پاسخ اجمالی:
از نظر امام سجّاد(ع) كسي سعادتمند و خوشبخت واقعي است كه واعظ دروني و نفساني داشته باشد و اعمالش را محاسبه كند و ترسش نسبت به آينده مانند لباس رويين و اندوهش نسبت به گذشته مانند لباس زيرين باشد. حضرت(ع) در اين حديث، سعادت انسان را در چهار اصل خلاصه فرموده كه اگر هر قومى به اين اصول چهارگانه پايبند باشد، به يقين خوشبخت مىگردد.
پاسخ تفصیلی:
در روایتی می خوانیم: «قَالَ الامام عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام): إبْنُ آدَم لَاتَزَالُ بِخَير مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ وَ مَا كَانَ الخَوْفُ لَكَ شِعَاراً و الحُزْنُ لَكَ دِثَاراً...»(1)؛ (امام سجّاد(عليه السلام) فرمود: اى بنى آدم خوشبخت خواهى بود، تا هنگامى كه واعظ درونى و نفسانى داشته باشى و اعمالت را محاسبه كنى، ترست نسبت به آينده مانند لباس رويين و اندوهت نسبت به گذشته مانند لباس زيرين باشد).
امام سجّاد(عليه السلام) در اين حديث، سعادت انسان را در چهار اصل خلاصه فرموده است كه اگر هر قومى اين اصول چهارگانه را به كار ببندد به يقين خوشبخت و سعادتمند مىگردد.
اصل اوّل: واعظ درونى
در اين كه مراد از واعظ درونى چيست؟ چهار احتمال وجود دارد:
احتمال اوّل: عقل
عقل، خوب و بد را تشخيص مىدهد و انسان را موعظه كرده و با دليل مىگويد: راست گويى خوب و دروغ گويى بد است و يا خيانت بد است و سبب بىاعتبارى انسان و از بين رفتن همه سرمايهها مىشود، پس موعظههاى اين واعظِ درونى، مستدلّ است.
قرآن مجيد هم گاهى به صورت مستدلّ موعظه مىكند، به عنوان مثال مىفرمايد: «وَ لَاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ»(2)؛ (اگر نزاع كنيد، سستى دامن شما را مىگيرد و روح و قوّت شما از بين مىرود).
احتمال دوم: وجدان
مراد از واعظ درون، قوّهاى است كه درك مىكند و براى موعظه نيازي به اقامه دليل ندارد. به عنوان مثال: عدل، خوب و ظلم، بد است كه نوعى درك درونى و وحى باطنى است. هنگامى كه انسان، كار بدى انجام مىدهد، او را ملامت كرده و در مقابل اعمال خلاف محاكمه مىكند؛ چرا كه شاهد و مدّعى و حاكم اين دادگاه وجدان است. گاه وجدان، انسان را به خاطر جنايتى كه كرده است، وادار به خودكشى مىكند.
احتمال سوم: ايمان
ايمان به خدا و معاد، واعظ درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان باز مىدارد.
احتمال چهارم: عقل، وجدان و ايمان
ممكن است هر سه با هم واعظ درون باشند كه اگر زنده و بيدار باشند، اصلِ اوّلِ سعادت انسان (واعظ درونى) مهيّا شده است.
نكته: واعظ درون از واعظ برون بهتر است؛ چرا كه واعظ برون گذشته انسان و يا تصميمات آينده او را نمىداند و همه جا همراه انسان نيست؛ در حالى كه واعظ درون همه اين ويژگى ها را دارا است.
اصل دوم: محاسبه
حسابرسى، اساس سعادت انسان است و دليل روشنى دارد؛ زيرا دو كار انجام مىدهد:
1. جلوى ضرر را مىگيرد.
2. به برنامه هاى سودآور، شتاب مىدهد.
ما محاسبه اموال را دقيق نگه مىداريم؛ ولى محاسبه اعمال خود را نداريم.
اصل سوم و چهارم: خوف و حُزن
انسان آيندهاى دارد و گذشتهاى؛ در گذشته كارهايى كرده و بايد جبران كند كه نتيجه آن حُزن است، دشمنى به نام شيطان دارد كه قسم خورده همه را گمراه خواهد كرد: «لَاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(3)؛ (همگى را گمراه خواهم ساخت) و دشمنى بزرگتر به نام نفس: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَيْنَ جَنْبَيْكَ»(4)؛ (بزرگترين دشمن تو نفسى است كه در درون تو قرار دارد). در زمان ما ابزار شيطان فراگير است و همه جا را پر كرده، پس بايد از آينده ترسيد تا حفظ شويم و به فرمايش امام زين العابدين(عليه السلام)، حُزن بايد لباس زيرين و خوف بايد لباس رويين باشد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.