پاسخ اجمالی:
خداوند در قرآن براى ابراهیم(ع)، مقام فوق العاده والائى قرار داده است که مهمترین آن مقام امامت و خلیل الّلهى می باشد. همچنین او را از نیکان، صالحان، قانتان، صدّیقان، بردباران و وفاکنندگان به عهد شمرده و نیز اوصافی مانند مهمان نواز، شجاع و دارای منطق فوق العاده درباره او ذکر شده و یاد او در مراسم حج و اقتدا به آیین او نیز نشانه عظمت او می باشد.
پاسخ تفصیلی:
بررسى آیات قرآن نشان مى دهد: خداوند براى ابراهیم(علیه السلام)، مقام فوق العاده والائى قرار داده است، مقامى که براى هیچ یک از پیامبران پیشین قائل نشده است.
بزرگى مقام این پیامبر الهى را از تعبیرات زیر به خوبى مى توان دریافت:
ـ خداوند از «ابراهیم» به عنوان یک «امت» یاد کرده و شخصیت او را به منزله یک امت مى ستاید. (1)
ـ مقام خلیل الّلهى را به او عطا فرموده است:«واتَّخَذَ الّلهُ ابراهِیمَ خَلیلاً». (2)
جالب اینکه در بعضى از روایات در تفسیر این آیه مى خوانیم:«این مقام به خاطر آن بود که ابراهیم هرگز تقاضا کننده اى را محروم نکرد». (3)
ـ او از نیکان(4) صالحان(5) قانتان(6) صدّیقان(7) بردباران (8) و وفاکنندگان به عهد بود.(9)
4ـ ابراهیم(علیه السلام)فوق العاده مهمان نواز بود (10) به طورى که در بعضى از روایات آمده است: او را «أبو اضیاف» (پدر مهمانان یا صاحب مهمانان) لقب داده بودند. (11)
5ـ او توکّل بى نظیرى داشت، تا آنجا که در هیچ کار و هیچ حادثه اى نظرى جز به خدا نداشت، هر چه مى خواست، از او مى طلبید، و جز در خانه او را نمى کوبید. (12)
داستان پیشنهاد فرشتگان براى نجات او به هنگامى که قوم لجوج مى خواستند او را در میان دریائى از آتش بیفکنند و عدم قبول این پیشنهاد از ناحیه «ابراهیم»(علیه السلام)در توریخ ضبط است او مى گفت: من سر تا پا نیازم، اما نه به مخلوق، بلکه تنها به خالق (13)
6ـ او شجاعت بى نظیرى داشت، و در برابر سیل خروشان تعصّب هاى بت پرستان یک تنه ایستاد، و کمترین ترس و وحشتى به خود راه نداد، بت هاى آنها را به باد مسخره گرفت، و از بتکده آنها تلّ خاکى ساخت، و در برابر نمرود و دژخیمانش با شهامت بى نظیرى سخن گفت که هر یک از آنها در آیاتى از قرآن مجید آمده است.
7ـ ابراهیم(علیه السلام)منطق فوق العاده نیرومندى داشت در عبارات کوتاه و محکم و مستدل پاسخ هاى دندان شکنى به گمراهان مى داد، و با همان منطق رسایش بینى لجوجان را به خاک مى مالید.
هرگز به خاطر خشونت آنها از کوره در نمى رفت، بلکه با خونسردى که حاکى از روح بزرگش بود، با آنها روبرو مى شد و با گفتار و و رفتارش سند محکومیتشان را به دستشان مى سپرد، که این مطلب نیز در داستان محاجه ابراهیم با نمرود و با عمویش آزر و با قضات دادگاه بابل هنگامى که مى خواستند او را به جرم خداپرستى و بت شکنى محکوم نمایند به روشنى آمده است.
به آیات زیر که در سوره انبیاء آمده است خوب توجه کنید:
هنگامى که: (قضات از او پرسیدند: آیا تو هستى که این بلا را به سر خدایان ما آورده اى؟ و این همه بت هاى کوچک و بزرگ را در هم شکسته اى)؛ «قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إِبْراهِیم».
او در پاسخ براى آن که آنها را در بن بست شدید قرار دهد، بن بستى که راه نجات از آن را نداشته باشند، گفت:(ممکن است این کار را بزرگ آنها کرده باشد، از آنها سؤال کنید اگر سخن مى گویند)؛ «قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُون».
با همین یک جمله دشمنان خود را در بن بست شدیدى قرار داد اگر بگویند: بت ها لال و بسته دهن هستند و قادر به تکلم نیستند، زهى رسوائى با این خداى گنگ و بى عرضه و اگر قبول کنند که آنها قادر به تکلم اند باید بپرسند و جواب بشنوند!
اینجا بود که وجدان خفته آنها اندکى بیدار شد و به خویشتن خویش بازگشتند، و از درون خویش فریادى شنیدند که به آنها مى گفت: (شما ظالم و خود خواه و ستمگرید)، نه به خود رحم مى کنید و نه به جامعه اى که به آن تعلّق دارید «فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظّالِمُونَ».
ولى به هر حال، لازم بود پاسخى بگویند، (لذا با کمال سرشکستگى گفتند: تو که مى دانى اینها سخن نمى گویند)؛ «ثُمَّ نُکِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ یَنْطِقُون».
در اینجا بود که: گفتار کوبنده ابراهیم(علیه السلام)همچون صاعقه اى بر سر آنها فرود آمد فریاد زده (گفت: آیا جز خدا چیزى را مى پرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد و نه زیانى به شما مى رساند)؟ نه امیدى به سودشان دارید و نه ترسى از زیانشان
«قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لایَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لایَضُرُّکُم».
سپس افرود (اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا مى پرستید اى بى عقل ها)؛ «أُفّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».
سرانجام چون یاراى مقاومت در برابر منطق نیرومند ابراهیم(علیه السلام)در خود ندیدند ـآنچنان که شیوه همه زورگویان قلدر است ـ متوسّل به زور شدند و گفتند: باید او را بسوزانید.
و براى این کار از تعصّبات جاهلانه بت پرستان کمک گرفتند، (صدا زدند: بشتابید به یارى خدایانتان، اگر توان و قدرتى دارید)؛ «قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِین». (14)
این یک نمونه از منطق بارز و رسا و مستدل و قاطع و برنده ابراهیم(علیه السلام) بود.
8ـ قابل توجه این که: قرآن یکى از افتخارات مسمانها را این مى شمرد که آنها بر آئین ابراهیم اند (15) و او بود که نام مسلمان را بر شما گذارد.(16)
حتى براى تشویق مسلمانان به انجام پاره اى از دستورات مهم به آنها گوشزد مى کند که شما باید به ابراهیم(علیه السلام)و یارانش اقتدا جوئید. (17)
9ـ مراسم حجّ، با آن همه عظمت و شکوهش به وسیله ابراهیم(علیه السلام)و به فرمان خدا پایه گذارى شد، و به همین جهت نام ابراهیم(علیه السلام)با تمام مراسم حجّ آمیخته است (18) و انسان در هر موقف و هر برنامه اى از این مراسم بزرگ، به یاد این پیغمبر الهى مى افتد و پرتو عظمت او را در دل احساس مى کند، اصولاً انجام مراسم حجّ بى یاد ابراهیم(علیه السلام)نامفهوم است. (19)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.