پاسخ اجمالی:
«حروف حی» ساخته باب است و طبق حساب حروف، مساوی است با 18 و این اشخاص که اولین یاران باب بودند عبارتند از: 1 و 2 - ملا حسین و محمد حسن بشرویه ای. 3- محمد باقر. 4- ملا علی بسطامی. 5- ملاخدابخش قوچانی. 6- ملاحسن بجستانی. 7- سیدحسین یزدی. 8-سیداحمد یزدی. 9- محمد علی یزدی. 10- میرزا محمد روضه خوان یزدی. 11-ملاجلیل ارومی. 12- ملایوسف اردبیلی. 13- ملا احمد مراغی. 14- میرزا محمد علی قزوینی. 15- میرزا هادی پسر عبدالوهاب قزوینی. 16- ملا باقر تبریزی. 17- قرة العین. 18- ملا محمد علی بار فروشی.
پاسخ تفصیلی:
اوّلین کسی که به "باب" ایمان آورد، کسی بود به نام "ملا حسین بشرویه ای"؛ کسی که جانشینی او را به بقیه شاگردان اعلام کرد و لقب "اول من آمن" را گرفت. به تدریج 17 نفر دیگر، به باب ایمان آوردند؛ آخرین آنها ملا محمد علی بار فروشی ملقب به "قدوس" بود که " آخرمن آمن" را لقب گرفت و مجموعا 18 نفر شدند.
اصطلاح حروف حی، ساخته "سید باب" است و طبق بازی اعداد و حساب حروف که در نزد باب و پیروانش اهمیت فراوانی دارد، مساوی است با 18 (ح = 8 + ی =10 ) و این اشخاص عبارتند از:
_ملاحسین بشرویه: که از شاگردان "سیّد کاظم رشتی" بود و در به ثمر نشستن باب نقش زیادی را در میان شاگردان دیگر ایفا کرد. و درنهایت در یکی از جنگهای قلعه طبرسی، به تیر تفنگ "عباسقلی خان لاریجانی" و "کریم خان اشرفی" به خاک هلاکت افتاد.
_محمد حسن بشرویه: نیز در شیخ طبرسی بود و پس از هلاک "ملاحسین"، سمت ریاست جنگی بابیه، و لقب ساختگی "سیّد الشهدا" و "عمامه سبز" او را به ارث برد و در قلعه به قتل رسید .او و برادرش، زن نگرفتند و اولادی نداشتند.
_محمد باقر: پسر خال (دائی) ملا حسین و همیشه همراه او بود. به وسیله "ملا حسین" به فرقه باب آلوده شد، و در حرکت به مازندران نیز حضورداشت و در آن سفر کشته شد.
_ ملا علی بسطامی: از شاگردان "سید کاظم رشتی" بود و کمی بعد از "ملا حسین" به شیراز رسید و وقتی "سید علی محمد"، مریدان اولیه خود را برای تبلیغ به اطراف فرستاد، "ملا علی" به طرف عراق عرب رفت و در آنجا به مناسبت اقوال و افعال کفرآمیزش، که از حدود قانون مقدس اسلام خارج بود، به زندان افتاد و شش ماه در آنجا بود، و بالاخره معلوم نشد که سرنوشتش چه شد. گویا در حین انتقال از بغداد به استانبول بیمار شد و درگذشت و یا گماشتگان دولت عثمانی سر به نیستش کردند.
_ ملاخدابخش قوچانی: که بعدها به نام "ملا علی" معروف شد.
_ ملاحسن بجستانی: که از سایرین عاقل تر و سعادتمند بود؛ زیرا به زودی از باب برگشت و توبه نمود.(1)
_ سیدحسین یزدی: او منشی و نویسنده باب بود و در زندان "ماکو" و "چهریق"، همه جا باب را همراهی کرد . اما در تبریز، به روی باب تف انداخت و توبه کرد و از مرگ نجات یافت . ولی بار دیگر درتهران، در سوء قصد به ناصرالدین شاه در شوال 1268 همراه بابیان دستگیر شد و به قتل رسید. پدر او هم به نام "سیداحمد"، بابی بود و برادر او "محمد علی" در قلعه طبرسی، گلوله توپ سر او را از بدن جدا نمود.
_ میرزامحمد روضه خوان یزدی: بعدها، از ترس، خود را شیخی معرفی کرد و با خاندان "حاج محمد کریم خان" وصلت نمود.
_ ملاجلیل ارومی: در قلعه شیخ طبرسی بود و همانجا کشته شد.
_ ملایوسف اردبیلی: وی برای تبلیغ بساط باب، به کرمان رفت؛ ولی مواجه با مقاومت شدید مرحوم "حاجی محمدکریم خان" شد و کاری از پیش نبرد و از آن پس در شهرهای مختلف، مشغول تبلیغ گردید. تا اینکه قضیه قلعه شیخ طبرسی پیش آمد و وی بدان جا رفت . اما گرفتار لشکر اسلام شد و آنان چون وی را می شناختند، محبوسش داشتند . ولی درآن شب شوم، که قوای "ملا حسین" بر لشکر اسلام شبیخون زدند، آزاد شد و به قلعه رفت. اما سرانجام کشته شد.
_ ملا احمد مراغی: او نیز از مقتولین بابیه در قلعه و در ابتدا از شاگردان "سید رشتی" بود.
_ میرزا محمد علی قزوینی: او فرزند "حاج عبدالوهاب قزوینی" (از مریدان شیخ احمد احسائی)، و از اوّلین کسانی که از جاده حقیقت منحرف شده، و در دام شیادان افتاده است . او شوهر خواهر "قرّة العین" بود و در نهایت در قلعه شیخ طبرسی کشته شد.
_ میرزا هادی: پسر "عبدالوهاب قزوینی"، برادر بزرگ "میرزامحمدعلی" است . وی در جنگ و جدال وارد نشد و سال ها در قزوین بود.
_ ملا باقر تبریزی: مأمور تبلیغ در ایران و عراق بود و عمری طولانی داشت.
_ طاهره: معروف به قرة العین که زندگانی و حیات بسیار پر شر و شوری داشت، و در جریان توطئه سوء قصد ناصرالدین شاه دستگیر و کشته شد و او تنها کسی از حروف حی است، که "سید باب" را ندید.
_ قدوس: نامش "محمد علی بارفروش" است. وی بی نهایت مورد احترام بابیّه اوّلیّه بود؛ به طوری که "حاجی میرزا جانی"، مقام او را از باب هم برتر و والاتر شمرده است . وی بسیار جوان و از شاگردان "سیّد کاظم رشتی" بوده و در هنگام گرویدن به باب بیست و هفت سال داشته . باب، پس از فرستادن اتباع خود به قصد تبلیغ به اطراف، خود تنها با او به سفر رفت . در بازگشت از این سفر نه ماهه بود، که "قدوس" با دو نفر دیگر، توسط حکمران شیراز در شهر گردانده شدند و او بود که به کرمان، برای تبلیغ "حاجی کریم خان" رفت و در وقایع "بدشت" و "خراسان" و "مازندران" خمیر مایه فتنه بود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.