پاسخ اجمالی:
طبق برخی از آیات قرآن، شیطان از گمراه کردن «مخلصین» اظهار عجز کرده؛ زیرا مخلَصین - به فتح لام به معناى خالص شده - کسانى هستند که خداوند عالم، آنها را به خاطر تلاش و کوشش در راه اخلاص خویشتن، از هر ناخالصى پاک کرده، و به همین دلیل تمام وجودشان تعلّق به خدا دارد. طبیعى است که شیطان از آنها نصیبى نخواهد داشت، و غیر خداوند در دل آنها جاى ندارد؛ مسلّماً چنین صفتى همراه با مقام عصمت است و مصداق بارز آن انبیاء و امامان معصوم می باشند.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن به آیاتی برخورد مى کنیم که اشاره به مسأله عصمت انبیا دارد، و آن هنگامى است که شیطان از درگاه خدا رانده شد و کمر به دشمنى انسان ها بست، و (گفت: به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، ـ مگر بندگان خالص شده ات، از میان آنها)؛ «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ـ إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمْ الْمُخْلَصِینَ».(1)
این تعبیر منحصر به آیه فوق نیست؛ بلکه در آیه 39 و 40 سوره حجر نیز همین معنا با تفاوت مختصرى آمده است: «قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِى لاَُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِى الاَْرْضِ وَ لاَُغْوِیَنَّهُم اَجْمَعِینَ * اِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ».
در آیات دیگری نیز این مطلب دیده مى شود، که درباره گروهى از انبیاى بزرگ مى فرماید: (ما آنها را با خلوص ویژه اى خالص گرداندیم، که همان یادآورى سراى آخرت بود)؛ «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَة ذِکْرَى الدَّارِ».(2)
مخلِص - با کسر لام به معناى خالص کننده - مرحله والایى از تقوا و پاکى دل است و از آن بالاتر و والاتر مخلَص - به فتح لام به معناى خالص شده - است، همان کسانى که خداوند عالم ، آنها را به خاطر تلاش و کوشش در راه اخلاص خویشتن، از هر ناخالصى پاک کرده، و به همین دلیل تمام وجودشان تعلّق به خدا دارد و طبیعى است که شیطان از آنها نصیبى نخواهد داشت، و غیر خداوند در دل آنها جاى ندارد; لذا به غیر از او نمى اندیشند، و جز رضاى او را نمى طلبند.
مسلّماً چنین صفتى همراه با مقام عصمت است؛ زیرا آنها از قلمرو نفوذ شیطان بیرون رفته اند، به گونه اى که شیطان هرگز طمع در منحرف ساختن آنها نمى کند.
از نظر صفات درونى و انگیزه ها نیز ، براى خدا خالص شده اند و به همین دلیل به گرد خطا نمى گردند، و به سراغ هوا نمى روند.
بدیهى است اگر شیطان آنها را از سوگند خود دائر بر گمراه ساختن فرزندان آدم مستثنا مى کند نه به خاطر این است که براى «مخلصین» احترام خاصّى قائل است؛ بلکه به خاطر مسلّم بودن عجز و ناتوانیش از وسوسه آنها است.
اگر چه در آیات فوق تصریحى درباره خصوص انبیاء یا امامان معصوم دیده نمى شود ولى اگر «مخلصین» را به هر معنا هم تفسیر کنیم، انبیاء و اوصیاى الهی در مفهوم آن وارد خواهند بود ، چرا که در میان عبادالله (بندگان خاص خدا) کسى از آنها بالاتر نیست.
قابل توجّه این که: در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) در قرآن مجید، آن تأیید الهى که مانع از ارتکاب گناه و سبب عصمت مى شود، بر محور اخلاص دور مى زند نیز مشخص شده است، خداوند در این باره مى فرماید: «کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»؛ (اینچنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان خالص شده ما بود)(3)
این تعبیر نشان مى دهد که هرکس «مخلص» باشد ، به هنگامى که در کشاکش هیجان هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى قرار مى گیرد، با امدادهاى الهى از آن رهایى مى یابد. جمله ِ «إنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» از قبیل قیاس منصوصُ العِلّه است و به مفهوم آیه عمومیت مى دهد.
هنگامى که یوسف(علیه السلام) توانست در مقابل امواج خروشان و ویرانگر گناه - که کشتى وجود او را از هر سو احاطه کرده بود، و در شرایط فوق العاده حسّاس و خطرناک در برابر وسوسه هاى شدید آن زن زیبا، در حالى که جوان و مجرّد بود - مقاومت کند، مفهوم معصوم بودن انبیاء در پرتو اخلاص روشن مى شود. نتیجه این که پیامبران از مصادیق بارز « مخلصین » می باشند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.