پاسخ اجمالی:
عمربن عبدالعزیز كه مواجه با وضع پريشان مردم و تنفر شديد آنها از دستگاه خلافت بنى اميه بود، از آغاز كار، در مقام دل جويى از محرومان و ستمديدگان برآمد و طى بخشنامه اى استانداران را به اختصاص هرچه زودتر سهم بیت المال به حجاج و ممانعت از اجرای مجازات ها پیش از مشورت با حکومت مرکزی کرد. از کارهای دیگر وی پس گرفتن اموال بیت المال از بنی امیه بود. این اقدام، بر بنى اميه گران آمد و بر ضد او تحريكاتى نمودند. البته قابل ذکر است که همه این کارها برای کاهش خشم مردم و تقویت حکومت بنی امیه بوده است.
پاسخ تفصیلی:
پس از مرگ سليمان، هنگامى كه خلافت عمربن عبدالعزيز در مسجد اعلام شد، حاضران از اين انتخاب استقبال نموده با وى بيعت كردند.(1)
عمر بن عبدالعزيز كه مواجه با وضع پريشان توده ها و شاهد امواج خشم و تنفر شديد مردم از دستگاه خلافت بنى اميه بود، از آغاز كار، در مقام دل جويى از محرومان و ستمديدگان برآمد و طى بخشنامه اى به استانداران و نمايندگان حكومت مركزى در ايالات مختلف چنين نوشت:
«مردم دچار فشار و سختى و دستخوش ظلم و ستم گشته اند و آيين الهى در ميان آنها وارونه اجرا شده است. زمامداران و فرمانروايان ستمگر گذشته، با مقررات و بدعت هايى كه اجرا نموده اند، كمتر در صدد اجراى حق و رفتار ملايم و عمل نيك بوده و جان مردم را به لب رسانده اند. اينك بايد گذشته ها جبران گردد و اين گونه اعمال متوقف شود.
از اين پس هر كس عازم حج باشد، بايد مقررى او را از بيت المال زودتر بپردازيد تا رهسپار سفر شود، هيچ يك از شما حق نداريد پيش از مشاوره با من، كسى را كيفر كنيد، دست كسى را ببريد يا احدى را به دار بياويزيد.»(2)
علاوه بر اين، عمر بن عبدالعزيز پس از استقرار حكومت خود، اسب ها و مركب هاى دربار خلافت را به مزايده علنى گذاشت و پول آنها را به صندوق بيت المال ريخت و به همسر خود «فاطمه»، دختر عبدالملك، دستور داد تمام جواهرات و اموال و هداياى گران بهايى را كه پدر و برادرش از بيت المال به او بخشيده بودند، به بيت المال برگرداند اگر دل از آن ها بر نمى كند، خانه او را ترك گويد. فاطمه اطاعت كرده تمام جواهرات و زيور آلاتى را كه متعلق به بيت المال بود، تحويل داد.(3)
عمر بن عبدالعزيز نه تنها همسر خود را با قانون عدل و داد آشنا كرد و حق مردم را از او گرفت، بلكه تمام اموال و دارايى و مستغلات و لباس هاى گران بهاى سليمان بن عبدالملك را فروخت و پول آنها را كه بالغ بر بيست و چهار هزار دينار شده بود، به بيت المال برگردانيد.(4)
عمر بن عبدالعزيز كه اصلاحات اجتماعى و مبارزه با فساد را بدين گونه از خانه خود و دستگاه خليفه قبلى شروع كرده بود، شعاع مبارزه را وسعت داد و بنى اميه و عموزادگان خود را به پاى حساب كشيد و به آنها فرمان داد كه اموال عمومى را كه تصاحب كرده اند، به بيت المال پس بدهند. او با قاطعيت تمام، كليه اموالى را كه بنى اميه بزور از مردم گرفته بودند، از آنها باز ستاند و به صاحبان آنها تحويل داد و دست امويان را تا حد زيادى از مال و جان مردم كوتاه كرد.(5)
اين موضوع بر بنى اميه گران آمد و بر ضد عمر بن عبدالعزيز تحريكاتى نمودند. در همين زمينه عده اى از نزديكان با او ديدار كرده گفتند: آيا نمى ترسى كه قومت بر ضد تو شوريده حكومت تو را واژگون سازند؟
عمر گفت: من غير از حساب روز قيامت، از هيچ چيز ديگر نمى ترسم، (آيا مرا از كودتا مى ترسانيد؟!).(6)، (7)
البته قابل ذکر است که این دلجویی ها و دادگری ها برای کاهش خشم مردم و تقویت حکومت بنی امیه بوده و عمر بن عبدالعزيز با وجود این اعمال خوب هرگز حاضر نشد حکومت را به صاحبان اصلی آن برگرداند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.