پاسخ اجمالی:
عمر انسان فراز و نشيب هاى زيادى دارد، اما آنچه مهم است برگ هاى آخر دفتر زندگانى است كه عمر با آن پايان مى پذيرد، از اين رو انبياى الهى نگران سرانجام خويش بودند. حضرت يوسف(ع) پس از رسيدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشكلات، در آخرين تقاضاي خود از خدا می خواهد كه او را مسلمان بميراند و به صالحان ملحق فرمايد. اميرمؤمنان(ع) در حديثى می فرماید: «حقيقت سعادت آن است كه انسان، سرانجام كارش به سعادت خاتمه يابد و حقيقت شقاوت و محروميت از رحمت خدا آن است كه سرانجام كارِ انسان به شقاوت پايان يابد».
پاسخ تفصیلی:
عمر انسان فراز و نشيب هاى زيادى دارد و غالباً از حالى به حال ديگر دگرگون مى شود. آنچه از همه مهم تر است برگ هاى آخر دفتر زندگانى است كه عمر با آن پايان مى پذيرد، از اين رو مى بينيم كه انبياى الهى نگران عاقبت كار خويش بودند. حضرت يوسف(عليه السلام) پس از رسيدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشكلات، آخرين تقاضايي كه از خدا داشت اين بود: «تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِينَ»(1)؛ (مرا مسلمان بميران، و به صالحان ملحق فرما). هم چنین حضرت ابراهيم(عليه السلام) هنگام نصیحت فرزندانش مى فرمايد: «فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»(2)؛ (و شما، جز به آيين اسلام [و تسليم در برابر فرمان خدا] از دنيا نرويد).
مرحوم علامه مجلسى در جلد 68 «بحارالانوار» صفحه 362 در بابى با عنوان «حُسْنُ الْعاقِبَة وَ إصْلاحُ السَّريرَةِ»، احاديث نابى را ذكر كرده، از جمله: «كَتَبَ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِلَى بَعْضِ النَّاسِ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يُخْتَمَ بِخَيْرٍ عَمَلُكَ حَتَّى تُقْبَضَ وَ أَنْتَ فِي أَفْضَلِ الاَعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِي مَعَاصِيهِ وَ أَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْكَ وَ أَكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْكُرُنَا أَوْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَيْسَ عَلَيْكَ صَادِقاً كَانَ أَوْ كَاذِباً إِنَّمَا لَكَ نِيَّتُكَ وَ عَلَيْهِ كَذِبُهُ»(3)؛ (امام صادق(عليه السلام) به بعضى از مردم [از يارانش] چنين نوشت كه اگر مى خواهى عاقبت به خير شوى و در حالى كه مشغول افضل اعمال هستى از دنيا بروى، حق خداوند را بزرگ دار بدين گونه كه نعمت هاى او را در معاصى اش صرف نكنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى [ديگر آنكه] هر كسى را يافتى كه يادى از ما مى كند يا مودت ما را ابراز مى دارد احترام كن خواه راستگو باشد يا دروغگو، به تو مربوط نيست تو به نيت خود مى رسى و اگر او دروغگو باشد نتيجه اعمال خود را مى برد).
درباره حُسن عاقبت مطالب زيادى گفته شده و بسيارند كسانى كه دعاى اصلى آنها در پيشگاه خداوند دعا براى حُسن عاقبت می باشد، در روايات اسلامى اهميت زيادى به آن داده شده تا آنجا كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در روايتى می فرمایند: «خَيْرُ الاُمُورِ خَيْرُهَا عَاقِبَةً»(4)؛ (بهترين كارها [تا چه رسد به انسان ها] كارى است كه عاقبت و سرانجامش نيك باشد). همچنین اميرمؤمنان(عليهم السلام) در حديثى می فرماید: «إِنَّ حَقِيقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَةِ وَ إِنَّ حَقِيقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقَاءِ»(5)؛ (حقيقت سعادت آن است كه انسان، سرانجام كارش به سعادت خاتمه يابد و حقيقت شقاوت [و محروميت از رحمت خدا] آن است كه سرانجام كارِ انسان به شقاوت پايان يابد).
در حديث پرمعناى ديگر، حضرت مسيح(عليه السلام) خطاب به حواريّون مى فرماید: «من به حق مى گويم كه مردم معتقدند استحكام بنا به شالوده آن است؛ ولى من چنين نمى گويم. حواريون گفتند: اى روح الله تو چه مى گوئى؟ در پاسخ گفت: من به حق مى گويم كه اساس واقعى آخرين سنگى است كه بر بنا گذارده مى شود. [كنايه از اين كه معيار سعادت انسان پايان كار اوست]».(6)
در حديث ديگرى امام صادق(عليه السلام) از پدران گراميش(عليهم السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند: «مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ لَمْ يُؤَاخَذْ بِمَا مَضَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ أَخَذَ بِالاَوَّلِ وَ الآخِرِ»(7)؛ (كسى كه در باقىمانده عمر كار نيك به جا آورد، خداوند او را بر گناهان گذشته اش مجازات نمى كند و كسى كه در باقيمانده عمرش بد كند هم به گناهان گذشته و هم به گناهان آينده مؤاخذه خواهد شد).
همچنين در حديث طولانى ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه سه بار فرمود: «اَلْعَمَلُ بِخَوَاتِيمِهِ»(8)؛ (معيار سنجش هر عملى، پايان آن است). در دعاهاى مأثوره نيز كراراً دعا براى «حُسن عاقبت» ذكر شده همانند سخن امام صادق(عليه السلام) که در تعقيبات نماز مى خوانيم: «وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِي بِطَاعَتِكَ حَتَّى تَتَوَفَّانِي عَلَيْهَا وَ أَنْتَ عَنِّي رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ»(9)؛ (خداوندا! من از تو مى خواهم اين كه مرا در طاعت خودت استوار دارى تا اين كه مرا در حالى كه از من راضى هستى از دنيا ببرى و از تو مى خواهم پايان عمر مرا سعادت قرار دهى).
جمله نورانى از امام(عليه السلام) در پايان عهدنامه معروف «مالك اشتر» نيز اين مطلب به چشم مى خورد: امام(عليه السلام) می فرماید: «وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ... وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ»(10)؛ (از خدا مى خواهم كه پايان عمر من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد).
آنچه در روايات بالا و آيات قرآنى درباره اهميتِ «حُسن عاقبت» يا «سوء عاقبت» آمده دليل روشنى دارد كه آنچه در طويل المدة باقى مى ماند عاقبت هر كارى است؛ در حالى كه آغاز آن كوتاه مدت است، مثلاً فرزندى براى انسان متولد مى شود، در اوائل عمر از نظر اخلاقى يا جسمى نقاط ضعف مهمى دارد؛ اما پس از مدتى از هر نظر موزون و استوار مى گردد و پدر و مادر و همچنين جامعه به وجود او افتخار مى كنند، زيرا پايان كار است که بقا دارد، يا اين كه براى ساختن بنايى، انسان در ابتدا گرفتار مشكلات عظيمى مى شود، ولى در پايان، بنايى خوب و موزون ساخته مى شود كه همگان از آن بهره مند مى شوند و مايه آبروى سازنده و جامعه شده و اى بسا جزو آثار ماندگار و باستانى قرار مى گيرد.
همه ما به وجود «حر بن يزيد رياحى» افتخار مى كنيم در حالى كه مدتى طولانى از عمرش در خدمت حاكمان ظالم بنى اميه بود، همين كه در آخرين ساعات عمرش بيدار شد و شهادت در راه امام حسين(عليه السلام) را بر همه چيز ترجيح داد نام او از فهرست شقاوتمندان حذف گرديد و در فهرست سعادتمندان قرار گرفت. به عكس، جمعى از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را مى بينيم كه در آغاز در صف بهشتيان بودند، اما بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آتش جنگ برافروختند و عده زيادى را به كشتن دادند و امروز متأسفانه تاريخ اسلام نام آنها را به نيكى نمى برد. اينجاست كه همه ما دست به دعا برداشته عرضه مى داريم: خداوندا! به ما «حُسن عاقبت» عنايت فرما.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.