پاسخ اجمالی:
افراد بسیار معدودى از اهل سنّت احادیث مربوط به مهدى(عج) را نپذیرفته اند؛ در پاسخ باید گفت: 1- در این مورد، احادیث صحیح وجود دارد. 2- در این احادیث چیزی مخالف عقل نیست. 3- اگر این احادیث به نفع شیعه تمام شود، گناه شیعه یا گناه احادیث است!؟ 4- درست است که از این حقیقت سوء استفاده شده ولی مگر از عقیده نبوت و الوهیت سوء استفاده نشد؟ 5- اعتقاد به قیام مهدى براى افرادى که حقیقت آن را دریابند نه تنها موجب رکود و تنبلى نیست، بلکه مایه امیدوارى و دلگرمى در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگى است.
پاسخ تفصیلی:
افراد بسیار معدودى از اهل سنّت احادیث مربوط به مهدى را نپذیرفته اند که از آن جمله: ابن خلدون مورخ معروف و احمد امین دانشمند مصرى معاصر است هرچند اکثریّت قاطع دانشمندان اسلامى نظر آنان را رد کرده اند.
ولى به هر حال لازم است به منطق آنها در این زمینه گوش کنیم.
مجموع ایرادهاى این گروه را مى توان در 5 موضوع خلاصه کرد:
1ـ اسناد اخبار مهدى معتبر نیست!
2ـ اخبار مزبور با عقل سازگار نمى باشد!
3ـ این اخبار مورد سوء استفاده مدّعیان مهدویّت قرار گرفته!
4ـ وجود این اخبار سبب رکود و سستى در جامعه اسلامى مى گردد!
5ـ این اخبار به سود شیعه و عقاید آنها تمام مى شود!
از این ایرادها استفاده مى شود که مخالفت با احادیث مهدى یک چهره ظاهرى دارد و آن به اصطلاح ضعف سند روایاتى است که در این زمینه نقل شده و یا ضعف دلالت آنها؛ و یک قیافه واقعى که در پشت این چهره قرار گرفته و انگیزه آن تعصّب خاصّ مذهبى؛ و پاره اى از مصلحت اندیشیهاى بى دلیل است و در هر حال منطق مخالفان در هر قسمت کاملا سست است زیرا:
اولا، احادیث مهدى را علاوه بر شیعه جمعى از معروفترین محدّثان اهل سنّت در کتبى که از معتبرترین و معروفترین کتب آن ها محسوب مى شود نقل کرده اند، و جمع کثیرى اعتراف به تواتر آنها نموده اند؛ بنابراین، جاى این نیست که در اسناد یک یک آنها بحث شود زیرا شهوت و تواتر آنها ما را بى نیاز از ملاحظه سند مى کند؛ یعنى، طبق معیارهاى سنجش حدیث این احادیث کاملا قطعى است.
از این گذشته، در میان احادیث مزبور احادیث صحیح و معتبرى نیز هست که محدّثان اهل سنّت هم اعتراف به صحّت آنها کرده اند.
عجیب این است که خود «ابن خلدون» نیز به این حقیقت معترف مى باشد؛ زیرا او پس از این که چندین صفحه از کتاب خود را به ذکر احادیث مهدى اختصاص داده و در اسناد آنها تا آنجا که مى تواند تردید و تشکیک نموده، چنین مى گوید:
«فهذه جملة الاحادیث التى اخرجها الائمة فى شأن المهدى و خروجه آخر الزمان و هى کما رأیت لم یخلص منها من النقد الا القلیل والاقل منه»؛ (این تمام احادیثى است که پیشوایان حدیث درباره مهدى و قیام او در آخر زمان نقل کرده اند، و همانگونه که مشاهده کردید جز کمى از آنها مصون از انتقاد نماند!)
و به این ترتیب، لااقل اعتراف مى کند که مقدارى کمى از این احادیث صحیح و غیر قابل نقد است.
بعلاوه، احادیث منحصر به این احادیث که ابن خلدون در کتاب خود آورده نیست؛ و لذا بعضى از دانشمندان اهل سنّت براى پاسخگویى به ابن خلدون و اثبات تواتر احادیث مهدى و عدم انحصار آنها به آنچه او در کتاب خود آورده، کتاب نوشته اند.
بنابراین، انکار احادیث از این راه یعنى راه تضعیف سند بکلّى بى اساس است.
ثانیاً، در احادیث مزبور مطلبى بر خلاف عقل دیده نمى شود که سبب شود آنها را انکار کنیم، و هر قدر مضمون بعضى از آنها خلاف عادى به نظر برسد، بالاتر از معجزات انبیاى سلف نیست؛ و استبعاد نمى تواند مانع از قبول آنها گردد.
بعلاوه، احادیث مهدى یک واحد بهم پیوسته نیست که همه آنها را یکجا بپذیریم یا رد کنیم؛ به عبارت دیگر، قدر مسلّم احادیث مزبور، یعنى قیام یک نفر از دودمان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و از فرزندان فاطمه(علیها السلام) و به وجود آوردن یک انقلاب اصلاحى عالمگیر، و پر کردن صفحه روى زمین را از عدل و داد، مطلبى نیست که جاى ایراد عقلى داشته باشد، بلکه این موضوع موافق یک سلسله ادلّه عقلى مى باشد؛ و امّا پاره اى از احادیث مربوط به علائم ظهور و امثال آن اگر بعید به نظر برسد، و از نظر سند هم روشن و قابل اعتماد نباشد، آنها را مى توانیم قبول نکنیم، ولى عدم قبول آنها ارتباطى که به بقیّه ندارد.
خلاصه این که، ما نمى دانیم چرا بعضى روش تفکیک احادیث را از یک دیگر و صرّافى و نقد جداگانه آنها را در این جا نادیده گرفته اند، و به چنین اشتباهکاریها افتاده اند!
این احادیث مى گوید تمدّن مادّى، بشر را اصلاح نمى کند؛ جنگ 25 ساله ویتنام یک بوته آزمایش عجیب بود؛ همه متفکّران دارند نظرات خود را در این بوته مى آزمایند؛ امّا من به عنوان یک عالم مذهبى مى گویم دلیلى است بر ناتوانى مکتبهاى مادّى، و این که همه وسایل مادّى بدون ایمان وسیله تشدید بحران هستند همانگونه که در سایر نقاط جهان نیز شاهد آن هستیم.
ثالثاً، آیا اگر این احادیث به نفع شیعه تمام شود، گناه شیعه یا گناه احادیث است؟!
چه مانعى دارد حقیقتى از این راه روشنتر گردد؟! بعلاوه، احادیث مزبور اگر چه نظر شیعه را تأیید مى کند امّا در عین حال ملازمه قطعى میان قبول آنها و قبول تشیّع نیست، چه بسیارند کسانى که قیام مهدى را پذیرفته اند ولى به عللى شیعه نیستند؛ و در هر صورت تعصّبات ناروا نباید مانع از درک حقایق گردد؛ این سخن درست به آن مى ماند که کسى بگوید پزشکى با من خرده حساب داشته امّا داروى شفابخش به من داده ولى من آن را نمى خورم زیرا اگر آن را بخورم و خوب بشوم به نفع او تمام مى شود و مى گویند دکتر خوبى است!
رابعاً، درست است که از این احادیث سوء استفاده شده ولى کدام حقیقت است که در جهان مورد سوء استفاده قرار نگرفته است؟!
آیا مدّعیان دروغى نبوّت یا الوهیّت و یا سایر مقامات معنوى در دنیا کم بوده اند؟! آیا ادیان ساختگى در جهان کم است؟!
آیا ما باید همه این حقایق را به جرم سوء استفاده منحرفان کنار بزنیم؟!
و مطلقاً منکر خدا پرستى و نبوّت انبیا بشویم؟!
آیا از نیروهاى مختلف مادّى در جهان کم سوء استفاده شده است؟!
آیا باید همه آنها را از میان ببریم! این چه منطقى است!
در قرن دوزادهم حدود ده نفر «مسیح هاى دروغگو» ظاهر گشتند ـ جمعى را به خود گرایش دادند ـ این مطلب اسباب فتنه و جنگ شد و جمع کثیرى در آن معرکه طعمه شمشیر شدند.(1)
آیا اینها سبب مى شود که وجود مسیح را بکلّى نادیده بگیریم چرا که از نام او سوء استفاده شده!
خامساً اعتقاد به قیام مهدى براى افرادى که حقیقت آن را دریابند نه تنها موجب رکود و تنبلى نیست، بلکه مایه امیدوارى و دلگرمى در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگى است؛ همانطور که اعتقاد به خدا و قدرت بى پایان او به انسان در برابر مشکلات نیرو مى بخشد، و پناهگاه مطمئنّى در برابر عوامل یأس و نومیدى ایجاد مى کند، اعتقاد به ظهور مهدى نیز چنین اثرى دارد و اصولا انتظار قیام مهدى یک عامل نیرومند حرکت و اصلاح جامعه است.
حال بعضى معنى این قیام را درست درک نکرده و به تنبلى و شانه خالى کردن از زیر بار مسؤولیّت گرائیده اند، تقصیر عدم درک صحیح آنها است همانگونه که در مسئله اعتقاد به خدا و نفوذ قدرت بى پایان او در جهان هستى نیز چنین اشتباهى براى بعضى افراد بى اطّلاع پیدا شده است.
خلاصه این که، با این بهانه هاى سست نمى توان از یک واقعیّت مسلّم دست برداشت.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.