پاسخ اجمالی:
داستان «غرانیق» مى گوید: شیطان دو جمله شرک آلود را به عنوان آیه قرآن به پیامبر(ص) القا کرد که با بیان آن مشرکان خوشحال شدند و لذا جبرئیل نازل شد و گفت: این ها از القائات شیطان بود، نه وحی. لکن در آیه 52 سوره فتح، چیزى که مخالف مسأله عصمت انبیاء باشد وجود ندارد؛ بلکه آیه تأکیدى بر مسأله عصمت است؛ زیرا مى گوید: خداوند انبیاى خود را به هنگام دریافت وحى یا تصمیم بر کارهاى دیگر، از القائات شیطانى حفظ مى کند.
پاسخ تفصیلی:
در زمینه عصمت پیامبر(ص) داستانى نقل کرده اند که به داستان غرانیق معروف شده است. این داستان مى گوید پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مشغول خواندن سوره نجم در برابر مشرکان بود، وقتى به این آیه رسید: «أَفَرَأَیْتُمْ اللاَّتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الاُْخْرَى»؛ (به من خبر دهید آیا بت هاى "لات" و "عزى" * و "منات" که سوّمین آنها است [دختران خدا هستند!]). (1) در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان پیامبر (صلى الله علیه وآله) جارى ساخت: «تِلْکَ الْغَرانِیْقُ الْعُلى وَ اَنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجى!»؛ (آنها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت مى رود!).(2)
مشرکان با شنیدن این دو جمله غرق شادى شدند، و گفتند: محمد(صلى الله علیه وآله) تا کنون نام خدایان ما را هرگز به نیکى نبرده بود؛ در همین حال رسول خدا سجده کرد و آنها نیز سجده نمودند؛ مشرکان قریش همگى خوشحال شدند و متفرّق گشتند؛ ولى چیزى نگذشت که جبرئیل نازل شد و به پیامبر اطلاع داد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم! این از القائات شیطان بود! و آیه «وَ مَا اَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَّسُول وَ لاَ نَبىٍّ اِلاَّ اِذَا تَمَنّى اَلْقَى الشَّیْطَانُ فى اُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللهُ مَا یُلقِى الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللهُ آیَاتِهِ وَ اللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»(3) نازل گردید و به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان هشدار داد.(4)
اگر این این داستان که در قالب حدیث بیان شد پذیرفته شود مسأله مقام عصمت انبیاء را حتّى در قسمت دریافت وحى نیز مخدوش مى کند، و اعتماد به آنها را زایل مى نماید.
برای روشن شدن مطلب لازم است ایه فوق مورد بررسی قرار گیرد:
تحقیقاً متن این آیه قطع نظر از حواشى دروغین نه تنها خدشه اى در عصمت انبیاء وارد نمى کند بلکه یکى از دلایل عصمت آنها است؛ زیرا مى گوید: هنگامى که آنها آرزوى مثبتى داشتند ـ «اُمنِیَّة» به هرگونه آرزو گفته مى شود؛ ولى در این جا به معناى یک طرح مثبت و سازنده براى پیشبرد اهداف انبیا است؛ زیرا اگر سازنده نبود شیطان القائى در آن نمى کرد ـ شیطان به آن حمله ور مى شد، امّا پیش از آن که تأثیرى در اراده و عمل آنها بگذارد خداوند القائات شیطانى را خنثى مى کرد و آیات خود را تحکیم مى بخشید. توجّه داشته باشید که فاء در «فَیَنْسَخُ الله» اشاره به ترتیب بدون فاصله است، یعنى بلافاصله خداوند القائات شیطان را نسخ و زائل مى نمود. شاهد این سخن آیات دیگر قرآن است که با صراحت مى گوید: «ولَوْلاَ اَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَّ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیئاً قَلِیلا»: ( و اگر ما تو را ثابت قدم نمى ساختیم [و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى]، نزدیک بود اندکى به آنان تمایل پیدا کنى).(5)
با توجّه به این که آیه 72 همین سوره اسراء که قبل از این آیه است نشان مى دهد کفار و مشرکان کوشش داشتند با وسوسه هاى خود پیامبر را از وحى آسمانى منحرف کنند، روشن مى شود که خداوند هرگز اجازه نداد آنها با وسوسه هاى خود چنین موفقیّتى را به دست آورند. (دقّت کنید)
در آیه 113 سوره نساء نیز مى خوانیم: «ولَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ اَنْ یُضِلُّوکَ وَ مَا یُضِلُّونَ اِلاَّ اَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَضُرُّونَکَ مِنْ شَىء»؛ (اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند؛ امّا جز خودشان را گمراه نمى کنند؛ و هیچ گونه زیانى به تو نمى رسانند).
اینها همه نشان مى دهد که خداوند با تأییدات و امدادهاى خویش هرگز اجازه نمى داد وسوسه هاى شیاطین جن و انس در پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نفوذ کند، و او را از هرگونه انحراف مصون نگه مى داشت.
اینها همه در صورتى است که «اُمَنِیَّه» را به معناى آرزو یا طرح و نقشه بدانیم، زیرا ریشه اصلى این کلمه به تقدیر و تصویر و فرض باز مى گردد. ولى اگر «اُمَنِیَّه» را به معناى تلاوت بگیریم، همان گونه که بسیارى از مفسران احتمال داده اند، و حتّى بعضى اشعار حسّان بن ثابت را شاهدى براى اثبات این مدّعا ذکر کرده اند.(6)
و فخر رازی نیز در تفسیر خود می گوید : « تَمَنَّى در لغت به دو معنا آمده است: نخست تمنّى و آرزوى قلبى است، و دوم تلاوت و قرائت است».(7)
در این صورت مفهوم آیه چنین می شود که وقتی پیامبران الهی در برابر کفّار و مشرکان آیات و مواعظ خدا را مى خواندند، شیاطین - و شیطان صفتان - حرف هاى خود را در لابه لاى سخنان آنها براى اغفال مردم القا مى کردند، همان گونه که در مورد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز چنین کارى را انجام مى دادند؛ چنانکه در آیه 26 سوره فصّلت مى خوانیم: «وقَالَ الَّذِینَ کَفَروا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرآنِ وَ الْغَوْافِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»؛ ( کافران گفتند: "به این قرآن گوش فرا ندهید؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید"). طبق این معنا مفهوم آیه بعد (آیه 53 سوره حج) نیز روشن مى شود که مى گوید: (هدف این بود که خداوند القائات شیطان را آزمونى قرار دهد براى آنها که در دلهایشان بیمارى است، و آنها که سنگدلند)؛ «لّیَجْعَلَ مَا یُلْقِى الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ وَ الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ».
امروز نیز معمول است که وقتى مصلحان جوامع انسانى در میان گروهى از جامعه به سخنان مفید و سودمند مى پردازند گاهى منحرفان بیمار دل با جار و جنجال و شعارهاى انحرافى و تعبیرهاى شیطانى تلاش مى کنند آثار آن گفته هاى سازنده را با سخنان بیهوده خود از میان ببرند، و این در حقیقت امتحانى براى افراد جامعه است، و این جا است که بیماردلان سنگدل از جاده حق منحرف مى شوند، در حالى که این سخنان مایه آگاهى هرچه بیشتر مؤمنان به حقانیّت انبیاء مى گردد و در برابر دعوت آنها خضوع کنند «وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ».(8)
به هر حال از مجموع آنچه در بالا گفته شد دانستیم که در آیه مورد بحث چیزى که مخالف مسأله عصمت انبیاء از خطا و انحراف باشد وجود ندارد؛ بلکه همان گونه که اشاره شد آیه تأکیدى بر مسأله عصمت است; زیرا مى گوید: خداوند انبیاى خود را به هنگام دریافت وحى یا تصمیمات بر کارهاى دیگر از القائات شیطانى حفظ مى کرد.(9)
سلام خیلی خوب هست وبه زبان ساده تر باشه خیلی بهتره.