُ الْعِلِّيِّيْنَ»؛ (مادرت بر عزاى تو بگريد، آيا مى دانى استغفار چيست؟ استغفار مقام بلند مرتبگان است!).
سپس افزود: «وَهُوَ اسمٌ واقِعٌ عَلى سِتَّةِ مَعانٍ»؛ (استغفار يك كلمه است امّا شش معنى [و مرحله] دارد).
1. «اوَّلُها النَّدَمُ عَلى ما مَضى»؛ (نخست، پشيمانى از گذشته است).
2. «وَالثَّانى الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَودِ الَيْهِ ابَداً»؛ (دوم، تصميم بر ترك آن براى هميشه است).
3. «وَ الثَّالِثُ انْ تُوءَدِّىَ الَى الْمَخْلُوقينَ حُقُوقَهُمْ حَتّى تَلْقَى اللَّهَ امْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ»؛ (سوم اين كه حقوقى را كه از مردم ضايع كرده اى به آنها باز گردانى، به گونه اى كه هنگام ملاقات پروردگار حقّ كسى بر تو نباشد).
4. «وَ الرَّابِعُ انْ تَعْمِدَ الَى كُلِّ فَرِيْضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَها فَتُؤَدِّىَ حَقَّها»؛ (چهارم اين كه هر واجبى كه از تو فوت شده حقّ آن را به جا آورى [و قضا يا كفّاره آن را انجام دهى]).
5. «وَ الْخامِسُ انْ تَعْمِدَ الَى اللَّحْمِ الذَّى نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيْبَهُ بِالْأَحْزانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَيَنْشَأَ بَيْنَهُما لَحْمٌ جَدِيدٌ»؛ (پنجم اين كه گوشتهايى كه به واسطه حرام بر اندامت روئيده، با اندوه بر گناه آب كنى، تا چيزى از آن باقى نماند، و گوشت تازه به جاى آن برويد).
6. «وَالسَّادِسُ انْ تُذِيقَ الْجِسْمَ الَم الَطَّاعَةِ كَما أذَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذلِكَ تَقُولُ اسْتَغْفِرُ اللَّهَ»؛ (ششم آن كه به همان اندازه كه لذّت و شيرينى گناه را چشيده اى درد و رنج طاعت را نيز بچشى، و پس از طىّ اين مراحل بگو استغفر اللّه!). (5)
همين معنى در روايت ديگرى از كميل بن زياد از اميرمؤمنان على عليه السلام نیز نقل شده است. (6)
ممكن است گفته شود: اگر توبه اين است كه اميرمؤمنان على عليه السلام در اين حديث بيان فرموده، كمتر توبه كارى مى توان پيدا كرد.
ولى بايد توجّه داشت كه بعضى از شرايط شش گانه بالا شرط توبه كامل است، مانند شرط پنجم و ششم، امّا چهار شرط ديگر، جزء شرايط واجب و لازم است. و به تعبير بعضى از محققّان، قسمت اوّل و دوم از اركان توبه است، و قسمت سوم و چهارم از شرايط لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرايط كمال است.
آخرين سخن این كه امام باقر عليه السلام درباره افرادی که در برابر انبوه گناهان تنها به ذكر استغفار قناعت مى كنند - بى آنكه اركان و شرايط آن را تحصيل نمايند - می فرمایند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، وَ الْمُقيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِءُ»(7)؛ (كسى كه از گناه خويش توبه [كامل و جامع الشّرايط] كند، مانند كسى است كه گناهى از او سر نزده، امّا كسى كه گناه را ادامه مى دهد در حالى كه از آن استغفار مى كند، مانند كسى است كه استهزاء مى نمايد).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.