پاسخ اجمالی:
از قرائنی که در قرآن بر نبوت حضرت رسول(ص) اقامه می شود، می توان این دو مورد را برشمرد: 1- پیچیدگی های قرآن از زوایای گوناگون وقتی با مسأله بی سواد بودن پیامبر لحاظ می شود تردیدی باقی نمی گذارد که این کتاب از سوی خداست. 2– این که بعد از چهل سال زندگی حضرت رسول در میان مردم، ایشان یکباره سخنانی بی سابقه بیان می کند، نشان می دهد که این کلام از جانب خداست و نمی توان پذیرفت یکباره شخصی در میانسالی دست به اقدامی بزند که در گذشته اش بی سابقه است یا نشانه هایی از آن بروز نداده باشد.
پاسخ تفصیلی:
قرآن مجيد در آياتى روى اين مسأله انگشت گذارده و به پاره اى از دلايل حقانيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره كرده از جمله روى موضوع درس نخوانده بودن او به عنوان قرينه تكيه مى كند مثلا در آيه 48 سوره عنكبوت مى فرمايد: «وَمَا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَاب وَلاَ تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لاَرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»؛ (تو هرگز پيش از اين هيچ كتابى نمى خواندى، و با دست خود چيزى نمى نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد [تكذيب و] ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند).
در اينجا قرآن نشان مى دهد كه اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) درس خوانده بود جاى اين بود كه كسى به شك بيفتد، آيا قرآن از سوى خود او است يا از سوى خدا؟ ولى با توجه به درس نخواندن او و فوق العادگى قرآن مجيد از جوانب مختلف نبايد جاى ترديد براى كسى باقى بماند كه اين كتاب از سوى خدا است.
البته اين تنها يك قرينه از قرائن بسيارى است كه در وجود او ديده مى شود، و دليلى بر صدق دعوت او است و به درستى هر گاه مجموعه اين قرائن را در كنار هم بچينيم مسأله آفتابى تر مى شود.
و نيز در آيه 16 سوره يونس مى خوانيم: «قُلْ لَوْ شَاءَ اللهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»؛ (بگو: اگر خدا مى خواست، من اين [قرآن] را بر شما نمى خواندم؛ و [خداوند] از آن آگاهتان نمى كرد؛ چه اين كه مدّت ها پيش از اين، در ميان شما زندگى نمودم؛ [و هرگز آيه اى نياوردم؛] آيا نمى فهميد؟!)
در واقع پيامبر(صلى الله عليه وآله) روى اين قرينه تكيه مى كند كه من سال ها پيش از اين در ميان شما زندگى مى كردم و هرگز اين گونه سخنان (آيات قرآن) از من نشنيده ايد، اگر اين آيات از ناحيه من بود لابد در اين مدت چهل سال چيزى بر زبانم جارى مى شد و حداقل گوشه اى از آن را از من مى شنيديد.
به گفته جمعى از روانشناسان، نبوغ فكرى و اكتشاف و ابداع مسائل تازه در انسان معمولا از سن بيست سالگى شروع مى شود و حداكثر به 30 تا 40 سالگى مى رسد، يعنى اگر انسان تا اين تاريخ دست به ابتكار تازه اى نزند، بعد از آن غالباً منتفى خواهد بود.
اين موضوع كه امروز به عنوان يك كشف روانشناسى تلقى مى شود به يقين در گذشته تا اين حد روشن نبود، ولى غالب مردم با هدايت فطرى به اين موضوع توجه دارند كه عادتاً ممكن نيست انسان افكار خاص و مكتب و روش تازه اى داشته باشد و چهل سال در ميان قوم و ملتى زندگى كند و مطلقاً آن را بروز ندهد، و لذا قرآن مى گويد: چطور شما نمى فهميد كه اين امر امكان پذير نيست.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.