پاسخ اجمالی:
شأن نزولهای مختلفی بیان شده است؛ از جمله: 1- قریش به پیامبر(ص) گفتند: ما به تو اجازه نمى دهیم دست به حجر الاسود بگذارى تا با دیده احترام به خدایان ما بنگرى . پیامبر(ص) گفت مانعى ندارد نگاهى به سوى آنها بیفکنم تا بگذارند استلام حجر الاسود کنم. آیات فوق نازل شد و از این کار نهی کرد.2- قریش به پیامبر(ص) پیشنهاد کرد: دست از ناسزاگوئى به خدایان ما بردار و ... تا به سخنانت گوش فرا دهیم. پیامبر(ص) به امید این که آنها مسلمان شوند، در فکر بود که خواسته آنان را بپذیرد که این آیات او را برحذر داشت.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (73 ـ 75) سوره «اسراء» می خوانیم: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلِیلاً * وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً * إِذاً لاََذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لاتَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً»؛ (نزدیک بود آنها تو را [با وسوسه هاى خود] از آنچه بر تو وحى کرده ایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهى؛ و در آن صورت تو را به دوستى خود برمى گزیدند! * و اگر ما تو را ثابت قدم نمى ساختیم [مصون از انحراف نبودى]، نزدیک بود اندکى به آنان تمایل کنى * اگر چنین مى کردى، ما دو برابر مجازات [مشرکان] در زندگى دنیا، و دو برابر [مجازات آنها] را بعد از مرگ به تو مى چشانیدیم؛ سپس در برابر ما، یاورى براى خود نمى یافتى).
شأن نزول:
در مورد این آیات بحث انگیز، شأن نزول هاى مختلفى نقل کرده اند که:
بعضى از آنها با تاریخ نزول آنها به هیچ وجه سازگار نیست، ولى از آنجا که این شأن نزول ها دستاویزى براى بعضى از منحرفان شده است، به ذکر همه آنها مى پردازیم:
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» پنج قول در این زمینه نقل کرده است:
1 ـ قریش به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند: ما به تو اجازه نمى دهیم دست به «حجر الاسود» بگذارى تا لااقل با دیده احترام به خدایان ما بنگرى.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دل گفت: خدا که مى داند من از این بت ها متنفرم، اما چه مانعى دارد نگاهى به سوى آنها بیفکنم تا بگذارند «استلام حجر الاسود» کنم! آیات فوق نازل شد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از این کار نهى کرد.
2 ـ قریش پیشنهاد کرد: دست از ناسزاگوئى به خدایان ما و سبک شمردن عقل هایمان بردار، و این بردگان و افراد بى سر و پا را که بوى بد از آنها به مشام مى رسد از دور خود دور کن تا در مجلس تو حضور یابیم و به سخنانت گوش فرا دهیم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به امید این که آنها مسلمان شوند، در فکر بود که خواسته آنان را (هر چند موقت) بپذیرد، آیات فوق نازل شد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بر حذر داشت!
3 ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) بت ها را از «مسجد الحرام» بیرون ریخت، قریش تقاضا کردند: اجازه دهد بتى که بر کوه «مروه» نزدیک خانه خدا بود، به حال خود بماند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) نخست به خاطر پیشبرد هدف هاى سیاسى تصمیم گرفت به این پیشنهاد عمل کند ولى بعد از آن صرف نظر نمود و دستور داد آن بت را نیز شکستند، در این هنگام آیات فوق نازل شد.
4 ـ جمعى از نمایندگان قبیله «ثقیف» خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده، عرض کردند: ما با تو بیعت مى کنیم اما به سه شرط:
اوّل، در موقع نماز براى رکوع و سجود خم نشویم!
دوم، بت هایمان را به دست خودمان نشکنیم، خودت بشکن!
سوم، اجازه بده بت «لات» یک سال بماند!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: دینى که در آن رکوع و سجود نباشد به درد نمى خورد، و اما شکستن بت هایتان به دست خودتان مایلید انجام دهید، اگر مایل نیستید ما خودمان مى شکنیم! و اما عبادت «لات» من به شما چنین اجازه اى را نمى دهم.
در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) برخاست و وضو گرفت و «عمر» رو به مردم کرده گفت: چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آزار مى دهید؟ او هرگز اجازه نخواهد داد بت ها در سرزمین عرب باشد، ولى درخواست کنندگان همچنان به درخواست خود ادامه مى دادند تا این آیات نازل شد.
5 ـ گروهى از نمایندگان طایفه «ثقیف» خدمتش رسیده گفتند: یک سال به ما مهلت بده تا هدایائى را که براى بت ها مى آورند بگیریم، هنگامى که این کار انجام شد، خود ما بت ها را مى شکنیم و اسلام مى آوریم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در فکر بود: روى جهاتى این مهلت را به آنها بدهد که آیات نازل شد و شدیداً نهى کرد.(1)
شأن نزول هاى دیگرى شبیه آنچه در بالا آمد نیز نقل شده است.
شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که: نادرست بودن اکثر این شأن نزول ها در خودشان نهفته است؛ زیرا آمدن نمایندگان قبائل و تقاضاهاى آنها از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا بیرون ریختن بت ها از مسجد الحرام و شکستن آنها، همه بعد از «فتح مکّه» در سال هشتم هجرت بوده، در حالى که این سوره، اساساً قبل از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است ، و در آن زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین قدرت ظاهرى نداشت که مشرکان در برابرش این چنین تواضع کنند.
قطع نظر از این موضوع، بى اساس بودن بعضى دیگر از آنها نیز از توضیحاتى که در تفسیر نمونه ذیل آیات مورد بحث بیان شده روشن مى شود.(2) در تفسیر نمونه آمده: گر چه بهانه جویان خواسته اند آیات فوق را دستاویزى براى نفى معصوم بودن پیامبران بگیرند و بگویند: طبق آیات فوق، و شأن نزول هائى که در رابطه با آن دیده مى شود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر وسوسه هاى بت پرستان از خود انعطاف نشان داد، و بلا فاصله از سوى خداوند، مورد مؤاخذه قرار گرفت.
ولى، خود آیات فوق آن قدر گویا است که ما را از اقامه شواهد دیگر بر بطلان این طرز تفکر، بى نیاز مى سازد؛ زیرا دومین آیه مورد بحث با صراحت مى گوید:
«اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بودیم، نزدیک بود به آنها تمایل پیدا کنى» که مفهومش این است: تثبیت الهى که ما از آن تعبیر به «مقام عصمت» مى کنیم، مانع این تمایل شد، نه این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) انعطاف نشان داده بود، و خداوند او را نهى و مؤاخذه کرد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.