پاسخ اجمالی:
در آیات قرآن، طرق مختلفى که پیامبران الهى به وسیله آن با عالم غیب و ماوراى طبیعت، ارتباط پیدا مى کردند اجمالا بیان شده است. از جمله: 1- ارتباط از طریق القاى در قلب. 2- از طریق امواج صوتى که پیامبر از بیرون مى شنود. 3- به واسطه نزول فرشته. 4- پیامى که در حالت خواب و رؤیا به پیامبر مى رسد؛ و این رؤیا، رؤیاى صادقه است که تفاوتى با بیدارى ندارد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات قرآن طرق مختلفى که پیامبران الهى به وسیله آن با عالم غیب و ماوراى طبیعت، ارتباط پیدا مى کردند اجمالا بیان شده است که چهار یا پنج طریق مختلف است:
در نخستین آیه به سه طریق اشاره شده است: مرحوم طبرسى در تفسیر این آیه مى گوید: «خداوند مى فرماید: "هیچ انسانى ممکن نیست خداوند با او سخن گوید مگر این که وحى به او فرستد، مانند داوود که به قلبش وحى فرستاد و زبور را نوشت؛ یا از پشت حجاب با او سخن بگوید؛ همچون موسى، و یا پیام آورى به سوى او فرستد مانند جبرئیل که به سوى محمد(صلى الله علیه وآله) فرستاده شد تا فرمان او را ابلاغ کند."»؛ «وَ مَا کَانَ لِبَشَر أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ اِلاَّ وَحْیاً اَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَاب اَوْ یُرْسِلَ رَسولا فَیُوحِىَ بِاِذْنِهِ مَا یَشَاءُ»(1)
به این ترتیب گاه این ارتباط از طریق القاى در قلب، و گاه از طریق امواج صوتى که پیامبر از بیرون مى شنود، و گاه به واسطه نزول فرشته خواهد بود.
در دومین آیه، سخن از نزول فرشته وحى و آوردن قرآن براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آمده مى فرماید: (به یقین این (قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است * روح الامین آن را نازل کرده * بر قلب [پاک] تو، تا از بیم دهندگان باشى)؛ «وَ اِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ ـ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمینُ ـ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِریِنَ».
قابل توجّه این که فرشته وحى در این جا با دو عنوان توصیف شده است؛ عنوان «روح» که سرچشمه حیات است و عنوان «امین» که اشاره به امانت یعنى مهم ترین شرط رسالت و پیام آورى است.
از آیات مختلف قرآن و روایات به خوبى استفاده مى شود که فرشته وحى که مأمور ابلاغ رسالت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بوده است، فرشته اى به نام جبرئیل بوده؛ در حالى که گاهى فرشتگان به صورت دسته جمعى، مأمور ابلاغ پیام به انبیاء مى شده اند.
در چهارمین آیه نوع دیگرى از وحى مطرح است و آن پیامى است که در حالت خواب و رؤیا به پیامبر مى رسد؛ و این رؤیا، رؤیاى صادقه است که تفاوتى با بیدارى ندارد.
مى فرماید: ([ابراهیم به فرزندش اسماعیل (علیه السلام)] گفت: "پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى کنم، پس بنگر رأى تو چیست؟ " گفت: "پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت")؛ «قَالَ یَا بُنىَّ اِنِّى اَرى فِى الْمَنَامِ اَنِّى اَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرى قَالَ یَا اَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ».(2)
و در آیات بعد از آن مى خوانیم که ابراهیم(علیه السلام) آماده براى اجراى این فرمان شد; مسلّماً اگر این رؤیا همچون رؤیاهاى معمولى بود، هرگز ابراهیم(علیه السلام) آماده قربانى کردن فرزند نمى شد؛ این نشان مى دهد که این خواب و رؤیا یک وحى قطعى الهى بود.
همین معنا در مورد پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در مورد بشارتى که در خواب به او داده شده بود که مسلمانان در نهایت امنیّت و در حال انجام مناسک خانه خدا وارد مسجد الحرام مى شوند صدق مى کند «لَّقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّءیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ اِنْ شاءَ اللهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ»؛ (خداوند آنچه را به پیامبرش در رؤیا نشان داد به حق راست گفت؛ به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مى شوید در نهایت امنیّت و در حالى که سرهاى خود را تراشیده یا کوتاه کرده اید).(3) تعبیر به «صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُؤْیَا»، به خوبى نشان مى دهد که این خواب یک خواب الهى بود که نوعى از انواع وحى است.
در پنجمین و آخرین آیه مورد بحث، به یکى از طرق ارتباط انبیاء با مبدأ عالم هستى که در نخستین آیه نیز به طور کنایه - و با تعبیر من وراء حجاب - آمده بود، اشاره کرده، مى فرماید: (هنگامى که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان درختى ندا آمد که: "اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانیان")؛ «فَلَمَّا اَتَاهَا نُودِىَ مِنْ شَاطِىءِ الْوَادِ الاَْیْمَنِ فِى الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اَنْ یَا مُوسى اِنّى اَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ».(4)
آرى موسى(علیه السلام) در این جا سخن خدا را بى هیچ واسطه اى شنید و طبق بعضى از نقل ها موسى (علیه السلام) مى گوید: «این سخن را از تمام اطراف، شنیدم و با تمام اعضایم [نه تنها با گوش] استماع کردم.» و این گونه ارتباط به گفته طبرسى در مجمع البیان برترین منازل انبیاء و بالاترین نوع ارتباط آنها با مبدأ عالم هستى است.
بدون شک خداوند جسم نیست؛ و زبان و امواج صدا و سایر عوارض جسمانى ندارد؛ ولى مى تواند مشیّت خود را با امواج صوتى که مى آفریند به گوش بنده خاصّش برساند؛ و براى این که او بداند این سخن، سخن خدا است باید، همراه با قرائنى باشد که هرگونه احتمال دیگرى را از آن نفى کند؛ و این قرائن در داستان موسى(علیه السلام) و سایر انبیاء وجود داشته است.
یکى از این قرائن ممکن است مشاهده آتش از درون درخت سبز باشد؛ یا شنیدن صدا از تمام جوانب در عین حال که مبدأ آن را از درخت احساس مى کرده، یا شنیدن آن با تمام اعضاى پیکرش، و یا به گفته بعضى همصدا شدن تمام عالم کون با این صدا، یا محتواى خاصّى که از غیر خدا ممکن نبود یا غیر این قرائن.
از سوره هاى طه، آیه 11، و نمل ،آیه 8 استفاده مى شود که در این لحظه سخنان دیگرى نیز به موسى(علیه السلام) گفته شد. در سوره طه مى خوانیم: «نُودِىَ یَا مُوسى * اِنّى اَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ اِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»؛ (ندا داده شد که: اى موسى! ـ من پروردگار تو هستم; کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس "طوى" هستى).
در آیه 8 سوره نمل مى خوانیم: «نُودِىَ اَنْ بُورِکَ مَنْ فِى النّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا»؛ (ندایى برخاست که: "پر برکت باد آن کس که در آتش است و آن کس که در اطراف آن است").
به هر حال در مجموع آیات فوق، اشکال مختلف ارتباط انبیاء با مبدأ عالم هستى منعکس شده است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.