پاسخ اجمالی:
آيات قرآن - مانند آیه 106 سوره هود - به وضوح اثبات مى كند سعادت و شقاوت اكتسابى است. اگر ما محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم، و بدون اراده به بدى ها و نيكى ها كشانده شويم، تعليم و تربيت، آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى و ... همگى بى فايده، يا ظالمانه محسوب مى گردد. حتی جبریون هم در عمل، هرگز چنين عقيده اى ندارند. دلیل دیگر بر اختیار، روایاتی است که به اسباب سعادت و شقاوت اشاره دارند و انسان را به بهره گیری از اسباب سعادت توصیه کرده و از اسباب شقاوت بر حذر می دارند.
پاسخ تفصیلی:
آيات قرآن به وضوح ثابت مى كند سعادت و شقاوت اكتسابى است؛ خداوند در آیه 106 سوره هود می فرماید: «أَمَّا الَّذينَ شَقُوا»؛ (آنها كه شقاوتمند شدند) و دو آیه بعد می فرماید: «أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا»؛ (اما آنها كه سعادتمند شدند) اگر شقاوت و سعادت ذاتى بود مى بايست گفته شود: «أَمَّا الأَشْقِياءُ وَ أَمَّا السُّعَداءُ» و مانند آن.
و از اينجا روشن مى شود آنچه در تفسير «فخر رازى» آمده كه: «در اين آيات خداوند از هم اكنون حكم كرده كه گروهى در قيامت سعادتمندند و گروهى شقاوتمند، و كسانى را كه خداوند محكوم به چنين حكمى كرده و مى داند: سرانجام در قيامت سعيد يا شقى خواهند بود، محال است تغيير پيدا كنند، و الّا لازم مى آيد خبر دادن خداوند كذب و علمش جهل شود، و اين محال است»!! ... به كلّى بى اساس است.
اگر ما افكار پيش ساخته خود را نخواهيم بر آيات تحميل كنيم، مفاهيم آن روشن است، اين آيات مى گويد: در آن روز گروهى در پرتو اعمالشان سعادتمند و گروهى به خاطر اعمالشان شقاوتمندند، و خدا مى داند چه كسانى به اراده خود و به خواست و اختيار خود در طريق سعادت گام مى نهند، و چه گروهى با اراده خود در مسير شقاوت گام مى نهند.
بنابراين به عكس آنچه او گفته، اگر مردم مجبور به انتخاب اين راه باشند، علم خدا جهل خواهد شد؛ چرا كه همگان با ميل و اختيار خود راه خويش را انتخاب مى كنند.
شاهد سخن اين كه، آيات فوق به دنبال داستان هاى اقوام پيشين است، كه گروه عظيمى از آنها بر اثر ظلم و ستم و انحراف از جاده حق و عدالت، و آلودگى به مفاسد شديد اخلاقى، و مبارزه با رهبران الهى گرفتار مجازات هاى دردناكى در اين جهان شدند، كه قرآن براى تربيت و ارشاد ما و نشان دادن راه حق از باطل، و جدا ساختن مسير سعادت از شقاوت، اين داستان ها را بازگو مى كند.
اصولًا، اگر ما- آن چنان كه «فخر رازى» و هم فكرانش مى پندارند- محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم، و بدون اراده به بدى ها و نيكى ها كشانده شويم، تعليم و تربيت لغو و بيهوده خواهد بود. آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى و نصيحت، اندرز، تشويق و توبيخ، سرزنش و ملامت، مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش، همگى بى فايده، يا ظالمانه محسوب مى گردد.
آنها كه، مردم را در انجام نيك و بد مجبور مى دانند، خواه اين جبر را، جبر الهى، يا جبر طبيعى، يا جبر اقتصادى و يا جبر محيط بدانند، تنها به هنگام سخن گفتن و يا مطالعه در كتاب ها از اين مسلك طرفدارى مى كنند، ولى در عمل حتى خودشان هرگز چنين عقيده اى ندارند، به همين دليل، اگر به حقوق آنها تجاوزى شود، متجاوز را مستحق توبيخ، ملامت، محاكمه و مجازات مى دانند و هرگز حاضر نيستند به عنوان اين كه او مجبور به انجام اين كار است، از وى صرف نظر كنند و يا مجازاتش را ظالمانه بپندارند، و يا بگويند او نمى توانسته است اين عمل را مرتكب نشود، چون خدا خواسته، يا جبر محيط و طبيعت بوده است، اين خود دليل فطرى بودن اصل اختيار نیز می باشد.
به هر حال، هيچ جبرى مسلكى را نمى يابيم كه در عمل روزانه خود به اين عقيده پاى بند باشد. بلكه برخوردش با تمام انسان ها، برخورد با افراد آزاد و مسئول و مختار است.
تمام اقوام دنيا، به دليل تشكيل دادگاه ها و دستگاه هاى قضائى، براى كيفر متخلفان، عملًا آزادى اراده را پذيرفته اند.
تمام مؤسسات تربيتى جهان نيز، به طور ضمنى اين اصل را قبول كرده اند كه، انسان با ميل و اراده خود كار مى كند، با تعليم و تربيت مى توان او را راهنمائى و ارشاد كرد، و از خطاها، اشتباهات و كج انديشى ها بر كنار ساخت.
جالب اين كه، در آيات فوق «شَقُوا» به عنوان فعل معلوم و «سُعِدُوا» به عنوان فعل مجهول آمده است. اين اختلاف تعبير، شايد اشاره لطيفى به اين نكته باشد كه، انسان راه شقاوت را با پاى خود مى پيمايد، ولى براى پيمودن راه سعادت تا امداد و كمك الهى نباشد و او را در مسيرش يارى ندهد، پيروز نخواهد شد و بدون شك اين امداد و كمك تنها شامل كسانى مى شود كه گام هاى نخستين را با اراده و اختيارخود برداشته اند، و شايستگى چنين امدادى را پيدا كرده اند.(1)
دلیل دیگری که بر اختیاری بودن کسب سعادت و شقاوت می توان بر آن استناد کرد روایاتی است که به اسباب سعادت و شقاوت اشاره دارند و انسان را به بهره گیری از اسباب سعادت توصیه کرده و از اسباب شقاوت بر حذر می دارند. مثلاً حضرت على عليه السلام مى فرمایند: «السَّعِيدُ مَنْ وُعِظَ بِغَيْرِهِ وَ الشَّقِيُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ وَ غُرُورِهِ»؛ (سعادتمند كسى است كه از سرنوشت ديگران پند گيرد، و شقاوتمند كسى است كه فريب هواى نفس و غرورش را بخورد).(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.