پاسخ اجمالی:
بَدَشت محلی است نزدیک شاهرود که در آن زمان، محل رفت و آمد مسافران و کاروانیان مازندران و خراسان و تهران بوده است. در این دشت، میرزا حسینعلی با دستیاری و همکاری محمد علی بار فروشی و زنی به نام قرة العین، بیست و دو روز حدود هشتاد نفر از بابیان را دور هم جمع و میزبانی کرد. اجتماع بدشت برای دو منظور بود: یکی قشون کشی و نجات باب از زندان ماکو و دیگری تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلان جدائی و مخالفت صریح با دیانت اسلام.
پاسخ تفصیلی:
بَدَشت محلی است نزدیک شاهرود. اجتماع بدشت برای دو منظور بود: یکی نجات "باب" از زندان "ماکو" و دیگری تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلام جدائی و مخالفت صریح با دیانت اسلام.
طراح و گرداننده اصلی این اجتماع "میرزا حسینعلی" با دستیاری و همکاری "محمد علی بار فروشی" و "قرة العین" بود. میعاد گاه، محلی به نام بدشت تعیین گردید.
بدشت در آن زمان، محل رفت و آمد مسافران و کاروانیان مازندران و خراسان و تهران بوده است؛ در این دشت، میرزا حسینعلی بیست و دو روز حدود هشتاد نفر از بابیان را میزبانی کرد و کمیته سه نفری دو جوان تازه به بلوغ رسیده: میرزا حسینعلی و محمد علی بار فروشی و یک زن زیبا و بی پرده، قرة العین، شب ها به پنهان و خلوت، شور و بحث می کردند و صبح ها نتایج آن را به صورت فرامینی بر سر بابیان می کوبیدند. خلوتشان را در شب، که ظن همگان را بر انگیخته بود، با اعطای القابی به یکدیگر، که محمدعلی بارفروشی، "قدوس" است و طاهره، "قرة العین" است، میرزا حسینعلی "بهاء الله" است... پوششی بر ظنّ ها انداخته و مملوک ترین آدم های غفلت کرده، در انتظار صدور اوامر الهی می نشستند، تا این سه نفر جوان خوش خط و خال، صبحگاهان آیات صادره را بر آنان بخوانند! بابیان و طراحان بدشت، از این توقف و میعاد، سه نتیجه بدست آوردند:
1 - بهره از سفره ی گسترده قرة العین و حظ دو جوان از یک زن و یک زن از دو جوان.
میرزا حسینعلی در بیان معنی« غضوا ابصارکم » به نقل "تلخیص تاریخ نبیل زرندی" می گوید:« ما یک روز ناخوش شدیم ( در دشت بدشت ) و در بستر خوابیدیم، جناب طاهره پیغام داده بود که از ما ملاقات کند، ما متحیر ماندیم که چه جواب بدهیم، ناگهان دیدم طاهره بدون حجاب به صورت گشاده از در وارد شد و جلو ما ایستاد ».(1)
2 - بر این اساس و زمینه ها و در حالی که علی محمد شیرازی، تنها مدعی بابیت حضرت امام حجة بن الحسن العسکری ( علیه السلام ) را در سر داشت و از این رو به تصریح عبدالحسین آواره در کتاب "کواکب الدریه" و عباس افندی در کتاب "تذکرة الوفا"، جمیع بابیان در دشت بدشت، نماز جماعت می خواندند و میرزا حسینعلی به پیشنمازی و بابیان اقتداء به او...
3_ نتیجه تصمیمات بزرگان بابیه در بدشت، این شد که به هر قیمتی هست، "باب" را از "ماکو" برهانند و ترتیب کار را چنین نهادند که مبلغینی به اطراف بفرستند، تا کلیه مؤمنین به "باب" را تشویق به مسافرت به "ماکو" نمایند و پس از آن که اجتماع به اندازه کافی قدرت یافت، از شاه درخواست عفو "باب" را بنمایند. اگرشاه مخالفت کرد، با حمله به سرباز خانه و قراولان، سیدعلی محمد را از زندان خارج کنند و در مقابل دولت بایستند و چنانچه دولت سخت گرفت و نتوانستند ایستادگی نمایند، به خاک روسیه پناه برند.(2) دراخذ این تصمیم "قرة العین" بیش از دیگران اصرار داشت و این پیشنهاد اثر فکری او بود که به کمک فصاحت و شور مخصوصی، به سایرین قبولاند.
اما موضوع دوّم (اعلان جدائی از اسلام) به این سادگی نبود. قرة العین، عاشق رهائی از قید و بند، این فکر را در کمیته سه نفری القاء کرده بود که شریعت اسلام را نسخ کنند و اعلان نسخ شریعت اسلام را خود به اطلاع بابیان سجّاده دار و سجده کننده برساند.
میرزا حسینعلی خود را به تمارض زد و روابط قدوس و طاهره خانم مقداری شکر آب گردید.
ولی اعلام بی تکلیفی و انحلال همه ی عقاید اسلامی، شوری بود که تمامی وجود این زن جوان و جمیله را فرا گرفته بود. از این روی برحسب ظاهر، علی رغم تمایل و خواست میرزا حسینعلی و میرزا محمد علی بار فروشی (قدوس)، آرایشی تمام کرد، سر را برهنه، لباس فاخر و جذاب پوشید و به تصریح "تلخیص تاریخ نبیل زرندی" قامت پریوش خود را در برابر دید و تماشای همگان نهاد.(3)
به این صورت که ابتداء در پس پرده ای بنشست و لب به سخن گشود: «ای اصحاب! این روزگار از ایام فترت شمرده می شود؛ امروز تکالیف شرعیه یکباره ساقط است و این صوم و صلوة... کاری بیهوده است. آنگاه که میرزا علی باب اقالیم سبعه را فرو گیرد و این ادیان مختلف را یکی کند، تازه شریعت خواهد آورد و قرآن خویش را در میان امت ودیعتی خواهد نهاد. هرتکلیف که از نو بیاورد، بر خلق روی زمین واجب خواهد گشت. پس، زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را در مضاجعت طریق مشارکت بسپارید و در اموال یکدیگر شریک و سهیم باشید که در این امور، شما را عقابی و عذابی نخواهد بود...»(4)
درمیان همین بحث پرحرارت، به اشاره قرة العین، پرده به یک سوافتاد و قرة العین همچون زنان پریروی افسانه ای، در برابر کسانی که منتظر همه چیز بودند جز این منظره، ظاهر شد. اثر این عمل شدید بود؛ چون عده ای دستان خود را بر صورت گرفته، صدا به اعتراض برداشتند و عده ای ازآن محل فرار کردند و تنها چند نفری خیره خیره به حسن و جمال وی نظر دوخته بودند. قرةالعین برای جلب قلوب، چند قدمی در میان صفوف آنان رفت ولی این کار نتیجه ای نداد و بالاخره میرزا حسینعلی عبای خود را بردوش او انداخته وی را از صحنه بیرون برد.(5)
عبد البهاء در "مکاتیب" مى نویسد:
«و جناب طاهره جمله ی اِنّى اَنَا الله (من همان خدا هستم) را در بدشت تا عنان آسمان به اعلى النّدا بلند نمود و همچنین بعضى احبّاء در بدشت.»(6)
کار افتضاح به جایى رسید که فاضل مازندرانى در کتاب "ظهور الحق"مى نویسد: «ملا حسین بشرویه اى (از نخستین پیروان باب)، که حلقه اخلاص حضرت قدوس (محمد على بابلى) در گوش داشت، در بدشت حاضر نبود، همین که واقعات مذکوره به سمعش رسید، گفت: «اگر من در بدشت بودم اصحاب آنجا را با شمشیر کیفر مى نمودم.»(7)
سرانجام پس از پایان واقعه بدشت، حسینعلى بهاء با قرة العین و خادمه وى به نور مازندران عزیمت کردند.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.